کرونا و معناباختگی جهان جدید / نگاهی به نقش رهاییبخش "دین، ادبیات و هنر"
معنویت در مثلث طلایی دین، ادبیات و هنر نهفته است. جامعهای که بنیانهای فکری و عملی آن به این سه پایگاه توجه داشته است، توانسته از تندبادهای پوچی و معناباختگی جان سالم به در ببرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دکتر مسلم ذوالفقارخانی، عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه حکیم سبزواری، در یادداشتی اختصاصی برای خبرگزاری تسنیم نوشت:
در گیر و دار جهان پیچیدهی معاصر، در این تنگنای انزوا و تنهایی بشر و در وانفسای بیماری کرونا و خلأ معنا و پوچیهای حاصل از جنگ و خونریزی و نابرابری و بیماری، "معنویت" چراغ هدایت بشر است.
انسان امروزه بیش از پیش محتاج معنویت است؛ معنویت کلید درک متقابل، همزیستی مسالمتآمیز، خرد و زندگانی سعادتمند است. آدمی در پناه معنویت است که میتواند اخلاقی و انسانی عمل کند و پایبند اصول بنیادین برای زیست اجتماعی باشد.
ولی معنویت را در کجا میتوان جست؟ این چراغ راهنما و کلید طلایی زندگانی سعادتمند را چگونه میتوان در دست گرفت و آسوده خاطر و هدفمند زندگی کرد؟
معنویت در مثلث طلایی دین، ادبیات و هنر نهفته است. جامعهای که بنیانهای فکری و عملی آن به این سه پایگاه توجه داشته است، توانسته از تندبادهای پوچی و معناباختگی جان سالم به در ببرد.
هر جامعهای که معنویتر باشد اخلاقیتر نیز خواهد بود و چنانچه اخلاق را ارزشها و معیارهایی بدانیم که فضائل و رذائل را از هم جدا میسازد، مثلث طلایی دین و ادبیات و هنر است که مصادیق ارزشها را روشن و شیوههای کسب فضائل و ترک رذائل را آشکار میسازد.
مناسبات آدمی در تعامل با خداوند، در قلمرو فردیت، و در رویارویی با دیگر انسانها را به ترتیب اخلاق بندگی، اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی میگویند؛ و مثلث طلایی دین و ادبیات و هنر هر کدام به شیوهی خود، چه مستقیم و غیرمستقیم و چه عریان و آشکار، و چه در قالب حقیقت و استعاره، نمونههایی از این مناسبات بشری را عرضه میدارند.
شاید دینها، حقایق اجتماعی را با زبان و شیوهای مستقیمتر و عریانتر بیان کنند، و از آن طرف شاید زبان شعری و زبان هنری پوشیدهتر و در لفافهتر باشد؛ اما دین و هنر و ادبیات هر سه یک مقصود دارند و آن اخلاقی و معنوی کردن اجتماعات انسانی است.
زبان استعاره که زبان هنر و ادبیات نیز هست، در کتب آسمانی مختلف به وفور دیده میشود. مثلا قصههای قرآن و دیگر کتابهای آسمانی مانند تورات و انجیل، برای ساده کردن مسائل پیچیدهی بشری، از زبان مجازی و استعاری استفاده کردهاند؛ لذا میگویند: المجاز قنطرة الحقیقه. یعنی مجاز پلی است برای رسیدن به حقیقت.
باید توجه داشت که جامعه و خانواده نقش مهمی در استقرار معنویت دارند و با برافروختن این سه پرتو معنویت، میتوان جامعهای سالم و خردمند و خوشبخت داشت. لوریس چکناواریان در یک مصاحبهی تلویزیونی (برنامهی "شوکران") بازسازی فرهنگی به یاری موسیقی (هنر)، در کشور ارمنستان یاد کرد.
ادبیات و هنر هر دو راههایی برای پرورش معنویت در خانوادهها و فرزندان آنان است. بی شک گوش دادن و تمرین موسیقی اصیل، مشاهده و پرداختن به نقاشی و معماریهای ناب، خطاطی، طراحی، تندیسگری، عکاسی، تئاتر و سینما هر کدام مسیری به سوی معنویت است و با چنین هنرهایی است که روح و روان بشر صیقل یافته و متعالی میشود.
ادبیات و شعر هم از وجوه مهم معنویتاند. خواندن شاهنامهی فردوسی، مثنوی مولانا، غزلیات حافظ، خمسهی نظامی، کلیات سعدی، رباعیات خیام، نمایشنامههای شکسپیر، رمانهای دیکنز، آثار مولیر، شاهکارهای گوته و … هرکدام ابعاد مختلف زندگانی را دربرابر دیدگان ما قرار میدهند و خرد و معنای زندگانی را ترسیم میکنند.
هم ادبیات و هم هنر، به کمک آرایهها و تکنیکهای زیبایی شناسانهی خود، به مدد آشناییزدایی و کلیشهشکنی، ایجاز، تشبیه، تشخیص، فُرم و بُعد و رنگ و سایه و … و با استفاده از ابزاری که آدمی را میان جهان واقعیت و حقیقت در نوسان قرار میدهد، مفاهیم و ارزشها را زیبا و جذاب به خورد آدمی میدهند و به قول منتقد روم باستان، هوراس، چون دارویی تلخ اما با روکشی شیرین و دلربا، دوای درد و داروی امراض بشر میشوند.
و اما آن دسته از انسانهایی که دینگریزند و خداناباور، اگر از الهام و القای ادبیات و هنر نیز بینصیب باشند، به کالبدی خشک و بیروح تبدیل خواهند شد که برای ایشان زندگانی چیزی جز تکرارهای ملالآور و یکنواخت نخواهد بود. زندگانی تنها تکاپوی جسم و خوردن و خوابیدن و معاش صرف نیست، بلکه جولانگاه فکر و اندیشه و درآمیختن در "معنویت" نیز هست.
انتهای پیام/