"خزانِ چپ"؛ نزاع عملگرایان و رادیکالها و آیندهی سرنوشت اصلاحات
"پس از شکست معنادار جبهه اصلاحات در انتخابات ریاستجمهوری، زخم رویکردی اصلاحطلبان نسبتبه امر سیاسی و کنش سیاسی، بار دیگر لب باز کرد و موجب دودستگی یا چنددستگی ایشان شد."
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسینم، روزنامهی صبح نو در یادداشتی با عنوان "خزان چپ" درباره نزاع عمل گرایان و رادیکال ها در جبهه اصلاحات نوشت: پس از شکست معنادار جبهه اصلاحات در انتخابات ریاستجمهوری، زخم رویکردی اصلاحطلبان نسبتبه امر سیاسی و کنش سیاسی، بار دیگر لب باز کرد و موجب دودستگی یا چنددستگی ایشان شد.
اصلاحطلبان که مدتی است از لزوم بازسازی گفتمانی و تشکیلاتی خود سخن به میان میآورند، یک مانع بزرگ بر سر راه دارند و آن، شکاف میان طیف موسوم به عملگرا و طیف موسوم به رادیکال یا نابگرا است؛ به این صورت که عملگرایان، زیر بار آرمانگرایی و رادیکالیسم نمیروند و در مقابل، رادیکالها التفاتی به مواضع مصلحت اندیشان ندارند. این اختلاف به کجا خواهد انجامید؟ وقتی جبهه دوم خرداد برای انتخابات ریاستجمهوری سال76 شکل گرفت، بهسان لحاف چهلتکهای میمانست که از هر گوشهاش یک ایده برای سیاستورزی بیرون میآمد. یک سر این جبهه چپهای سنتی بودند که هنوز دل در گرو آرمان بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی داشتند، سر دیگر چپهای سابقا سنتی و حالا مدرنی بودند که ایده مرکزیشان دموکراسیخواهی نوع غربی بود و سرآخر ضلع دیگر جبهه مزبور، راستهای مدرن یا همان اعوان و انصار اکبر هاشمیرفسنجانی بودند که مساله اقتصاد و فنسالاری را اولا میدانستند و توسعه اقتصادی را مقدم بر توسعه سیاسی و دموکراسیخواهی.
با فرارسیدن انتخابات مجلس ششم در اسفند سال1378، جبهه دوم خرداد بر سر حمایت یا عدم حمایت از اکبر هاشمی از هم وارفت و شقاق را بر وفاق ترجیح داد. یک سر این شقاق، چپهای مدرن و سنتی قرار داشتند و سر دیگر راستهای مدرن. اختلاف بر سر جانمایی هاشمی در لیست مشترک اصلاحطلبان که به فروپاشی عملی جبهه دوم خرداد انجامید، مقدمهای بر اختلاف رویکردی تاریخی میان اصلاحطلبان شد. اصلاحطلبان از آن مقطع تاریخی تا امروز، منقسم به دو دسته کلی بودهاند: آرمانگرایان و عملگرایان.
عملگرایان چه میگویند؟
آنچه برای اصلاحطلبان عملگرا از اهمیت بالایی برخوردار است، اقتصاد و توسعه اقتصادی است. حزب کارگزاران سازندگی که مهمترین نماینده اصلاحطلبان عملگراست، بر این باورند که اولا دموکراسیخواهی هدف نهایی جبهه اصلاحات نیست و ثانیا اگر هم هدف باشد، راه رسیدن به آن نه تاکید رادیکال و بیکموکاست بر آزادیهای سیاسی و اجتماعی بلکه تلاش برای مدرنیزاسیون و رشد دادن اقتصاد کشور و متعاقب آنها، افزایش سطح رفاه زندگی مردم است؛ برای نمونه، محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران دیماه سال گذشته در گفتوگو با «تسنیم» با بیان اینکه دموکراسی نمیتواند هدف جنبش اصلاحات باشد، تاکید کرد: دموکراسی ابزار جنبش اصلاحات است. هدف جنبش اصلاحات رسیدن به یک سعادت، رفاه و توسعهای برای کشور است که مردم بتوانند زندگی خوبی داشته باشند.
عملگرایان علاوهبراین، در زمینه کنش سیاسی نیز حداقلگرا و مصلحتباور هستند؛ به این معنا که مبنای سیاستورزی ایشان بهرهبرداری از امکانات موجود در بازی سیاسی است و اصلا برای این نحله فکری، تام و تمامی از اهمیت برخوردار نیست. به بیان دیگر و از منظر تاریخی، راست مدرن همواره خود را در وسط سایر ایدههای فکری قرار داده و هر بار و بنابر مقتضیات و الزامات عصری و نسلی به یکسو چرخش کرده است.
