نقش ارتش جمهوری اسلامی ایران در ساقط کردن ماشین جنگی صدام
ارتش به طور ویژه در یک سال نخست جنگ نقش قابل توجهی در توقف ماشین جنگی صدام داشت و اگر تلاشها و اقدامات ارتش نبود، شاید ارتش عراق میتوانست به اهواز برسد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، صدام با تصور اینکه در مدت زمان کوتاهی میتواند به اهداف خود دست پیدا کند، آغازگر یک حمله سراسری علیه ایران شد و مرزهای هوایی و زمینی کشورمان را در آخرین روز شهریورماه سال 1359 مورد تجاوز قرار داد، اما صدام نه تنها در مدت یک هفته و یک ماه نتوانست به اهداف خود دست یابد، بلکه آرام آرام پیشروی ماشین جنگیاش در مناطق غربی و جنوبی کشورمان کُند و سپس متوقف شد و در ادامه مجبور به اتخاذ مواضع پدافندی شد. در سال دوم جنگ نیز با قدرت گرفتن نیروهای ایرانی و انجام سلسله عملیاتهایی، نیروهای متجاوزگر ارتش بعث عراق مجبور به خروج از اراضی اشغالی شدند.
ارتش جمهوری اسلامی ایران به طور ویژه در یک سال نخست جنگ نقش مهم و قابل توجهی در توقف ماشین جنگی صدام داشت و اگر تلاشها و اقدامات ارتش نبود، شاید ارتش عراق میتوانست به اهواز برسد و از خوزستان عبور کند. لذا همزمان با ایام روز ارتش در این گزارش به بازخوانی اقدامات مهم ارتش در یک سال نخست جنگ پرداختهایم.
* اشغال چند شهر؛ اما ناکام در هدف
استعداد رزمی ارتش عراق در آغاز جنگ تحمیلی، حداقل 23 لشکر با نهایت آمادگی رزمی بود، در حالی که استعداد ارتش ایران کمتر از 10 لشکر بود؛ آن هم در شرایط نامطلوب، ارتش عراق در آغاز جنگ از نظر نیروهای زمینی و هوایی در آمادگی عالی به سر میبرد و از نظر نیروی دریایی در حد متوسط ارزیابی میشد، اما ارتش ایران در آغاز جنگ از نظر نیروی زمینی در پایینترین سطح آمادگی رزمی قرار داشت. البته وضعیت نیروی هوایی متوسط و وضعیت نیروی دریایی خوب بود.
بنابراین ارتش عراق در آغاز جنگ از نظر کمیت، دست کم چهار برابر ارتش ایران توان رزمی داشت. از نظر کیفیت نیز ارتش عراق مجهز به سامانه فرماندهی و کنترل منسجم، آموزش خوب و انضباط عالی بود، اما ارتش ایران از نظر کیفیت در سطح پایینتر از متوسط، اما از نظر ایمان و اراده برای دفاع از کشور در سطح عالی قرار داشت. به همین دلیل ارتش در یک سال نخست جنگ توانست دفاع قابل قبولی از سرزمینهای کشورمان داشته باشد.
ارتش بعثی عراق در روز 31 شهریور حمله سراسریاش را به خاک ایران اسلامی آغاز کرد. پس از پایان موج اول حملات هوایی عراق به پایگاههای هوایی ایران، نیروهای زمینی عراق هم تهاجم به خاک ایران را آغاز کردند. عراق از ابتدای جنگ تا 26 آبان 59 توانست شهرهای خرمشهر، بستان، سوسنگرد، هویزه، دهلران، قصرشیرین و نفت شهر را تصرف کند. همچنین آنان توانستند تا دیوارهای جنوبی شهر اهواز جلو بیایند، آبادان را محاصره کنند و سپس خود را به دیوارهای شهر شوش برسانند و جاده اندیمشک - اهواز را زیر آتش بگیرند. البته عراق نتوانست شهرهای مهم خوزستان همچون اهواز، آبادان، دزفول و شوش را اشغال کند. در این مدت بیش از 15 هزار کیلومتر مربع از خاک کشورمان به اشغال متجاوزان درآمد. عراقیها هر چند توانستند چند شهر و بخشهایی از کشورمان را طی دو ماه به تصرف خود درآورند، اما به دلیل مقاومتهای نیروهای نظامی و مردمی در دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده ناکام ماندند. از این رو برخی همپیمانان منطقهای صدام بر آن شدند تا با فعال کردن میانجیهایی، آتشبس را در شرایط اشغال به ایران تحمیل کنند. بنابراین اولین و بزرگترین ضربهای که ارتش ایران بر دشمن متجاوز وارد کرد، ناکام گذاشتن آنان در دستیابی به اهدافشان بود.
