چهارشنبههای امام رضایی| بیقراریهایی از جنس دلتنگی؛ "زائری بارانیام، آقا پناهم میدهی؟"
گروه استانها- چهارشنبه شد و دلم باز بیقرار است، بیقراری نه بنا بر عادت و تنهایی و غم و غصه روزگار، بیقرارم از جنس دلتنگی؛ دلتنگِ دیدن گنبد طلا و صدای نقارهخوانه و کبوترهایی که فوج فوج در صحن و سرای حرمت پر میکشند...
به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهدمقدس، دیشب که خوابیدم میدانستم که امروز یکی از روزهای بکر و آرامشبخش خواهد بود چراکه امروز چهارشنبه است و کبوتر دلم باز پرواز خواهد کرد و در گنبد طلایی آسمانت حلقه خواهد زد.
میدانم که میدانی دلم بیقرارِ گنبد طلای توست؛ اصلا هرکسی که حتی یک بار حرمت آمده باشد، مبتلای توست ...
میدانم که میدانی بیقراری ام از سر دلتنگی است آخر مگر میشود عاشق باشی و دلتنگ و بیقرار نشوی؟ مگر میشود چهارشنبه باشد و من تنها درگیر روزمرهگی خود باشم؟
میدانی که دلم پرکشیده است در آسمان شمسالشموس، چگونه توصیف کنم حالم را وقتی دلم در صحن و سرای حرمت است و غرق در تماشای گنبد طلایی که برفراز شهر مشهد میدرخشد...
چگونه توصیف کنم عطر خوش حرمت را وقتی در رواقها قدم میزنم، چگونه وصف کنم زیبایی و آرامش حرم را که حتی در شلوغترین روزها و ساعتها لحظهای این آرامش برهم نمیخورد. چگونه توصف کنم حال و هوای زائرانت را وقتی خودم حال و هوایم مملو از بیقراری و دلتنگی است...
چگونه بگویم وقتی تنها تو التیامبخش دلهای تمام زائران و مجاورانت هستی چگونه بگویم وقتی تو از دلهای تکتک ما خبر داری و میدانی چقدر بیقرار و دلتنگیم ...
آقا جان خاطرم پر از عطر حرم است و لبریز از آرامشی که همراه با صدای زیارتنامه و اذن دخول زائرانت همراه است، خاطرم پر از هوای گنبدطلا و صحن و سرا و ضریح و چنجره فولاد است پر از همهمههایی که هر کدامشان نجوایی عاشقانه در دل دارند. آقا جان من دوست دارم زائرت باشم ...
گزارش: مصطفی فرزانه
انتهای پیام/ ز