شب شعر شاعران همزمان با میلاد پیامبر مهربانی‌ها/ «سر حلقهٔ انبیاست احمد/ نور دل اولیا، محمد»

شب شعر شاعران همزمان با میلاد پیامبر مهربانی‌ها/ «سر حلقهٔ انبیاست احمد/ نور دل اولیا، محمد»

محفل ادبی «پیامبر خاتم (ص) در شعر پارسى زبانان» شب گذشته با حضور جمعی از شاعران آیینی از کشورهای مختلف به صورت مجازی برگزار شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ محفل ادبی «پیامبر خاتم (ص) در شعر پارسى زبانان » با نگاهی به جایگاه پیامبر رحمت و مهربانى(ص)، حضرت محمد مصطفی(ص)، در شعر شاعران فارسی‌زبان با حضور جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب همزمان با سالروز میلاد با سعادت خاتم الانبیا(ص) برگزار شد.

در این برنامه شاعرانی چون علیرضا قزوه، ولی‌الله کلامی زنجانی، رضا اسماعیلی، محمود اکرامى، عبدالرحیم سعیدی‌راد، غلامرضا کافی، مصطفى محدثى خراسانى، محمدمهدی عبداللهی، ایرج قنبری، امیر عاملی(شاعر و خوشنویس)، کاوه تیمورى(شاعر و خوشنویس)،جواد عسگرى، عزیز آذین‌فرد، علیرضا حکمتی، سیدمسعود علوی، حمید حمزه نژاد، نغمه مستشارنظامی، سیده فیروزه حافظیان، فاطمه نانى زاد،وحیده افضلی، مرضیه فرمانی، فاطمه ناظری، سید فرشته حسینى، سمانه رحیمى، الهام نجمى و... همچنین شاعران پارسی‌زبان خارجی از کشورهای هند، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، سوریه و ... مانند سیده فاطمه بلقیس حسینی، سید على اصغر الحیدرى، سرویش تریپاتی، مهدی باقرخان، سیدسکندر حسینی و ... حضور داشتند.

در بخشی از این مراسم، شاعران از کشورهای مختلف سروده‌های خود را به پیشگاه رسول خدا(ص)، حضرت محمد(ص)، تقدیم کردند که بخش‌هایی از آن را می‌توانید در ادامه بخوانید:

علیرضا قزوه

و انسان هرچه ایمان داشت پای آب و نان گم شد
زمین با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد...

از آن روزی که جانت را، اذان جبرئیل آکند
خروش صور اسرافیل در گوش اذان گم شد

تو نوح نوحی اما قصه‌ات شوری دگر دارد
که در توفان نامت کشتی پیغمبران گم شد

شب میلاد در چشم تو خورشیدی تبسّم کرد
شب معراج، زیر پای تو صد کهکشان گم شد

ببخش، ای محرمان در نقطۀ خال لبت حیران!
خیالِ از تو گفتن داشتم، اما زبان گم شد

***

عبدالرحیم سعیدی‌راد

چون سر نهفته در مسیر عتبات
چون شور شگفت خفته در این کلمات

غم‌ها همه دور می‌شوند از دل او
هر کس که بلند می‌فرستد صلوات

***

از منطق عشق با دلی پاک بخوان
چون مست شدی برایم از تاک بخوان

 همراه فرشتگان معصوم خدا
«لولاک لما خلقت الافلاک» بخوان!

***

ایرج قنبری
باغ تماشا

قبله جان ای شرف کائنات
عطر حضور تو بهار حیات

ماه جمال تو بهشت همه
ای ز تو نور علی و فاطمه

جان امین، چشمه انوار حق
چشم تو خورشید، شفق در شفق

ای گل خورشیدی فردای ما
دیده تو باغ تماشای ما

ای به ملک عاشقی آموخته
چشم به سوی تو جهان دوخته

غرق در آیینه ایزد شدی
نزد خداوند محمد شدی

با تو دلارایی و دلبندی است
جلوی آیات خداوندی است

با تو جهان از نفس گل پر است
جان و دل از عطر تغزل پر است

ای تو عزیز دو جهان مصطفا
سینه تو معدن لطف و سخا

در طلب صورت ماه توایم
تشنه یک جرعه نگاه توایم

***

محمدمهدی عبدالهی

می‌بارد از بهشت دگرگون بهارها
‌بر دامن تمامی دل بیقرارها

‌می‌بارد آنکه بارش رحمت به دست اوست
‌در خشک سال عاطفه چون چشمه‌سارها

‌پیغمبرانه در دل صحرا قدم گذاشت
‌رونق گرفت با نفسش کوهسارها

‌آمد خلیل بت‌شکن از خیمه‌گاه صبح
‌تا بشکند غرور یمین و یسارها

‌ظلمت شکست و تشنه نوری شگرف شد
‌لبخند صبح قسمت لیل و نهارها

‌نوری دمید و هاله غم اعتکاف کرد
‌در قبله‌گاه باور چشم انتظارها

‌نوری که از فروغ رخش محو گشته‌اند
‌خورشید و ماه با همه آیینه دارها

نور «محمّد» است که اعجاز می‌کند
در خلوت تمامی شب زنده دارها

***

محمدعلی مجاهدی

ای نقطهٔ عطف آفرینش
روح ادب و روان بینش

ای قلب سلیم و جان آگاه
ای محرم راز «لِی مَعَ الله»

روزی که سرشته شد گل ما
مهر تو نشست در دل ما

عرش از تو گرفته زیور و زین
ای رفته به سیر «قاب قوسین»

چون مَرکب همّت تو رانَد
جبریل ز راه، باز مانَد

در خانهٔ تو، که در گشاده‌ است
جبریل، غلام خانه‌زاد است

این خانه اگر غلام دارد
بی‌شبهه، فرشته نام دارد

تو علت غایی وجودی
روشن‌گر محفل شهودی

جبریل، همان همای عرشی
هنگام نزول و سیر فرشی

تا پای نهد به خانهٔ تو
چون خادم آستانهٔ تو

می‌کرد بسی نظر ز دورت
تا اذن بگیرد از حضورت...