* نمونههای ایثار و مقاومت ارتشیان
یگانهای ارتش که در مناطق مرزی و در خط مقدم جبهه بودند، بلافاصله وارد درگیری با قوای دشمن شدند. لشکر 92 زرهی از موسیان در شمال استان خوزستان تا خرمشهر در جنوب این استان گسترش یافت. گروه رزمی 37 زرهی شیراز هم که در فکه حضور داشت، به مقابله با پیشروی ارتش بعثی در ارتفاعات برقازه و دوسلک پرداخت. لشکرهای 21 حمزه، 16 زرهی قزوین و 77 پیاده خراسان و دیگر یگانهای زمینی نیز مأموریت یافتند تا به سمت جبهههای جنوب حرکت کنند.
در این بین نمونههای بسیاری از ایثار و فداکاری ارتشیان دیده شد. یکی از نمونههای مقاومت نیروهای ارتش در برابر تجاوز عراق، حماسهآفرینی تکاوران نیروی دریایی ارتش در دفاع از خرمشهر است. آنان در صبح روز اول مهرماه 1359 از بوشهر با 4 گروهان و 112 خودرو و با استعدادی حدود 600 تکاور به آبادان وارد شدند تا در دفاع از خرمشهر شرکت کنند. ناخدا صدمی فرمانده این واحد پس از شناسایی منطقه متوجه شد که آرپیجی 7 در مقابل تانکهای عراقی کاربرد بیشتری نسبت به سایر سلاحهای انفرادی دارد. بنابراین 200 قبضه درخواست کرد و در 7 مهرماه توانست از منطقه دوم دریایی تحویل بگیرد. او همچنین تعدادی از جوانان داوطلب و بسیار پرانگیزه خرمشهری را آموزش داد و آنها را در بین تکاوران در دفاع از خرمشهر به کار گرفت. آنان نقش مهم و موثری در دفاع34 روزه از خرمشهر ایفا کردند و اگر آنان نبودند، شاید خرمشهر در همان هفته اول به اشغال دشمن بعثی درمیآمد. گردان تکاوران نداجا با تقدیم حدود 76 شهید علاوه بر دفاع از خرمشهر توانست پایگاه دریایی خرمشهر را حفظ کند. خاطرات فرمانده این گردان در کتابی با عنوان «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
نمونه دیگر حضور دانشجویان سالهای دوم و سوم دانشکده افسری ارتش در جبههها بود. آنان در روز سوم جنگ به اهواز رسیدند. تعدادی از آنها در کوی آریا واقع در منطقه بین آبادان و خرمشهر مستقر شده و از روز سوم مهر در قالب سه گردان به مدافعین خرمشهر پیوستند.
در جریان دفاع از آبادان نیز ارتشیان نقش مهمی داشتند. در روز چهارم آبان که خرمشهر به اشغال ارتش عراق درآمد، گردان 153 از تیپ 2 قوچان در قالب یک گروه رزمی که دارای یک گردان پیاده و یک گروه تانک و یک آتشبار توپخانه بود به فرماندهی سرهنگ کهتری از طرق ماهشهر وارد آبادان شد. پس از گذشت مدتی از محاصره آبادان، نیروهای مردمی کنار همین نیروهای ارتشی به نیروهای عراقی در کوی ذوالفقار حمله کردند و موفق شدند آنان را به آن سوی بهمن شیر عرق برانند.
نمونههای بسیار دیگری وجود دارد که نشان دهنده ایثار و مقاومت ارتشیان در روزها و هفتههای نخست جنگ تحمیلی است. سرانجام نیز بر اثر مقاومت نیروهای ارتش و سپاه و حماسهآفرینی مردم داوطلب، ارتش عراق زمینگیر شد. البته اگر ایران با آمادگی قبلی وارد جنگ شده بود و با تسلط بیشتری برنامهریزی میکرد، با نیروهای خود میتوانست از همان روزهای اول حمله ارتش عراق را دفع کند و اجازه اشغال را به آنان ندهد. اما ارتش ایران پس از وقوع انقلاب اسلامی دچار یک نوع نابسامانی شده بود و سپاه نیز عمر بسیار کوتاهی داشت. ارتش ایران در حالی با جنگ مواجه شد که دچار گرفتاریها و مشکلات فراوانی بود. ارتش در حال گذار از وابستگی با آمریکا و در آغاز راه اتکا به مردم و فرهنگ اسلامی بود.
* احیای ارتش و دفاع هوایی از ایران
ارتش در همان یک سال نخست جنگ نشان داد که به مردم، ایران و انقلاب اسلامی وفادار است. او به سرعت خود را بازسازی کرد و به وظیفه دفاعی از کشور مشغول شد. امام خمینی(ره) در پیامی که در روز دوم جنگ خطاب به نیروهای مسلح صادر فرمودند، از ارتش پشتیبانی و از زحمات ارتشیان قدردانی کردند. ایشان همچنین تضعیف نیروهای مسلح را عقلا و شرعا حرام و کمک به ضد انقلاب عنوان کردند. در چنین شرایطی امام به ارتش هویت دادند و در افزایش روحیه و انگیزه جنگی آن کوشیدند. با توافق امام، بسیاری از افسران و اعضای جدا شده از ارتش نیز فراخوان شدند و به خدمت برگشتند.
