«تشریف» و خلق تصویری متفاوت از داستان انقلاب
قصهگویی عزتی پاک در رمان «تشریف» خواننده را مسحور خود میکند. هر چند که قطار روایت گاه کُند یا متوقف میشود، اما خواننده با اثری مواجه است که جرعه جرعه لذت آن را میچشد.
خبرگزاری تسنیم، محمدحسین فاضل:
شهریار در نتیجه افشای یک راز توسط مهری(همسرش) متوجه می شود که او، مصطفی(دوستش) را به ساواک لو داده است. شهریار این بار سنگین گناه را نمیتواند تحمل کند و برای بخشودگی به دنبال مصطفی میگردد. او سه روز تمام همهجا حتی در کوه و دشت به دنبال مصطفی میگردد تا او را پیدا کند و حلالیت بطلبد. در خلال این جستوجو، وقایع اواخر پاییز 57 همدان هم در «تشریف» روایت میشود. تمام ماجراهای رمان «تشریف»، اثر علیاصغر عزتیپاک در بستر انقلاب میگذرد. اما بستر انقلاب فقط بهانه روایت نیست. انقلاب، پیشدرونمایه رمان «تشریف» است. شهریار در هر جا که قدم میگذارد، در شهر، اتوبوس و روستا، همهجا درگیر انقلاب است. هرچند شهریار تعمداً از ماجراها و مسائل انقلاب دوری میکند، ولی ناخواسته تحت تأثیر انقلاب قرار میگیرد. او در رمان یک جستوجوگر است. در جستوجوی مصطفی که او هم یک انقلابی جستوجوگر و مهمتر از آن، نماد هدایت است در داستان. شهریار باید مصطفی را پیدا کند تا هدایت شود.
مصطفی در دوران دانشجویی سری شوریده داشت در انقلابیگری اما با کار مهری گرفتار ساواک میشود و وقتی که بر میگردد، این سر شوریدهاش البته به ظاهر خاموش میشود. اما این خاموشی آتش زیر خاکستر است؛ هر چند شاید بتوان گفت از شوریدگیاش کاسته شده باشد اما جنبه عقلانی انقلابیگریاش خود را نشان میدهد و آن این است که مصطفی دریافت که این انقلاب نیاز به یک ابر انسان یا مهمتر از آن انسان کامل دارد که رهبریاش کند، او در واقع دنبال امام زمان(عج) است تا از شور فاصله گرفته و به عقلانیت نزدیک شود. در اینجا مصطفی هم جستوجوگر میشود، او در نتیجه جستوجو و پژوهشش به این نتیجه میرسد که اَبَر مردی از این میان باید نائب آن انسان کامل یعنی امام زمان(عج) شود تا انقلاب به نتیجه مطلوب و عقلانی برسد.
نویسند با روایت داستان شهریار به این تجسس تجسم بخشیده است و یک منتظر واقعی را به نمایش گذاشته است. منتظِری که برای رسیدن به منتظَر، از هیچ کوششی دریغ ندارد و مرارت و خستگی را به جان میخرد. این رنج بردنها مقدمهای است برای ابراز عشق به معشوق خود و مقبول افتادن در چشم او و در نتیجه هدایت شدن.
اما نکتهای که نویسنده در این روایت به آن اصرار دارد، این است که این جستوجو فردی است. شهریار در تمام مسیر تنهاست. او بدون مهری به دنبال مصطفی میرود. او از مهری دل میکند تا بتواند به مصطفی برسد. او در تمام این سه روز که دو روز آن در شهر سپری میشود، نمیتواند به خانه و پیش نو عروسش برگردد. گویا نویسنده روی فردیت جستوجوگر تأکید فراوان دارد. حتی مصطفی هم به تنهایی دنبال امام خود میگردد. او بیاعتنا از کنار دختری که دیوانهوار مصطفی را دوست دارد و برایش فداکاریها کرده است، میگذرد و شهریار را که بهترین و تنها رفیقش بوده، رها میکند و او را در جستوجوهایش شریک نمیکند تا بتواند به تنهایی به آنچه در پیاش است، دست یابد. البته خود نویسنده هم میداند که امام زمان(عج) به امت نیاز دارد. اساساً امامت به معنای امام جامعه است؛ به خاطر همین شهریار که یک شهروند از این امت است، مصطفی را در کنار جماعتی مییابد که همه جزو منتظران ظهور و سربازان امام زمان(عج) هستند.
شهریار در نماد شهروند عادی و مصطفی در نماد هدایتگر به سوی شناخت امام زمان(عج) هر دو به انقلاب احتیاج دارند. مسیر هر دوی آنها از انقلاب میگذرد. به همین علت در اول یادداشت عنوان شده است که انقلاب، پیشدرونمایه این رمان است. در واقع انقلاب با درونمایه آن که همان امامت و بالاخص امامت حضرت حجت(عج) است پیوندی عمیق دارد.
نویسنده عالمانه و عامدانه این دو را به هم پیوند زده است. اساساً رسیدن به امت مهدی موعود(عج) با انقلاب اسلامی شروع میشود. اینکه مصطفی در وسط مسیر انقلابیگریاش با همه شوریدگیاش به ناگاه همه چیز را رها میکند و جستوجوگر میشود، نشانهای برای همین موضوع است و روایت داستان شهریار به آن تجسم میبخشد. اما در این بین نویسنده به خطرات این مسیر و نامحرمان این انقلاب هم آشناست و هم گوشزد میکند.
شهریار در مسیر جستوجوی مصطفی به گروههای زیادی بر میخورد که در واقع جزو حرکتهای انحرافی هستند؛ و اگر نخواهیم آن را انحرافی بدانیم، لااقل باید تهی از معنا و مفهوم واقعی انقلاب و انقلابیگری واقعی دانست. شهریار در بخشی از داستان به گروههای مختلفی برخورد میکند. در روز عروسیاش به جماعت تظاهرگنندگان بر میخورد. این جماعت که تظاهراتشان با خشم و عصبانیت همراه است، با دیدن ماشینِ عروس برای مدت کوتاهی خشمشان را کنار میگذارند و در شادی عروس و داماد شریک میشوند، برای سلامتی آنها صلوات میفرستند، دعا میکنند و دست میزنند و شادی میکنند. در صحنههای بعدی به «شوندی» و دار و دستهاش بر میخورند که مبارزه مسلحانه را در پیش گرفتهاند که مورد نهی امام خمینی(ره) است و در رمان نیز چندبار به صورت غیر مستقیم به اشتباه بودن مسیرشان اشاره می شود.
شهریار در صحنهای دیگر با جعفر آشنا میشود. جعفر به خاطر ظلمی که توسط نیروهای رژیم متوجه خانوادهاش شده، در تظاهرات شرکت میکند. در تظاهرات شرکت میکند چون هیچ ریسمان قوی نیست که به آن چنگ بزند تا حق خود را بستاند. او به هیچ وجه حاضر نیست عصبانیت را کنار گذاشته و با عقلانیت وارد مسائل انقلاب شود و در آخر نیز کشته میشود. از نظر نویسنده این جماعت تظاهرکنندگان و تشکیلات شوندی هیچ کدام انقلابی واقعی نیستند. انقلابی واقعی همان جماعت کوچک، مصطفی و دوستانش هستند که در جستوجوی حقیقت و عقلانیت حرکت میکنند.
در کنار همه این مفاهیم عمیقی که در این رمان نهفته است و ما به اجمال به قسمتی از آنها اشاره کردهایم، نثر و قصهگویی علی اصغر عزتی پاک در رمان «تشریف» خواننده را مسحور خود میکند. هر چند که قطار روایت در یکی دو جا کُند یا متوقف میشود، اما خواننده با اثری مواجه است که کمکم و جرعه جرعه لذت آن را میچشد. بی تردید رمان «تشریف» از رمانهایی است که ذهن خواننده را تا مدتها درگیر میکند و دست از سرش برنمیدارد.
انتهای پیام/