داستان جذاب مرد بوشهری که انگلیسی‌ها را عاصی کرد

داستان جذاب مرد بوشهری که انگلیسی‌ها را عاصی کرد

ایرج اصغری تلاش کرده در کتاب «آواز تیتروها» رئیس علی را به نوجوانان نشان دهد؛ چهره‌ای مقتدر که نامش انگلیسی‌ها را می‌ترساند.

خبرگزاری تسنیم، زهرا راستگویی:

نام «چاه شماره یک» را تا به حال شنیده‌اید؟ در سال 1287 در مسجد سلیمان حفاری برای کشف نفت نتیجه داد و اولین چاه نفت تأسیس شد. فکر می‌کنید توسط چه کسی؟ ویلیام ناکس دارسی که از هفت سال پیش در یک قرارداد  امتیاز کشف و استخراج نفت را از مظفرالدین شاه گرفته بود. بعد از پیدا شدن نفت در ایران انگلیس با تمام قوا شروع به تلاش برای زیر سلطه بردن ایران کرد. امپراطوری بریتانیا نمی‌توانست از فکر منابع بی‌پایان ایران بیرون بیاید.

بوشهر یکی از مکان‌های مهمی بود که بریتانیایی‌ها تمام تلاششان را برای تصرف آنجا کردند؛ از منصوب کرد حاکمان خائن و دست نشانده تا حمله و لشکرکشی و درگیری نظامی. در جنگ جهانی اول هم دولت انگلستان نیروهای نظامی خود را وارد بوشهر کرد. اما به همین آسانی‌ها هم نبود که آن‌ها لشکر بکشند و حاکم دست نشانده‌ خود را رأس کار بگذارند و مردم بوشهر هم فقط بنشینند و تماشا کنند.

منطقه‌ای در بوشهر وجود دارد که به خاطر تنگ‌های غیرقابل عبور ساحلی، نامش را گذاشته‌اند تنگستان. خیلی‌هامان این نام را به خاطر سریال دلیران تنگستان بارها و بارها شنیده‌ایم اما چند نفرمان این سریال را دیده‌ایم؟ من که سن و سالم به دیدنش نمی‌رسد و قطعاً خیلی از هم نسل‌های من و شما هم فقط نامی شنیده‌اند و نمی‌دانند اصلاً ماجرا از چه قرار است. من و شمایی که شعار داده‌ایم کودکان و نوجوانان باید با قهرمانان ملی آشنا شوند، خودمان چقدر امثال رئیس علی دلواری را می‌شناسیم؟

ایرج اصغری تلاش کرده در کتاب «آواز تیتروها» رئیس علی را به نوجوانان نشان دهد؛ چهره‌ای مقتدر که نامش انگلیسی‌ها را می‌ترساند اما خودش از دیدن دردمندی مردم اشک می‌ریزد و سر پایین می‌اندازد: «مادرا روی گهواره‌ بچه‌شون شعر رئیس علی رو می‌خونن. بچه‌ها رئیس علی رو قد رستم می‌خوان. یه نفر رو نمی‌تونی پیدا کنی تو بوشهر که عاشق این مرد نباشه، حتی تو دهات.»

در ابتدای کتاب دو قهرمان نوجوان داستان، «حیدر» و «نوشاد» به ما معرفی می‌شوند، مشغول ماهی گرفتن هستند. حیدر با غم بزرگ از دست دادن پدر مواجه می‌شود و همین زمینه‌ای است برای ورود رئیس به داستان. این دو قهرمان نوجوان که به نوعی دست راست رئیس و در کارهای مهم پیشرو می‌شوند، ارتباط مخاطب نوجوان را با کتاب بسیار راحت‌تر می‌کنند. وقتی کسی هم‌سن و سال و شبیه خودت می‌تواند این‌قدر شجاع و مبارز باشد، چرا تو نباشی؟

نوشاد و حیدر قرار نیست نوجوان‌هایی فرازمینی باشند، آن‌ها هم مثل همه‌ پر شر و شورند، گاهی سر و گوششان پی بازی می‌رود، در شرایط پر اضطراب هم دست از شوخی برنمی‌دارند اما شیفته‌ الگویشان رئیس علی‌اند و با یک اشاره‌ او حاضرند هر کاری بکنند. حیدر و نوشاد در کنار رئیس قد می‌کشند و بزرگ می‌شوند در سرزمینی که انگار برای تربیت امثال آنان ایجاد شده است.

انتشارات سوره مهر , کتاب , داستان ,

طبیعت در تمام طول کتاب حضوری پررنگ دارد. «آواز تیتروها» پر است از حضور پرندگان و کوه‌ها. و صد البته دریا، صدای موج‌ها که نوشاد و حیدر را توی کوچه پس کوچه‌ها به خود می‌کشاند. دلبستگی و تعلق به زادگاه یکی از آن مفاهیمی است که دارد برایمان کم‌رنگ می‌شود. چند نفر از ما به شهر و روستایی که در آن متولد شده‌ایم عشق می‌ورزیم؟ فرهنگ بومی منطقه خودمان را می‌دانیم و از داشتن لهجه خجالت نمی‌کشیم؟

ایرج اصغری در این کتاب برایمان سخنرانی نمی‌کند که آی مردم بیایید و چنین و چنان کنید؛ بلکه نشانمان می‌دهد که آدم‌های قصه‌اش چطور از روی صدای حرکت پرنده‌ای آن را می‌شناسند. چطور از بوی نم دریا فاصله‌شان را می‌سنجند و چطور روی اسب از بین گیاهان می‌گذرند و ریه‌هاشان را پر از عطر آنها می‌کنند.

قهرمانان قصه با لهجه‌ی شیرین بوشهری حرف می‌زنند و میان صحبت‌هایشان پر است از اصطلاحات دلچسب جنوبی و نام محله‌های قدیم و اصیل بوشهر. نویسنده تمام این اصطلاحات و لغات ناآشنا را در پاورقی جزء به جزء توضیح داده و تلفظ صحیح آن را هم یادمان می‌دهد. از یک جایی به بعد کم‌کم موقع خواندن مکالمات شما هم لهجه می‌گیرید و به خودتان که می‌آیید و می‌بینید دارید بوشهری حرف می‌زنید.

یکی از نقاط عطف کتاب ماجرای «بی‌بی خانم» یا «بخو» است. شخصیت بخو با صورتی منفور وارد قصه می‌شود و ماجرای او کم‌کم قیام تنگستان را به سمت و سویی دیگر می‌برد. قیام تنگستان، فقط قیام مردان نیست. همان زنانی که موقع حرکت دلاوران تنگسیر کِل می‌کشند و دعا می‌خوانند و شوهران خود را با چشم گریان راهی مبارزه می‌کنند، شاید در دل آرزو کنند که کاش می‌توانستند کنار رئیس علی باشند و قدمی برای مبارزه با استعمار بردارند، زمانی وارد داستان می‌شوند که مردان در مانده‌اند. زنان تنگسیر برای حل مشکلی بزرگ کمر همت می‌بندند و ماجرای قیام را به اوج خود می‌رسانند.

«آواز تیتروها» پر است از آدم‌های معمولی که قهرمان یک ملت می‌شوند. شخصیت‌ها یکی یکی وارد قصه می‌شوند، نویسنده آن‌ها را به ما معرفی می‌کند و بعد می‌روند تا مأموریتی را که بر دوششان گذاشته شده است، انجام دهند. ما هم با آن‌ها همراه می‌شویم. خوب به هر کدامشان نگاه می‌کنیم. دنبال خصوصیات خودمان می‌گردیم. آنها هم مثل ما خشمگین می‌شوند، مثل ما اشک ‌می‌ریزند و... اما در بزنگاه زندگی‌شان، آن موقع که شاید مثل خیلی از ما ترسیده‌اند، راهی را انتخاب می‌کنند که قلبشان گواهی می‌دهد.

ما آواز تیترو‌ها را چند بار در کتاب می‌شنویم؛ در موقعیت‌هایی ویژه. یکی اوایل داستان موقعی که حیدر قرار است از خبری تلخ آگاه شود، بار دوم وقتی راهی اولین مأموریت مهمش می‌شود و یک‌بار هم آخر کتاب. آواز تیتروها برای ما نشانه است. نشانه‌ای از پیشامدی بزرگ. اتفاقی که به کام ما تلخ است اما افتخاری شیرین را به همراه دارد. آواز تیترو نشانه‌ غم است، غمی که آدم‌های قصه را بزرگ و بزرگ‌تر می‌کند.

کتاب آواز تیتروها نشان‌مان می‌دهد که آدم‌هایی معمولی با تصمیماتی بزرگ چه طور به یک قهرمان تبدیل می‌شوند. قهرمانانی که می‌شوند الگو برای نوجوانان نسل‌های بعدی.


انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران