آیتالله مصباح یزدی: آیا صنعت هستهای را با «سازش» بهدست آوردیم؟/ شعار دولت مدرن، آشتی با همه؛ حتی اسرائیل را استثنا نکردند!
آیتالله مصباح یزدی میگوید: آیا ما صنعت هستهای را با «سازش» بهدست آوردیم؟ امروز جامعه ما بهخصوص خواص ما و سیاستمداران ما بر سر این دوراهی هستند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، متن زیر گفتوگوی با مرحوم آیت الله مصباح یزدی، فیلسوف الهی معاصر، درباره معناشناسی و روششناسی تحریف اندیشههای امام(ره) است که در هشتمین شماره از مجله عصر اندیشه منتشر شده است، شمارۀ قبلی این گفتوگو قبلاً منتشر شد و اکنون قسمت دوم مصاحبه بازنشر میشود.
* اینکه رمز پیروزی، باور به «پشتیبانیهای الهی» یا همان توکل و ایمان است، دقیقاً از «ظاهر آیات» قابل فهم است.
نهتنها از «ظاهر آیات» میشود فهمید، بلکه هیچ معنای دیگری نیز نمیتوان برایش فرض کرد، این را ما از اسلام و قرآن میآموزیم. در روایات هم امثال اینها زیاد است، در نهجالبلاغه عبارتی از امیرالمؤمنین(ع) است که اگر شما به غیر از خدا پناه ببرید، خدا شما را به خودتان وامیگذارد، حتی جبرئیل و میکائیل هم دیگر نمیتوانند برای شما کاری کنند، خدا شما را وامیگذارد به خودتان و اسبابتان. بجنگید، هر کس زورش بیشتر بود، پیروز میشود. این کیفر پناه بردن به غیر خداست، در مقابلش هم کسانی گفتند: حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَکیلُ فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ. 24 اینها با همه ضعف خود در مقابل دشمنان قدرتمند و توانمند پیروز شدند. قرآن بدون شک داستان حسین کرد نیست، این قصهها را میگوید تا ما استفاده کنیم و در زندگی از آنها بهره بگیریم.
حالا باید ببینیم امروز ما در مقابل آمریکا کجای کار هستیم؟ برخی دوستان ما که از همان اوایل انقلاب انسانهای خوبی بودند، متدین و علاقهمند به انقلاب بودند و اینطور نبود که خائن باشند (الآن هم هستند و بعضیهایشان پستهای مهمی دارند) همان سالهای اول جنگ میگفتند؛ ما تا کی باید با آمریکا بجنگیم؟
*میتوان مثالهایی آورد که بحث عینیتر شود؟
صحنههایی را بهیاد دارم که این افراد به خود من گفتند، مکان و روزش یادم است، یکی در سفر حج و «روز برائت» بود که تظاهرات میکردند. بعثه رهبری در ساختمانی در میدان مَعابده بود، میدان معروفی است در مکه، آنجا هتل بزرگی است که بعثه رهبری آنجا مستقر است. آن زمان مرکز اصلی ایرانیان بود. روز تظاهرات برائت در میدان معابده جمعیتی آمده بودند و شخصیتهایی از بعثه و شخصیتهای دیگری از ایران نیز حضور داشتند. فردی که از شخصیتهای بزرگ و جزء مقامات مهم کشوری و در حد وزارت بود، به من گفت: «تا کی میخواهیم با آمریکا بجنگیم؟»، این برای آن سالها بود.