برای همین هم میبینیم که کارگزارانیها در انتخابات مجلس پنجم با شقی از سازمان مجاهدین انقلاب و حتی شقی از خانه کارگر (چپ مدرن) وارد ائتلاف شدند اما یکسال بعد و در نیمنگاه به ائتلاف با جامعه روحانیت مبارز (راست سنتی)، رویای حمایت از علیاکبر ناطقنوری را در سر پروراندند؛ به بیان درستتر، برای کارگزارانیها ایده سیاسی از کمترین اهمیت برخوردار است و آنچه اولویت دارد، کارآمدی عملگرایانه برای توسعه اقتصادی با سویههای نئولیبرالی است؛ همین نوع نگاه به عرصه سیاسی و بازیهای سیاسی باعث شده تا عملگرایان از طرف سایر اصلاحطلبان به قدرتمحوری و فرصتطلبی متهم شوند. در مقابل اصلاحطلبان آرمانگرا جور دیگری فکر میکنند.
آرمانگرایان چه میگویند؟
در مقابل عملگرایان که قائل به توسعه اقتصادی با حداقل لوازم سیاسی هستند، آرمانگرایان یا طیف رادیکال اصلاحطلب معتقدند که لازمه دموکراسیخواهی تن دادن به آزادیهای مدنی است و توسعه اقتصادی درواقع محصول و نتیجه مدرنیته است.
نگاه طیف رادیکال اصلاحطلب -که احزابی نظیر اتحاد ملت و توسعه ملی از مهمترین نمایندگان آن هستند- به عرصه و بازی سیاسی نیز کاملا متفاوت از عملگرایان است. از منظر نابگرایان، مهمترین المان و عنصر یک بازی سیاسی معنادار و منصفانه، رقابت تمامعیار است، بهصورتیکه تمامی اندیشهها و نحلهها بتوانند بدون مانع ساختاری و نهادی، نامزدهای موردنظر خود را در بوته آزمون رأی مردم قرار بدهند. برخلاف احزابی نظیر کارگزاران سازندگی، طیف رادیکال اصلاحطلب عمدتا رو بهسوی جامعه مدنی دارد و وضعیت کنش سیاسی خود را با خواست و مطلوب جامعه تنظیم میکند؛ این در حالی است که عملگرایان معتقدند نبض جامعه باید در دست نخبگان باشد و این رهبران سیاسی هستند که باید با تصمیم قاطع و بیاماواگر خود، بدنه رأی را پای صندوق بیاورند. طبق آنچه تصریح شد، در بزنگاههای انتخاباتی معمولا بحث بر سر حمایت از یک لیست یا چهره مشترک، به اصلیترین و محوریترین چالش بین اصلاحطلبان عملگرا و نابگرا تبدیل میشود؛ بر این اساس، عملگرایان که معتقد به کنشگری با حداقل لوازم سیاسی هستند، همواره طرفدار مشارکت فعال هستند اما نابگرایان که دموکراسیخواهی را در آینه نهادهای رقابتی و فراگیر میبینند، معمولا از در تحریمخواهی یا در بهترین حالت از در مشارکت غیرفعال وارد میشوند. همین چالش در انتخابات1400 نیز اصلاحطلبان را در برگرفت.
چالش بر سر انتخابات 1400
انتخابات ریاستجمهوری1400 شاید نقطه اوج انشقاق رویکردی میان اصلاحطلبان عملگرا و نابگرا بود. نابگرایان از مدتها پیش از انتخابات بیان میداشتند که تنها در صورتی در حضور فعال خواهند داشت که بتوانند نامزد تام و تمام خود را بر صحنه رقابت بنشانند، در غیر این صورت همچون انتخابات98 عطای کنشگری را به لقایش خواهند بخشید. در مقابل، عملگرایان بر این باور بودند که با چشمپوشی از ایدههای حداکثری و انتزاعی، بایستی از کمترین فضاهای تنفسی برای حضور در انتخابات بهره جست و نهایتا حرف خود را از کرسی نشاند.
یکی از نقاط عطف این درگیری رویکردی/معرفتی خود را در دیالکتیک و مجادله کلامی میان غلامحسین کرباسچی، مهمترین نماینده طیف عملگرا و مصطفی تاجزاده، مهمترین نماینده طیف نابگرا نشان داد. روز شنبه 21فروردین1400 این دو چهره با حضور در کلابهاوس، به طرح نظرات خود پیرامون مساله انتخابات پرداختند. کرباسچی با متهم کردن تاجزاده به تکروی و عدم اطاعت از خرد جمعی اصلاحطلبان، گفت: اگر اصلاحطلبان از نهاد انتخابات عقب بنشینند، بزرگترین ضربه را به آینده دموکراسی در کشور زدهاند. ما بههیچعنوان نباید اجازه بدهیم کسانی برای انتخابات نقشههای شومی دارند، به هدف خود برسند. اگر پیچ و مهره نهاد انتخابات را شل کنیم، اگر مردم را ناامید کنیم، اگر مسیر اصلاحطلبی را از انتخابات جدا کنیم، هم نیروهایمان را از دست میدهیم و هم ماهیت اصلاحطلبی را.
