قلمی به یادمان پدر تمبک نوازی شیراز
حاصل سالها همت او بود که هنرمندان بسیاری پا به عرصه موسیقی نهادند و خود را وامدار تلاشهای او میدانند و او را پدر تمبک نوازی شیراز نامیدند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، منوچهر مولایی نوازنده تنبک و اهل شیراز بود. او یکشنبه سوم مرداد 1400 در شیراز درگذشت. مولایی متولد 1317 بود. برخی از اهالی موسیقی این نوازنده چیرهدستِ تنبک را پدر تنبکنوازیِ شیراز میدانند. برای بزرگداشت این هنرمند یادداشتی به قلم سعید نیاکوثری آهنگساز و نوازنده سنتور را میخوانید:
باز بانگ رحیل و آه سرد دریغ و این قصه هر روز زمین است... رهایی از ناسوت و رجعت به منزلگاه موعود... گاهی گمان میکنی خیالی بیش نبود آن همه آرزوهای زیبا و لحظههای نابی که دوست میداری هر روز و هر روز تکرار شود. اما باد اجل بر بوستان حیات میوزد ودست زمان برگهای دیگری از شاخه عمر میچیند... و زمستان تیشه مرگ به دست میآید و بی اعتنا به شوق رویش خفته در دل ساقهها تیشه، غمنامه پایان قصه را میسراید و اینگونه است قصه آدمی در رباط زمین...
انتخابی نیست، قلم تقدیر است و آستانه تسلیم... محتسب زمان، فرصتها را میگیرد و تو مطمئن به فردای دیگر، لعل کان عمر گرانقدر به حراج میگذاری و در سراب حیات، سرگردان به دنبال بودنهای در حقیقت نیست...
خبر درگذشت استادم منوچهر مولایی بر صفحه رسانهها درج میشود و قصه شتاب عمر، باز ذهن مرا به خاطرات دیروز میبرد... گویی همین دیروز بود... نسیم امید بر کاخ گلستان آرزوهایمان میوزید. دستی به مضراب داشتم و شوقی به نواختن الحان... تمام رویای سالهای نوجوانی و جوانیام به صفحه ذوزنقهای ساز خلاصه میشد و 72 سیمی که مرا آنچنان مسحور گستره صدایی خویش میکرد که نیمههای شب به پشت ساز مینشستم و در سِحر سَحر آوای زندگی را از لابه لای نغمات سیمهای زرد و سفید و شوق و امید را در مضرابهای پشت خرک...
استاد مولایی آن سالها در دانشسرای هنر معلممان بود. مناعت طبع و جدیت او در کار هرگز نتوانسته بود ملاحت و شوخ طبعی را از وجودش به یغما برد و اینگونه بود که وقتی خاطرات جوانیام مرور میشود تمام صحنههایی که با او تلاقی شده ماندگارند و تنها چیزی که میتوان گفت آنکه اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت...
دستهایش آنچنان با ساز مالوف که وقتی اختیار به نواختن میکرد، غزال احساس به کمند ریتمهای تند او گرفتار. حرکات چابک انگشتانش بر صفحه ساز، طنازانه بر پوسته مدور نشست و برخاست میکردند و گاه چنان با سرعت که تنها میشد خیزش مواج آن را دید و دیگر صدایی بود دلنواز که تا عمق جان رسوخ میکرد. التفات خاص او به حفظ موسیقی ملی و محلی و تجارب بسیاری که از سالها رهبری ارکستر فرهنگ و هنر کسب کرده بود او را بر آن داشت تا سبک تمبک نوازی استاد حسین تهرانی را به شیراز آورد و مجدانه بر شیوه صحیح نواختن تمبک بر مبنای اصول علمی نوین تاکید کند.
حاصل سالها همت او بود که هنرمندان بسیاری پا به عرصه موسیقی نهادند و خود را وامدار تلاشهای او میدانند و او را پدر تمبک نوازی شیراز نامیدند و به حق بایسته این نام و نشان بود. شیوه تمبک نوازی او تنها در خاطر صحابه فرهنگ و هنر شیراز خوش نیامد بلکه ملاحت سحر پنجههای هنرمندش، تحسین بزرگان موسیقی ملی را نیز برانگیخت و بدان سبب در کارنامه هنری او میتوان به همنوازی با پیشکسوتان موسیقی ملی از جمله استاد بنان، فرهنگ شریف، جلیل شهناز و همایون خرم دست یافت که خود نشان مهارت و استادی او در نواختن این ساز دارد...
استاد مولایی در کنار فعالیتهای هنری کارمند وزارت فرهنگ و هنر بود و بعد از انقلاب در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیتش را ادامه داد. هر چند بعدها دل شکسته از حقد و تنگ نظریهایی که با وجود عدم سنخیتی که با فرهنگ ما دارد اما متاسفانه در بستر جامعه ریشه دوانده، ناگزیر شد پیش هنگامتر سنوات مرسوم قانونی، بازنشسته شود اما چراغ زندگیاش روشنی از مناعت داشت و خوان زندگیاش سرچشمه از تلاش و هنر.
بدین سان به رغم آنچه بر او تحمیل شد، ارباب بی مروت دنیا را وقعی ننهاد و دل به چشمه زاینده و دولت پاینده هنر خوش داشت و بی آنکه خاطر از حقارت حقیران منغض بدارد و دل از مکاید ایشان مکدر، بی اعتنا به سعایت ایشان، سمند خیال بر خمود روزگار بتاخت و دست به هنر بیاراست.
هر چند کتاب زندگی او نیز با مرگ بسته شد اما فصلهای کتاب او با سرگذشتهای زندگی هنرمندان بسیاری در فارس گره خورده است. چه آنها که خود از زلال معرفت او نکتهها آموختند و چه آنها که چند نسل پس از او، در مکتب شاگرانش کسب فیض نمودند و دانسته ندانسته وامدار اویند... هنوز طنین صدای گرفتهاش در گوشم که یک ... دو... سه... این والسه... بی غصه ......!
انتهای پیام/