تا امروز هم که ملاحظه میکنید از اینها ضعف و خودباختگیها تراوش میکند. بعضیها هم آنقدر خودباخته نیستند، یکی از اساتید مهم دانشگاه که با ما همکاریهای علمی داشت و فرد متدین و انقلابی هم بود و هست، چند سالی در آکسفورد انگلستان بود. ما یک سفری آنجا دعوت شدیم برای ایام عید که انجمنهای دانشجوهای مسلمان در لندن بود. آقای کدخدایی هم هنوز آنجا دانشجو بودند. محور این برنامه و دعوتکننده آقای «محسن اراکی» بودند. انجمنهای اسلامی مختلف از شهرهای مختلف انگلستان همه در لندن جمع شده بودند و در یک جزیره خیلی خوشآبوهوا، اردو تشکیل داده بودند، حتی از گِلاسکو و جاهای دیگر هم آمده بودند. ما در آن سفر احوال رفیقمان را پرسیدیم که "ایشان کجاست؟"، گفتیم "حالا که ایشان نیامده دیدن ما، ما برویم دیدن ایشان."، رفتیم آکسفورد و ظهر مهمان ایشان بودیم. بعد از پذیرایی، من و ایشان تنها شدیم و دو نفری نشستیم، خیلی آهسته حرف دلش را مطرح کرد، گفت "میدانی که من از اول طرفدار انقلاب و امام بودم، مواضعم چنین و چنان بود، حالا هم همین اعتقاد را دارم، اما بههرحال یک حقایق و واقعیاتی است که نمیشود انکار کرد."
*احتمالاً داشت با عقل ریاضی نفع و ضررها را محاسبه میکرد؟
بله؛ دقیقاً محاسبه ریاضی میکرد، میگفت "این سرعت تکنولوژی و پیشرفت غرب شبیه سرعت نور است. ابزارهایی در اختیار مردم قرار میدهد که یک نمونهاش همین تلفن همراه است."، حرف آن آقا این بود که میگفت "سرعت تکنولوژی شتابان است. چیزی که در گذشته شاید صدها سال باید میگذشت تا اینهمه صنعت پیشرفت کند، در عرض چند سال اینهمه ترقیات پیدا شد."، این شاهد بر اینکه ایشان میگفت "سرعت پیشرفت، سرعت نور است."، میگفت "ما اگر خیلی همت کنیم از این ابزارهایی که داریم، از شترسواری، خودروسوار شویم! از خودرو برویم هواپیماسوار شویم، از سرعت صد کیلومتر، هزار کیلومتر برویم، اما، این را با سرعت نور چطور میشود مقایسه کرد؟!"
دوست ما در آکسفورد میگفت "هرچه ما سریعتر برویم و سرعت بگیریم، باز فاصلهمان با آنها زیاد است. حتی اگر خودمان را هم بکشیم، باز به آنها نمیرسیم. فقط یک راه وجود دارد و آن اینکه با آنها «سازش» کنیم و از تکنولوژی آنها استفاده کنیم. صمیمانه هم باید به ما بدهند؛ اگر بهزور بخواهیم از چنگشان دربیاوریم، نمیشود."، من نه آن محاسبات را میتوانستم جواب بدهم، نه اینکه فرصت و مجالی برای پاسخ بود، فقط یک جمله گفتم که "آقای فلانی، فرض کنید همه چیزهایی که شما فرمودید صحیح، ما با چهقیمتی باید اینها را به دست بیاوریم؟"
*سؤالی که مطرح میشود این است که اگر همه آن محاسباتِ عقل ریاضی درباره جهان امروز صحیح باشد، باز هم باید ببینیم اولاً آیا آن تکنولوژی و سرعت سرسامآور مفید است و ثانیاً بهچهقیمتی باید با «غرب» سازش کرد؟
و آیا جز با دست کشیدن از انقلاب، طرف راضی میشود؟! پس چرا انقلاب کردیم؟ اینجا بود که دوست ما دیگر جوابی نداد، البته بعداً جوابهای بهتری پیدا شد؛ مانند پیشرفتهای هستهای، اینها جوابهای عینی بود: آیا ما صنعت هستهای را با «سازش» به دست آوردیم؟ بههرحال، امروز جامعه ما بهخصوص خواص ما و سیاستمداران ما بر سر این دوراهی هستند: یا باید حرف قرآن را بپذیریم که اگر همه عالم علیه شما باشند خدا میتواند شما را بر آنها پیروز کند و تا به حال هم کرده است؛ شرطش توکل و ایمان و مقاومت است؛ وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ. 25، شرطش دو چیز است: یکی تقوا و دیگری صبر و مقاومت، یا این را باید بپذیریم، یا باید بگوییم اینها تعارفات است و واقعیت امر چیزی جز «سازش» نیست.
