یادداشت مکّی| میرزا محمدتقی خان امیرکبیر که بود؟
سیدامیر مکی پژوهشگر تاریخ معاصر در گزارشی به چرایی قتل امیرکبیر پرداخته است. او تلاش امیرکبیر برای توسعه و تقویت قدرت علمی و نظامی کشور، مقابله با زیادهخواهیهای بیگانگان و عدالتخواهی و مبارزه با فساد را دلیل قتل وی برشمرده است.
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم - میرزاتقی خان امیرکبیر یکی از چهرههای برجسته ملیخواه و وطندوست در تاریخ معاصر ایران است. اگرچه او در دوران قاجار به صدرات رسید، اما تمام تلاش خود را انجام داد تا ایرانی مستقل و آباد بسازد. امیرکبیر در این راستا بر لزوم توسعه توان علمی و نظامی کشور تاکید کرد و مسیر توسعه کشور را مقابله و ایستادگی در برابر زیادهخواهی بیگانگان دانست.
اما این رویکرد وی مورد خوشایند بیگانگان به خصوص انگلیسیها نبود و در نتیجه او را در حمام فین کاشان به قتل رساندند. به مناسبت سالروز قتل وی، سیدامیر مکی سندپژوه و تاریخنگار اقدام به نگارش گزارشی در خصوص زندگی وی کرده که در ادامه میخوانید:
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در صفحه اینستاگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
لرد کرزن سیاستمدار مشهور انگلیسی درباره پادشاهان قاجار جمله معروفی دارد و مینویسد: «سه تن ازپادشاهان قاجاریه به دستیاری و کمک سه نفر از وزرای خود به سلطنت رسیدند، اگر اینها نبودند، ارتقاء آنها به مقام سلطنت امکان نداشت و هرسه بعد از جلوس، خادمین صمیمی خود را به قتل رساندند: فتحعلیشاه با حاج ابراهیم کلانتر همان معامله را کرد که محمدشاه با قائم مقام و ناصرالدین شاه با امیرکبیر!»
در روزهایی که امیرکبیر در ایران دارالفنون را تاسیس کرد، روزنامه یومیه به وجود آورد و در روزنامه «وقایع اتفاقیه» درباره قیام جوزپه مازینی در ایتالیا بحث میکرد و یا از اکتشاف قطب خبر میداد، محاسن آب تصفیه شده را برای اهالی شهرها گوشزد میکرد و یا مشغول اجرای تاسیس طرح بیمارستان بود یا به سفرای ایران در ممالک خارجی دستور ارسال گزارشات دقیق از پیشرفتهای علمی و صنعتی کشورهای دور و نزدیک را میداد، قطعاً خط بطلان بر تمامی طلسمهای استعماری روسیه و انگلستان میکشید و نقشه تقویت قشون و لشکر نظامی ایران و استرداد اراضی از دست رفته را در ذهن ترسیم میکرد، آنچنان که به شاه جوان مملکت توصیه میکرد که از بوالهوسیها و شهوترانیهای خود بپرهیزد و همچنین به جد به او گوشزد میکرد که خانواده سلطنتی و درباریان را از آلوده شدن به اعمالی که موجب هتک حیثیت و حرمتشان میشد، منع میکرد و به کرات به ناصرالدین شاه جوان مینوشت که تو جوانی و میبایست سلطنت کنی و سلطنت با طفره رفتن و عیاشی و بوالهوسی سازگار نیست.
امیرکبیر آنچنان که در شرح حالش نیز آمده است از میان توده مردم برخاسته بود. پدرش آشپزی میکرد و خودش اصطلاحاً "خانه شاگرد" در دستگاه عباس میرزا بود. او میخواست یک کشور آباد، آزاد و قوی داشته باشد که محور و پایه عظمت قدرت علمی و یکهتاز سیاست خاورمیانه باشد.
میرزا تقی خان امیرکبیر زمانی به صدارت ایران رسید که امور لشکری به کلی خراب و سازماندهی داخلی کشور کاملاً از هم گسیخته و بخش اعظم و حساس آن یعنی خزانه دولت در اثر بیکفایتی و بذل و بخششهای بی حد و حصر حاج میرزا آقاسی، خالی شده بود.
از این رو در بدو ورود به اصلاحات کلی و اساسی دست زد. اصلاحات امیرکبیر منتج به نارضایتی فاسدان دربار و نیز ذینفعان آن روزگار شد و دلیل تعجب ایرانیها نیز نبود طمع و زیادهخواهی و تمایل به رشوهگیری در امیر بود که خود این مطلب نیز در کوتاه زمانی باعث زوال و قتل امیرکبیر شد و او را ناجوانمردانه از صحنه سیاسی کشور حذف نمودند.
** تاکید امیرکبیر بر توسعه و تقویت نظامی ایران
یکی از مهمترین و شایستهترین اصلاحات اجرائی امیر در ساز و کار ارتش و امور لشکری کشور بود. میرزا تقی خان امیرکبیر پس از اصلاح امور مالی و دارائی کشور به اصلاحات ارتش کشور پرداخت، زیرا چنین عقیده داشت که ارتش روح کشور است و اگر مملکتی بخواهد نیرومند شود، بیشک میبایست ارتش نیرومندی داشته باشد و بر همین اساس بیشتر وقت خود را صرف ایجاد ساختار نظامی، ارتش و موسسات لشکری آن روزگار میکرد و در این مورد از هیچ اتفاقی به راحتی نمیگذشت و امور مربوطه را به دقت زیر نظر داشت.
اغلب روزها صبح زود به سربازخانهها میرفت و اسلحه، مهمات و همچنین وضعیت معاش قوا را بازدید میکرد و در بسیاری از مواقع بصورت فردی و جزئی از فرماندهان و بعضاً سربازها در خصوص شرایط خود سوالاتی میکرد تا سعی در بهبود آن کند.
واتسون مورخ انگلیسی در کتاب قاجاریه خود مینویسد: «میرزا تقی خان امیرنظام (امیرکبیر) که در این موقع مصدر امور لشکری و کشوری بود، تمام ترقیات او در سایه هوش سرشار خود و خدمت صادقانه بوده... اگر "بلیزاریوس" یگانه مرد توانای دولت "بیزانتین" توانست در مقابل رومیهای فاسد مقاومت کرده و بر آنها تفوق پیدا کند، میرزا تقیخان امیرنظام نیز توانست در مقابل فساد اخلاق هموطنان خود (در دربار و حکومت) موفقیت حاصل کند. با ظهور امیرکبیر در ایران معلوم شد که هنوز ریشه مردان بزرگ به کلی از ایران کنده نشده است و نژاد ایرانی هنوز هم میتواند مردان لایق و توانائی را به وجود آورد. در حقیقت میرزا تقیخان بهترین نمونه و شاهد از این قبیل مردان برجسته میباشد ...»
امیر خود معتقد و مصمم بر این بود که برای تجهیز ارتش ایران به سبک روز اروپا و غرب، محتاج به کارشناسان و متخصصین علوم نظامی و اسلحهسازی داشته و میبایست تعلیم و تربیت نظامی را در دستور کار خود قرار دهد که از این طریق بتواند راه ورود مستشاران نظامی دیگر کشورها را که خطرناکترین جاسوسان دول استعماری بودند را مسدود کند و به خودکفایی داخلی برسد که در این راستا در نهایت سرعت و دقت، مراحل اجرایی ساخت مدرسه دارالفنون را که بخشی از آن مربوط به تعلیمات نظامی بود را به پایان رساند و به همین منظور "مسیو جان داود" را برای کسب علوم و فنون نظامی به اتریش فرستاد تا با خود نیز یک نفر معلم پیاده نظام، یک نفر معلم توپخانه و یک استاد سواره نظام را برای مدت پنج یا شش سال به استخدام درآورده و با خود به ایران بیاورد.
اما جالب توجه اینکه کشور انگلستان این کار را خصمانه دانست و سفیر انگلیس در ایران در یکی از گزارشات خود چنین آورده است که: «... اقدام میرزاتقی خان در احداث مدرسهای برای تدریس فنون مختلف نظامی، نمونه مشخصی از سرسختی باثبات برای اوست و شک نیست که نقشه خود را عملی خواهد کرد. همین که شنیدم امیر میخواهد برای این مدرسه استادان و معلمین آلمانی استخدام کند با او ملاقات کردم... و اما میرزاتقی خان هیچ اشاره ننمود که ممکن است از انگلستان مربیان نظامی استخدام کند!» او در گزارشی دیگر آورده است: «یک قشون منظم ایران به ضمیمهی قوای افغانی و روسی ممکن است از لحاظ انگلستان، قدرت فوق العادهای ایجاد کند.
** پایهگذاری موازنه منفی در سیاست خارجه
در پی اصلاحات صورت گرفته توسط امیرکبیر طرح ایجاد موازنه منفی جهت مخالفت با هرگونه دخالت خارجی در امور داخلی کشور و نیز مقابله با هریک از دول استعماری و ندادن امتیازات ویژه به هیچکدام، نقطه مثبت و گرانبهایی در روزگار وی میباشد که آن را در دستور کار خود قرار داد و تصمیم به انجام آن گرفت. این جمله تاریخی از اوست که «خارجی هرچه باشد بیگانه است و قطعاً نمیتواند صد در صد مورد اطمینان باشند.»