در مقابل تاجزاده با انتقاد از رویکرد حداقلیگرای حزب کارگزاران در انتخابات مجلس یازدهم، تاکید کرد: در انتخابات98 اکثریت اصلاحطلبان گفتند ما لیست نمیدهیم، گفتند کسی را نداریم که بخواهیم لیست بدهیم اما کارگزاران رفت لیست انتخاباتی داد؛ بنابراین وقتی که به من میگوید شما دارید تکروی میکنید من تکروی میکنم یا شما.
فرصت بازسازی یا تجدید اختلاف میان عملگرایی-نابگرایی؟
مجادله کرباسچی-تاجزاده تنها یکی از صدها مجادله کلامی و نوشتاری میان اصلاحطلبان عملگرا و نابگرا بود. دوگانه مشارکت حداکثری-مشارکت حداقلی در ریاستجمهوری تا پایان بر سر تشکیلات انتخاباتی اصلاحطلبان باقی ماند و مانع از آن شد تا جبهه اصلاحات بهطور همهجانبه از نامزدی عبدالناصر همتی حمایت کند. بنابر آنچه پیشبینی میشد، حزب کارگزاران سازندگی با بسیج کردن جمعی از احزاب اصلاحطلب عضو در نهاد اجماعساز(جبهه اصلاحات ایران) و با اسم رمز «دفاع از جمهوریت»، ساز حمایت از همتی را کوک کردند اما در مقابل احزاب و نیروهای نابگرا به جلوداری حزب اتحادملت، نه از همتی حمایت کردند و نه بهشخصه رأی دادند؛ اتفاقی که همان موقع و پس از انتخابات گلایههایی را ازسوی همتی بهدنبال داشت. دوگانگی بر سر نوع و شکل حضور در انتخابات از یکسو و قهر بدنه اجتماعی اصلاحات با صندوقها، درنهایت باعث شد که همتی تنها موفق به کسب دومیلیون و اندی رأی شود.
شکست مطلق همتی باعث شد که اصلاحطلبان پس از انتخابات ریاستجمهوری، از لزوم بازسازی گفتمانی و تشکیلاتی خود سخن بگویند. نکته جالبتوجه دراینبین، رخنمایی مجدد اختلاف میان اصلاحطلبان بر سر دوگانه عملگرایی-نابگرایی بود؛ اختلافی که تا حد زیادی میتواند اصل بازسازی گفتمانی و تشکیلاتی جبهه اصلاحات را دچار اغتشاش سازد؛ برای نمونه، آذر منصوری، قائممقام حزب اتحادملت، چندی پیش در گفتوگو با خبرآنلاین با اشاره به فرصت خروج از قدرت برای بازسازی گفتمانی و تشکیلاتی اصلاحطلبان تاکید کرد: متاسفانه گروهی از اصلاحطلبان همه سیاستورزی اصلاحطلبانه را در حضور در قدرت خلاصه کردهاند. این نوع عملگرایی به نظرم در تعارض با مبانی و گفتمان اصلاحات است. این شیوه عملگرایی عملا سرمایهسوز است و باعث فاصله گرفتن اصلاحطلبان از مردم شده است. اصلاحطلبان پیشرو مخالف و منتقد این نوع عملگرایی هستند.
همزمان محسن هاشمی، رییس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی چندی پیش در یادداشتی، با انتقاد از رویکردهای انتزاعی و ایدهآلی اصلاحطلبان نسبتبه موضوعات روز تصریح کرد: یکی از مشکلات جدی اصلاحطلبان این است که در هنگام خارج بودن از قدرت و ایفای نقش منتقد و اپوزیسیون با رویکرد روشنفکری و انتزاعی رفتار میکنند و شاید برای آن دوران این رویکرد مناسب باشد اما وقتی به قدرت میرسند از همان فضا و نگاه ایدهآلی و انتزاعی خارج نمیشوند. هاشمی افزود: در این فرصت بازسازی جریان اصلاحات، باید با تمرکز بر عملگرایی و واقعگرایی و مسالهمحوری صورت گیرد تا اعتماد جامعه به کارآمدی اصلاحطلبان و توانایی آنها برای حل مساله جلب شود.
در ادامه و در گفتوگو با حسین نقاشی عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت و فرید مدرسی تحلیلگر مسائل سیاسی به این سوال پاسخ دادیم که جبهه اصلاحات در آینده صحنه برتری جویی کدام رویکرد سیاسی میشود؛ نابگرایی یا عملگرایی؟ نقاشی از لزوم جداشدن حساب اصلاح طلبان به زعم او اصیل و دموکراتیک از اصلاح طلبان برج عاج نشین و جویای نام و نان گفت و مدرسی نیز انشعاب و انشقاق را تنها راه پیش روی اصلاح طلبان دانست.
انتهای پیام/