*دوراهی بر سر واقعگرایی و آرمانخواهی یا بهتعبیری رئالیسم سیاسی و ایدهآلیسم مکتبی است و البته از نظر آکادمیک، طرز تلقی اصولگرایان شیعی را نوعی «ایدهآلیسم رادیکال» معرفی میکنند...
اینکه تعبیرات خوبش است.
*در رسانههایشان هم به انقلابیون القابی مانند «متحجرین خشونتگرا» میدهند...
متحجر، کهنهپرست، ارتجاعی و...، متأسفانه کسانی که این نوع تفکر را دارند کم نیستند. حالا در این شرایط ما باید چه کنیم؟ بنده یک طلبه هستم و در گوشه قم درس میدهم، شما بهعنوان یک نویسنده، کتاب تألیف میکنید یا مجله منتشر میکنید یا فعالیتهای دیگری دارید و سخنرانی میکنید. ما باید چهکار کنیم؟ جامعه ما این است. سیاستمداران ما هم اینها هستند. شما در انتخابات گذشته شعارهای کاندیداها را بررسی کنید، کدامشان دم از اسلام زدند؟ فقط یکیشان بود که رأی هم نیاورد؛ همه شعارها مشابه هم بود؛ رفع تحریمها، پیشرفت اقتصادی و...
*تم غالب شعارها در دورههای مختلف انتخابات، شعار «دولت مدرن» است...
دولت مدرن، آشتی با همه، حتی میان متدینین این شعارها مرسوم بود.
*حتی صراحتاً آشتی با غرب، تعامل با آمریکا و...
آشتی با همه! یک استثنا هم نکردند، حتی اسرائیل را استثنا نکردند، آشتی با همه! فقط یک بنده خدایی بود که حالا یک خرده راجعبه ارزشهای اسلام حرف میزد و رأی نیاورد. آنهایی که برنده شدند همینها بودند، یک طیف بودند. ما چهکار کنیم؟ بنده عقیدهام این است که با توجه به هدف الهی از آفرینش انسان و آفرینش این جهان و فرستادن انبیا و بهخصوص نازل کردن قرآن و بیان این مطالب در آن، اگر همه اینها را در نظر بگیریم، مهمترین وظیفه ما «هدایت» است، یعنی حتی اگر شما بفرمایید وظیفه ما این است که سلاح مدرنی که فوق همه باشد اختراع کنیم، برای همان هم اول باید بپذیریم که این کار لازم است و باید بشود، خود این هدایت میخواهد.
اگر آدمیزاد بخواهد کار انسانی کند تنها یک راه دارد و آن تأثیر در فکر است. با زور و افسار و زنجیر و شکنجه و کشتن چیزی عوض نمیشود؛ گاهی نتیجه معکوس هم میدهد. ما نمیخواهیم با دیگران، با دشمنان و مخالفینمان یا با افراد جاهل، یک برخورد متعصبانه، زورمدارانه و برتریطلبانه داشته باشیم. ما میخواهیم کاری کنیم که خدا دوست دارد. خدا خواسته که انسان با فکر خودش بفهمد و انتخاب کند. ما باید کاری کنیم این زمینه بهتر فراهم شود تا جامعه ما بهتر حقایق را بفهمد.
*یعنی باید شرایط «بهتر اندیشهکردن» را برای جامعه پدید آوریم تا انتخاب بهتری کنند؟
تا با فکر خودش، انگیزه رفتار در آن پیدا شود، انتخاب کند و پایش بایستد. هر کدام از ما یک فکر داریم، تغذیه فکری میخواهیم، این کاری است که قرآن میکند؛ کاری است که همه انبیا کردند، حتی حاضر شدند عزیزترین عزیزانشان را فدا کنند تا مردم بفهمند. اباعبدالله چرا طفل شیرخواره را به میدان میبرد؟ توجیه این کار این است که به مردم نشان دهد چقدر دشمن وحشی است، به همین دلیل است که ما حمله عربستان به یمن را بدعاقبت و بدفرجام میدانیم، این حماقتی است که مرتکب شدند و راه را برای نابودی خود باز کردند، این در روابط خارجی و بینالمللی است.