دکترین امیرکبیر در مقوله موازنه منفی، آنچنان برای روسیه تزاری و انگلستان سخت و سنگین حاصل شد که "گرنت واتسن انگلیسی" دبیر سفارت انگلستان در تهران در گزارش خود آورده است: «قبل از زمامداری امیرکبیر در ایران عادت چنین بود که به افکار و خواستههای نمایندگان روس و انگلیس در دربار ایران اعتنا و توجه فراوان میشد و نمایندگان هریک از دو دولت که بیشتر مورد توجه شاه یا صدر اعظم بودند، بیشتر در امور داخلی کشور دخالت داشتند و این دخالت در امور داخلی، به حدی رواج یافته بود که نمایندگان سیاسی خارجی، افراد و اتباع ایران را تحت حمایت خود قرار میدادند.»
و اما مهمترین سندی که در اینباره میتوان ارائه داد، گزارش رسمی وزیر مختار به وزارت خارجه انگلیس است که در کتاب "مورخان خاورمیانه" آمده است. "جستین شیل" وزیر مختار انگلیس در نامه مورخ 15 دسامبر 1849 به "پالمرستون" وزیر خارجه انگلیس مینویسد که : «احساسات امیر علیه روسهاست ولی این دلیل نمیشده که با ما موافق است. هدف اصلیاش این است که از نفوذ روس و انگلیس در ایران بکاهد و وضع آنها در انظار مردم را تنزل بدهد.» او در نامه دیگری مینویسد: «وزیر مختار روس نظر دوستانهای نسبت به امیرکبیر ندارد زیرا میرزا تقی خان تسلیم وی نمیگردد.»
** ضدفساد بودن و عدالتخواهی امیرکبیر
از دیگر اقدامات امیرکبیر ضد فساد بودن وی و برقراری عدالت میان طبقه دربار و طبقه ضعیف جامعه بود و با فساد بی پایان دربار شاهی و مضافا دربار مهد علیا (مادر ناصرالدین شاه) مقابله کرد. مخبرالسلطنه در کتاب «خاطرات و خطرات» خود مینویسد: «دربار مهد علیا پناهگاه متخلفین بود و مخل انتظام امور بوده... و علل دیگر آن که دور از نزاکت میباشد.» (اشاره به فساد اخلاقی مهد علیا و بوالهوسی اوست.)
به طور مسلم در افتادن امیر با دربار فاسد و به تبع آن دشمنان بیگانه و نیز ذینفعان هرج و مرج و مفسدان داخلی، همگی دال بر تعجیل در قتل وی میباشند. آنچنان که بنا بر اطلاعات به دست آمده، در حین انتقال امیر از تهران به مقتل خود به افسری (جلیل خان جلیلوند) که مامور انتقالش بود چنین گفت: «من اشتباه کرده بودم که تصور میکردم مملکت وزیر عاقل میخواهد، خیر! مملکت پادشاه عاقل میخواهد!»
امیر در حمام فین به قاتلان خود گفت: «بدانید که این پادشاه نادان مملکت ایران را به باد خواهد داد.» اما در آن وقت دلاک حمام نیشتر خود را بیرون آورده و رگهای هر دو بازوی امیر را گشود. امیر در کنار حمام، پشت به درب ورودی نشسته و کف دو دست خود را بر روی زمین گذارده و خون از بازوان خود فوران کرد و پس از آن میرغضب وارد شد و با چکمه خود لگدی به میان دو کتف امیر وارد کرد. سپس دستمال ابریشمی را لوله کرده و به حلق امیر فرو برد و گلوی او را فشرد تا امیر در حمام جان داد.
پس از قتل امیر، جنازه او را با احترام با حضور اعیان کاشان به پشت مشهد اردهال کاشان حمل کردند و در جوار قبر حاجی سید محمدتقی دفن کردند و پس از آنکه عزت الدوله همسر امیر به تهران برگشت از ناصرالدین شاه اجازه گرفت که جنازه شوهرش را به کربلا بفرستد و اجازه صادر و جسد امیرکبیر را بعد از چند ماه پس از قتلش به کربلا فرستادند.
و بنا به نقل قولی از مرحوم سید حسین مکی: «در دوسه سفری که به عراق داشتم و به کربلا مشرف شدم. مقبره امیر در اطاق کوچکی در رواق حضرت سیدالشهدا (ع) نزدیک مقبره احمدشاه قرار گرفته است.»
انتهای پیام/