خورشید تویی و مهر، سایه
ای سایهٔ تو بلندپایه

گویند چو حق دری گشاید
هر اَلْف، اَلِف قدی برآید

این دور، که دور ایزدی بود
دوران ظهور احمدی بود

در پای همه، قیام می‌کرد
پیش از همه کس سلام می‌کرد

قربان قیام کردن او
و آن طرز سلام کردن او

سر حلقهٔ انبیاست، احمد
نور دل اولیا، محمد

***

نغمه مستشار نظامی

عید است و سعید است و بهارصلوات است
عیدانه این عید نثار صلوات است

گلبانگ اذان در همه شهر شکوفاست
بلبل به غزل ذکرشمار صلوات است

عید است و رسول آمده، با نور رسالت
لبیک هر آیینه شعار صلوات است

خورشید درخشان جهان، خسرو خوبان
سر سلسله ایل و تبار صلوات است

دردانه رسول است و گل روضه رضوان
سر تا قدمش آینه‌دار صلوات است

هرکو به دلش مهر پیام‌آور مهر است
یار علی و فاطمه، یار صلوات است

هر گلبن و هر باغ و گلستان دل‌آرا
دلباخته نقش و نگار صلوات است

راهی است به جایی که جمال است و کمال است
 ره برده به آن راه قطار صلوات است

از کیش به دریای خزر از نفس دوست
خوشبو شده ایران که دیار صلوات است

***

رضا اسماعیلی

ای سبزترین کتاب عالم
ای معجزه رسول اکرم
ای دفتر سِرّ آفرینش
دیباچه عشق را، مُتمّم

ای نور خدا، فروغ جاوید
ای مهر جهان فروز امید
ای ناب ترین سرود توحید
بر قاف احد، یگانه پرچم

تو نور جمال عارفانی
بر دل شدگان، تو بوی جانی
آیینه حضرت کریمی
در توست جمال حق، مجسم

ای مشعل راه متقین تو
در سینه مومنان، یقین تو
اعجاز رسول آخرین تو
قرآنی و نادری، مُسلّم

ای محوکننده ضلالت
ای سوره به سوره‌ات هدایت
قاموس صفا، پیام وحدت
ای اول عشق، ختم عالم

تو نور صراط مستقیمی
از گمرهی و خطر چه بیمی؟
خورشید کریم سوره‌هایت
روشنگر راه ماست، هر دم

ای نور هُدی! هدایتم کن
سرمست مِیِ اجابتم کن
در روز جزا، شفاعتم کن
قرآن مجید، ای مُکرّم!

***

علی اصغر الحیدری از هندوستان

تونقطه‌ آغاز همه عشق و سُروری
سرسلسله‌ مهری و سرحلقه‌ نوری

غائب ز نظر هستی و خود مردم چشمی
کس دیده چنین در دو جهان درک حضوری؟

نزدیک‌تر از جان، به دل من تویی ای خوب
ای کاش دگر محو شود این همه دوری

با بودن تو چشمه‌ خُور را چه نیازی است
ای نورتر از نور تو سرچشمه نوری

در کوچه‌ لطف تو بجز شور و شعف نیست
بی زر شده چون بوذر و بی‌هیچ غروری

تو آیه‌ قرآن و تویی کاشف تورات
انجیل مقدس تویی و حرف زبوری

تو فخر سلیمان و براهیم و سماعیل
المختصر این قصه، همه پیش تو موری

هر لحظه کشیدی همه‌ درد به جانت
اما نشکستی که تویی کوه صبوری

آن خلق عظیم تو که سرمشق جهان است
آن لطف لطیفی است، عجب مایه‌ سوری

در صُفه‌ میخانه‌، همه عاشق مستند
این جاست که هر کس شده مخمورِ سروری

***

سیدسکندر حسینی از افغانستان

از غار حرا منبع یک چشمه‌ جوشان
دریا شد و با موج خود افتاد به جریان

بیدار شد از خواب گران کوه و طبیعت
دنیا به تپّش آمد و گل کرد درختان

چون ولوله افتاد به قلب «جبل النور»
آکنده شد از عطر خدا دشت و بیابان

نور آمد و دنیای سیاهی به فنا رفت
مغلوب شد از آمدنش دولت شیطان

با زمزمه‌ اقرأ و با نغمه‌ توحید
وا شد به جهان صفحه‌ از سوره‌ انسان

آمیزه‌‌ای از مرحمت و لطف و صفا بود
آمیخته با لهجه‌ او لهجه‌ باران

او ریخت به کام شعرا جام تغزل
نوشاند برای همگان از مَی قرآن
 
تلفیق خدا و بشر و حسن ملائک
دنیا همه با دلبری‌اش گشت مسلمان

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران