نقد فیلم های جشنواره فجر | "برف آخر" بیش از حرف به تصویر اتکا دارد / "لایههای دروغ" جایی در ایدئولوژی فجر ندارد
اگر جشنواره فیلم فجر را جشنوارهای ایدئولوژیک بدانیم، لایههای دروغ جایی در آن ندارد، زیرا فیلم فاقد چنین نظرگاهی است و هدفش لذت بردن از اکشن و سرگرمی است.
خبرگزاری تسنیم - سید سعید هاشمزاده درباره فیلمهای برف آخر و لایههای دروغ که در سومین روز از چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمدند نوشت:
برف آخر
برف آخر تا اینجا جشنوارهایترین فیلم امسال بود. بهنظر میآید که ساز و کار جشنواره که به سمت انتخاب آثار متنوع رفته است تا بدین جا فقط همین سیاست را عملی کرده است یعنی سیاست دیدن از هر ژانر یک فیلم را. برف آخر هم همین حکایت را دارد. میان درامهای شاهپیرنگی گوناگون، حالا درام خردهپیرنگی میبینیم که داستان را کمرنگ میکند و تنوع ژانر را به حداکثر میرساند.
برف آخر درباره شخصیتی به نام دکتر است که میخواهد تنها زندگی کند. دامپزشک است اما شکار میکند و همین شکار کردن نقطه ضعف اوست. باید دانست که فیلمنامهنویسان ما دو ترفند نوشتن را به خوبی رعایت میکنند؛ ترفندهایی که در برف آخر به حد قابل قبول خود رسیده است. یکی دو راهی که در برابر شخصیت اصلی قرار میدهند و دومی نیز مسئله ضعف کاراکتر است که در احوال شخصی آنها هویدا و تبدیل به هامارتیای آنها شده و در انتخابشان تأثیر میگذارد. این ضعف و این دوراهی، به عنوان دو تکنیک، حالا در برف آخر نیز دیده میشوند. دکتر میان کمک کردن به یک گرگ و کمک کردن به دوستش باید مسیری پر پیچ و خم را برود و از سوی دیگر تنهاییاش و فقدان دیگری در روابط و تصمیماتش تأثیر میگذارد. فیلمنامه اثر با وجود کمرنگیاش اما درست چیدمان شده است و کارگردان تصمیم گرفته تا این فیلمنامه در ظاهر کمرنگ و حتی کوتاه را به اثری سینمایی و زبانی تصویری تبدیل کند. تصویری کردن متن در سینما یک چیز است و به زبان تصویری سخن گفتن و نشانهگذاری کردن چیز دیگر.
برف آخر یکی از نمونههایی است که تلاش کرده است تصویر را در سینما ببیند، تصویری داستان بگوید و حس ایجاد کند. فیلم در تمپوی خود کُند میشود اما ریتمیدرست را در نسبت با شخصیت و مکان دنبال میکند و نشانههای تصویری را جایگزین دیالوگ میکند تا بتواند قصهاش را در فضایی سرد با همان نشانههای سرد بیان کند. داستان سادهای هم دارد اما تأثیر سینمای بیلگه جیلان یا حتی سینمای اسکاندیناوی و ... باعث شده است تا طریقی که کارگردان برای روایت میچیند بیش از حرف به تصویر اتکا کند. بیش از کلام و کلمات به سمت و سوی نشانهها برود و تضاد را در همین عناصر مشخص کند.
گرگ و گوسفند؛ تولد و عشق و نور و ظلمت به عنوان نشانههایی که میتواند بیانگری کرده و حس ایجاد کند به کرّات در فیلم دیده میشود. عوامل متضاد طبیعی و تماتیک که هر دو به کار فیلمساز میآید. درست در زمانی که باید کاراکتر اصلی به دنبال امید بگردد یک زنبور عسل در شیشه عسل زنده میماند و یک گرگ او را در کولاک و سرما نجات میدهد. این وجوه از اثر است که میتواند عناصر طبیعی را به کار گیرد تا به جای بیان بیرونی، بیانی درونی داشته باشد.
اما برف آخر با وجود تمام تلاشهایش میتواند صحنههایی را حذف کند، میتواند گاه خرده داستانها و میزانسنهایی را دقیقتر به کار بگیرد. در واقع منطق روایی اثر میکوشد تا درامی واقعگرا را به مخاطب هدیه بدهد اما این درام واقعگرا به دال و مدلولهای مربوط به جهان بیرونی نیز نیاز دارد که در برهههایی گوناگون از کار به کار بسته نمیشود و شبکه استدلالی دقیقی را نمیسازد. مرگ خورشید، زدن به دل کوهستان با وجود سرما و مقدمهها و عواقب این ماجرا باید در شبکهای مستدلتر برگزار میشد که فیلم متأسفانه گاهی فاقد این استدلال و منطق است.
لایههای دروغ
اگر بگوییم چه فیلمی نباید در جشنواره اکران میشد بیشک باید از لایههای دروغ نام برد. غیر جشنوارهایترین فیلم این سالهای جشنواره فجر. لایههای دروغ از دو منظر قابل بحث است. اولین منظر اینکه آیا با نگاه فرمال به عناصر فیلمهای اکشن فیلم قابل قبولی شده است یا نه... و دوم اینکه این فیلم برای سرگرمیساخته شده و مناسب جشنوارهای رقابتی هست یا نه؟ و اصلا چرا فیلمی که سرگرمی است برای جشنواره انتخاب میشود؟!
شاید مورد دوم را باید با اهمیتتر جلوه داد زیرا این مسئله است که رأی بازبینها را مشخص کرده است. بازبینهایی که گویا، همچون سطور اول این یادداشت که متذکر شدیم، تنها و تنها به فکر تنوع آثار و ژانرها بودند و کیفیت را فدای تنوع کردهاند. اساساً هنگامی که جشنوارهای با معیار اهمیت دادن به آثار هنری در عرصه فیلمسازی برگزار میشود، لایههای دروغ در آن جایی نخواهد داشت، از سوی دیگر اگر جشنواره فجر را با یک فرض یک جشنواره ایدئولوژیک بدانیم، باز هم لایههای دروغ جایی در آن ندارد، زیرا فیلم فاقد چنین نظرگاههایی است و هدف اول و آخرش لذت بردن از اکشن و سرگرمی است.
حالا به سؤال اول میرسیم. اینکه عناصر فرمال اکشن در این فیلم دیده میشوند؟! از منظر ساخت صحنههای زد و خورد و مواجهه قهرمانان با بدمنها، پاسخ مثبت است. کیفیت ساخت صحنههای اکشن زد و خورد به خوبی از آب در آمده و بی شک از سطح اکشن سینمای ایران بالاتر است و گاه نیز بینالمللی است. اما سینمای اکشن فقط اینها نیست. سینمای اکشن دارای قهرمانی است که برای رسیدن به اهدافش انگیزههای قدرتمندی میخواهد و شخصیتهای شرور دارای انگیزه نیز در برابر او قرار میگیرند و البته که این انگیزهها در هر کدام از این قطبها باید دارای مقدمه و داستان مقدماتی گیرا و قابل توجهی باشد که هیجان مخاطب را برانگیزد و او را به دنبال کردن اثر وادار کند. از سوی دیگر نیز در شخصیتپردازی قهرمان اکشن عقبهای درباره شگردهای خفته قهرمان وجود دارد که هنگام آشکار شدن باعث غافلگیری میشود و این شگردها بیشک در شبکهای استدلالی و قوی قرار میگیرد و داستانی دارد.
با این اوصاف لایههای دروغ چیزی است در سطح اکشنهای درجه دو یا سه، با صحنههایی گاه با اجرای خوب و فیلمنامهای در حد پایین و پایینتر از سطح کیفیت یک فیلمنامه درجه سوم.
انتهای پیام/