در جنبۀ داخلی، باید سعی کنیم مردم را بیشتر با حقایق آشنا کنیم. در بُعد باورها، بهخصوص برای جوانها عقاید صحیح را ترویج کنیم. در بُعد ارزشها، ارزشهای صحیح را مطرح و ترویج کنیم تا به آنها پایبند شوند، یک نمونهاش دفن شهدای غواص با حرکت عظیم مردم بود که واقعاً هیچکس باور نمیکرد.
*به یک تعبیر«9 دی هستهای» شد
در فرمایشات حضرت آقا نیز یک اشارتی به این معنا بود؛ «خطاب الهی را شنیدید.»، این تعبیر «خطاب الهی را شنیدید» خیلی معنی دارد، بههرحال ما باید کاری کنیم که سطح فکر و فهم مردم را بالا ببریم.
*تحریف اندیشههای امام خمینی(ره) یکی از مباحثات زنده در فضای فکری کشور است، این تحریفات سابقه تاریخی دارد و جنابعالی نیز در سالهای گذشته به آن پرداختهاید، اما آنچه موضوع «تحریف» را در این مقطع زمانی متفاوت با دیگر ادوار میکند این است که رهبر انقلاب چندی پیش در بیانات 14 خرداد فرمودند: «اگر ملت راه امام را گم کند، سیلی میخورد» و نسبت به تحریف امام در فضای سیاسی ایران، هشدارهای جدی دادند. بهنظر میرسد تحریف امام در شرایط کنونی با انگیزههای مهمی در حال انجام است که در فرمایشاتتان به رئوس آنها اشاره فرمودید؛ از جمله برتریطلبی، عدم تسلیم مقابل حق، سازش و...، برای همین رهبری نیز وقتی هفت اصل از اصول اسلامناب امام خمینی(ره) را شرح دادند، فرمودند ابداع واژه «شیطان بزرگ» برای آمریکا امری عجیب بود و «امام صریحاً در جبهه مخالف قلدران بینالمللی و مستکبر بود» و تا آخرین روز حیات خود دست از مبارزه با آمریکا نکشید. از یکسو، تحریفگران امام میکوشند با انتساب مطالب ناروا و آراء مخدوش، نظریات مبارزهجویانه ایشان را تقلیل دهند و از سویی در دو سال گذشته، «جریان تحریف» منسجمتر از قبل وارد صحنه شده است. همه علائم نشان میدهد که امروز در وضعیت بسیار خطیری قرار داریم. با نظر به بیانات رهبری در 14 خرداد 1394، تفسیر و تبیین جنابعالی از این شرایط و اهداف تحریفگران چیست؟
این فرمایشات میتواند دو تفسیر داشته باشد؛ یک تفسیر عادی برای امثال بنده و یک تفسیر عمیقتر الهی. تفسیر عادی این است که بالاخره دشمنی آمریکا با ما برای چه بود؟ همه این تلاشهایی که در ظرف این سی و چند سال علیه ما میکند، برای این است که ما را به زانو دربیاورد و تسلیم شویم. خب، تحریف کردن امام و انتخاب راه دیگر، یعنی تسلیم شدن در مقابل نقشههای آمریکا، نتیجهاش هم این است که دستاوردهای انقلاب از بین خواهد رفت، سیلی خوردن ما یعنی همین، این تفسیر ظاهری و براساس اسباب عادی است.
فرمایشات رهبری میتواند یک معنای عمیقتری مستند به این قاعده کلی قرآنی و الهی داشته باشد، که؛ لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ. 26، وقتی خدا نعمتی را به مردم میدهد اگر نعمت را قدردانی کردند، خدا نعمتش را زیاد میکند. قرآن این جمله را با تأکیدات فراوان بیان میکند و از لحاظ ادبیات عربی چند ادات تأکید دارد که ما در فارسی نداریم؛ لَئِن، لام قسم است و لأَزِیدَنَّکُمْ، نون تأکید ثقیله، یک قاعده کلی قطعی، اولش هم میفرماید؛ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ. 27 یعنی یک اِعلام قطعی خیلی آشکار. تَأَذَّنَ از ماده اذان است منتها باب تفعل که میرود، یعنی تشدید و اهمیت بیشتر دارد، این اعلام آشکار قطعی چیست؟ لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ، در مقابلش اگر کفران کردید إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ.
وجود امام و فرمایشات امام، یک نعمت الهی بود. بزرگترین نعمت اجتماعی که خدا در این قرن به ما داد وجود امام و بیانات امام بود، اگر امام را تحریف کردیم یعنی دارویی را به سم مبدل کردهایم، نتیجه چه خواهد شد؟ بهجای بهبود، مرگ خواهد بود، میشود مصداق لَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ، کفران نعمت خدا، نتیجهاش عذاب خدا است، این یک قاعده قطعی استثناناپذیر است.
*متأسفانه برخی افرادی که نعمت امام را کفران میکنند و دارو را تبدیل به سم، از منسوبان امام یا چهرههای نزدیک به ایشان هستند و این شرایط، جامعه را با سردرگمی مواجه میکند.
همیشه همین طور بوده است، این هم یک نکتهای است که خوب است توجه بشود: جامعه ما الحمدلله در حال رشد است. اگر شرایط جامعه ایران قبل از انقلاب را بررسی کنیم، میبینیم که سطح فهم و درک سیاسی مردم ضعیف بود و خیلی زود تحت تأثیر تبلیغات غلط قرار میگرفتند. بهبرکت انقلاب الآن بچههای کوچک ما از آدمهای بزرگ آن زمان بهتر میفهمند، جامعه در حال رشد است، وقتی رشد اتفاق افتاد، امتحان جامعه سنگینتر میشود. امتحانی که برای کنکور میگیرند با امتحان کلاس اول دبستان، زمین تا آسمان فرق دارد، اگر آن امتحان سال اول را بخواهند برای کنکور بگذارند مسخره است، چون رشد کرده باید امتحانش هم سختتر باشد و این امری طبیعی است.
حالا شما امتحان بعد از مبعوث شدن پیغمبر اکرم(ص) را ملاحظه بفرمایید و ببینید بسیاری از پیروان پیامبر اکرم رفوزه شدند، همان سالهای اول است، در ماجرای وفات پیغمبر هم بسیاری از مردم (اگر نگوییم اکثریت) رفوزه شدند، اما اکنون مردم رشد کردهاند و امتحان باید سختتر باشد، آن امتحان 1400 سال پیش بود، جامعه ما 1400 سال رشد کرده، طبعاً امتحانش هم باید به همان نسبت قویتر و شدیدتر باشد.
*بنابراین، فتنههای جامعه در حال رشد، پیچیدهتر میشود و تعجبی ندارد که اگر در فضای سیاسی و فرهنگی با شرایطی دشوارتر از فتنه 1388 مواجه شویم.
بله، نباید توقع داشت امتحان آسان بشود، هرچه رشد بیشتر میشود، امتحان سختتر میشود، سختشدنش هم همین لوازم را دارد. آنوقتها بعضی بستگان پیغمبر، عامل انحراف بودند و رفوزه شدند، حالا هم بعضی بستگان امام و مردمی که خوشنام هستند و سوابق خوبی داشتهاند؛ مردم نیز زودتر تحت تأثیر این افراد واقع میشوند، معنای امتحان سخت همین است، امتحان برای این است که در هر حالی شما حق و باطل را تشخیص بدهید و ببینید رضایت خدا در چیست، این حرفهایی که برای توجیه برخی اشخاص میزنند (مثلاً ما با هم رفیق بودیم، همزندان بودیم، همبند بودیم) مشکلی را حل نمیکند.
باید ببینیم آن فرد الآن چهکاره است و شما در کجای کار هستید، سختی امتحان برای اینهاست. اکثر مردم و امثال بنده که کمتجربه هستیم، زود گول میخوریم. یک آقایی که منشأ انحرافهای فکری زیادی شد ـ که من اسم نمیبرم ـ اوایل انقلاب در سفر حج بود، صحبت شد که این اشتباهات فکری وی خیلی خطرناک است و این آقا میتواند خطرساز باشد. یک آقای بزرگی که بعدها جزء مراجع هم قلمداد شد گفت "این حرفها چیست شما میزنید؟ مردم به سر پدر او در محلهشان در تهران قسم میخورند! شما چطور میگویید ایشان منحرف است؟!"، دلیل وی برای اینکه او آدم درستی است این شد که...
*مردم به سر پدرش قسم میخورند.
دقیقاً؛ میگفت مردم محلهشان آنقدر به پدر او علاقه دارند که به سرش قسم میخورند! چطور میشود پسر این آدم منحرف باشد؟ ببینید چقدر این منطق ضعیف است! فرد دیگری گفته بود "این آقا میآید وجوهاتش را با من حساب میکند، چطور میگویید انحراف دارد؟"، خب، شاید همین تاکتیک او باشد و همان وسیله گول زدن شود، اندکی پول بدهد، بگوید "این خمس من است" و شما قبول کنید! این دلیل شد؟
باید رفتار را با معیارهای اساسی اسلامی سنجید و محک زد، آنوقت راهش را پیدا کنید که چگونه باید با او برخورد کرد، نصیحت باشد یا هرچه هست، آن دیگر مربوط به تاکتیکهایی است که باید در مقام عمل بهکار گرفته شود، صِرف اینکه مردم به سر پدرش قسم میخورند یا وجوهاتش را پرداخت میکرده که دلیل نمیشود. بعضی کسانی که در واقعه کربلا تأثیر مستقیم در شهادت سیدالشهدا(ع) داشتند، چندی قبل در جنگ صفین از سرداران امیرالمؤمنین علیه السلام بودند، بعد در کربلا آمدند پسر علی را با آن وضع فجیع کشتند، اگر اینها دلیل بشود که قاتلان کربلا سابقاً از سرداران علی بودند، دیگر هیچ راهی برای شناخت حق و باطل نمیماند.
ما منطق داریم، فکر داریم، آیات صریح قرآن داریم، سیره پیغمبر و ائمه داریم، اما آسیبی که همه اینها را خراب میکند «تحریف» است، ابتدا قرآن را تفسیر به رأی کردند، سیره پیغمبر را تحریف کردند و میخواستند توجیه کنند که آن در یک شرایط خاصی بود، چنین و چنان بود، اکنون رسیدهاند به امام؛ امام را هم اینگونه تحریف میکنند.
*بهنظر میرسد تحریفگران وارد فاز جدیدی شدهاند و یکی از انگیزههایشان تحریف «پتانسیل حرکت تمدنساز امام» است، در این زمینه هم از تاکتیک «مهندسی معکوس» استفاده میکنند.
برای نمونه، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، هفته پیش در مراسم رونمایی از کتاب «تاریخ جامع ایران» گفت «تمدنی که امام میخواست این انقلاب ایجاد کند، دچار انحراف شده است.»، مهندسی معکوس تحریفگران نیز بهگونهای است که رقبای خود را متهم به تحریف میکنند و مثلاً جنابعالی را نیز متهم به تحریف امام کردهاند! چنانکه بارها گفتهاند، شما قصد سانسور و حذف جمهوریت نظام را دارید یا حتی قرائتی خشونتآمیز از اسلامیت ارائه میدهید که با اندیشههای امام خمینی(ره) سازگار نیست...
این از مصادیق افتراست، تاکتیک کلیاش همان افتراست، این هم یکی از آنهاست و موضوع تازهای هم نیست. کسانی که ما را متهم به تحریف میکنند، افترا میزنند و این از تاکتیکهای قدیمی است که جناب ابلیس از همان سالهای اول تشکیل جامعه انسانی در برابر انبیا بارها بهکار گرفتند و تجربه کردند و به اعوان و انصارشان یاد دادند: وَکَذلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الإِنسِ وَالجِنِّ. 28 هر پیغمبری دشمنانی داشت، دشمنانش شیاطین انس و شیاطین جن بودند. شیطان در قرآن مخصوص به ابلیس نیست، شَیاطینَ الإِنسِ وَالجِنِّ، همیشه بوده تا آخر هم خواهد بود. تا انسان است و مسئله انتخاب و آگاهی و اراده آزاد، این مسائل هم باید باشد؛ این یعنی امتحان، هیچکس هم مستثنا نیست، ما باید کلاه خودمان را نگه داریم باد نبرد.
نسبت به دیگران هم سعی کنیم زمینه انتخاب صحیح را فراهم کنیم، این امر واقع نمیشود جز با فهم صحیح. این کار شیوهها و راههای مختلفی دارد، وسایل مختلف، اشخاص مختلف، شرایط مختلف، گویندگان مختلف و اختلافاتی در نحوه برخورد وجود دارد، اما اصل کلی این است، باید هدف این باشد که مردم بفهمند، هم دین را خوب بشناسند هم مصادیقی که باید با آنها برخورد کنند را بهتر بشناسند.
*از وقت مبسوطی که علیرغم همه مشغلهها در اختیارمان قرار دادید، سپاسگزارم. این گفتوگو برای ما و مخاطبان یک تبیین قرآنی بههنگام از مقوله پیچیده «تحریف» در منظومه تفکر دینی بود. در سالهای گذشته که خدمتتان رسیدهام از چنین توشههای معرفتی و معنوی بهره بسیار بردهام و تقاضا میکنم دعا بفرمایید در مجله «عصر اندیشه» هم راهی را برویم که موجب رضای الهی باشد و خداوند کمک کند تا از این آزمونها و امتحانها و ابتلائات سربلند بیرون بیاییم.
حسن نظر شماست و اینها باعث شرمندگی بنده میشود. خدا هم به ما و هم به شما توفیق بدهد که وظیفهمان را درست بشناسیم و عمل کنیم و در راه تحقق اهداف اسلام و هدایت خلق خدا به یکدیگر کمک کنیم. همان طور که اشاره کردم الآن مهمترین کار دشمن، «جنگ فرهنگی» است و شما خودتان بهتر میدانید که آنها با چه زاد و توشهای و بهدست چهکسانی، با چه سوابقی در کشور کار میکنند و ما در مقابلش با چه کمبودهایی مواجه هستیم و چه ضعفهایی داریم.
جملهای که آخر میخواستم بگویم این است که ما ناامید نشویم. من بارها عرض کردهام که خدای جبهه با خدای دانشگاه، با خدای بازار و با خدای مطبوعات یکی است، یک خدا بیشتر نیست.
آن خدایی که ما را در مقابل همه قدرتهای دنیا در دفاع مقدس پیروز کرد، هم بازار ما را میتواند پیروز کند و هم دانشگاه و حوزه و رسانههای ما را. با شناختی که از شما دارم، انشاءالله در این جهاد فرهنگی نیز مانند گذشته موفق و پیروز شوید و به خدمات خود ادامه دهید. توکلمان باید بر خدا باشد، فریب اسباب ظاهری و ارتباطات و وعده و وعیدها را نخوریم، فقط امیدمان به خدا و یاری او باشد، دنبال این باشیم ببینیم خدا چه میخواهد و آن را انجام بدهیم، در اینصورت مطمئن باشید موفق خواهید شد، در نهایت هم أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ. 29، این دیگر مژده نهایی است که هیچ شک نکنیم. اگر گاهی نوساناتی پیدا میشود یا یک شکستهایی در یک صحنهای میخوریم، اینها نباید هیچ تزلزل ایجاد کند، غَفر الله و ایاکم انشاءالله و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
منابع قرآنی:
1. سوره یونس/32 | 2. سوره مائده/82 | 3. سوره مریم/90 و 91 | 4. سوره فتح/ 29 | 5. سوره ممتحنه/ 8 | 6. همان | 7. سوره نمل/14 | 8. سوره اسراء/ 102 | 9. سوره قصص/ 38| 10. سوره یس/ 30 | 11. سوره ذاریات/ 52 | 12. سوره آل عمران/ 181 | 13. سوره نساء/ 46 | 14. سوره حشر/ 2 | 15. سوره فتح/ 4 | 16. سوره آل عمران/ 122 | 17. سوره آل عمران/ 173 | 18. همان | 19. سوره آل عمران/ 174 | 20. سوره آل عمران/ 123 | 21. سوره انفال/ 9 | 22. سوره توبه/ 25 | 23. همان | 24. سوره آل عمران/ 173 و 174 | 25. سوره آل عمران/ 186 | 26. سوره ابراهیم/ 7 | 27. همان | 28. سوره انعام/ 112 | 29. سوره انبیا/ 105.
انتهای پیام/+