هر سه نیروی ارتش با ظرفیتهای موجود توان خود را بازسازی و اقدامات خود را برای ارتش متجاوز بعثی آغاز کردند. در آن شرایط آمادهترین بخش قوای مسلح ایران برای واکنش فوری به آغاز حمله عراق، نیروی هوایی بود. این نیرو تا حدود زیادی ساختار و سازمان و نظام عملیاتی خود را حفظ کرده بود و بنابراین میتوانست سریعتر از نیروی زمینی اقدام کند. پس از اولین موج حملات هوایی عراق به پایگاههای هوایی و فرودگاههای ایران، نخستین واکنش نیروی هوایی جمهوری اسلامی انجام گرفت. سه ساعت پس از حمله عراقیها، 4 فروند جنگنده اف - 4 از پایگاه ششم هوایی بوشهر برخاستند و به پایگاههای عراق در اطراف بصره و بغداد حمله کردند. دومین گروه پروازی با 4 فروند هواپیمای فانتوم در ساعت حدود 17 از پایگاه سوم شکاری همدان به عراق حمله کردند. در طلوع آفتار روز دوم جنگ نیز نیروی هوایی با 140 پرواز انواع جنگنده و با کلمه رمز «کمان 99» به پایگاههای هوایی، پادگانهای ارتش و تأسیسات نظامی عراق حمله کرد.
در 5 روز اول جنگ تحمیلی، خلبانان نیروی هوایی 911 نوبت پرواز جنگی و پشتیبانی انجام دادند. آنها تنها در 45 روز اول جنگ، حدود 10 میلیون پوند انواع بمب و راکت را بر روی اهداف مورد نظر در داخل خاک عراق فرو ریختند. بر اثر حملات وسیع هوایی ایران، رژیم بعثی عراق از روز دوم جنگ، قادر به صدور نفت خود از پایانههای نفتی البکر و الامیه در خلیج فارس نشد. حملات هوایی علیه ستونهای زرهی دشمن که در حال پیشروی در خاک ایران بودند و نیز زدن پلهای عقبه این واحدها در تخریب روحیه قوای متجاوز نقش بسزایی داشت. هوانیروز نیز نقش قابل توجهی در جلوگیری از پیشروی ارتش دشمن داشت. همچنین در ماههای نخست جنگ نیروی دریایی ارتش توانست طی چند عملیات که شگفتی آن عملیات «مروارید» بود، طومار نیروی دریایی عراق را در هم بپیچد و در ادامه مامور به حفاظت از کشتیهای تجاری و نفتکشها شود. بنابر این نیروهای سه گانه ارتش جمهوری اسلامی برخلاف تصور صدام که دیگر توانی برای دفاع از مرزهای ایران ندارند، به سدی در برابر پیشروی و تجاوز ارتش عراق تبدیل شدند و توانستند آرزوی دشمن برای تسلط بر اروند، جدایی خوزستان و اشغال ایران را به خوابی آشفته تبدیل کنند.
در ادامه بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار فرماندهان و کارکنان ارتش 1396/1/30 دکر میشود:
«ما آدمهایی را در ارتش داشتیم و داریم و اینها در عمل نشان دادند که در سطوح بالایی معنویتند؛ یکی از آنها همین صیاد شیرازی، یکیاش همین بابایی. از این قبیل کم نداریم؛ حالا این افراد معروف و نامدار را من اسم آوردم، از این قبیل زیاد داریم. بنده نمونههایش را در خود اهواز که مدتی آنجا بودیم دیدم و از نزدیک مشاهده کردم من بارها گفتهام اینها را ه نیمه شب بود، بنده از یک تیپی در اهواز - که به قدر یک گردان بیشتر استعداد نداشت - داشتم بازدید میکردم، پهلوی تانک نظامی مسئول تانک ایستاده بود نماز شب میخواند. چه کسی در آن بیابان، در آن هوای سرد به این فکر میافتاد؛ نیمهی شب، وسط زمستان ایستاد بود و نماز شب میخواند. آن وقتها هنوز این حرفهایی که حالا رایجا است، گریهها و بچههای بسیجی و مانند اینها، خیلی باب نشده بود که ما اینها را از نزدیک دیدیم. یا به نظرم آن سرگردی یا سرهنگ دومی بود که آمد پیش من با حال تأثر و نزدیک به گریه، که بنده خیال کردم میخواهد از من درخواست کند که به او مرخصی بدهیم؛ مثلا نگرانی دارد و میخواهد مرخصی بگیرد و از اهواز برود. آمده بود و درخواستش این بود که شماها یک کاری بکنید که شبها که این جوانهای داوطلب با آقای چمران میروند برای به قول خودشان شکار تانک، من هم به اینها بروم. میشد فکرش را بکنید؟ یک اسر ارشد - حالا درجهاش درست یادم نیست؛ بگویید سرهنگ دومی بود، در همین حدودها - میآید و داوطلبانه میخواهد با جوانهای بسیجی که از تهران آمدهاند و میخواهند شبها بروند در تاریکی یا با استفادهی از تاریکی، ضربههای نقطهای به دشمن بزنند - آن وقت این جوری بود، اوایل جنگ این جوری بود - همکاری [کند] و از این قبیل.»
* هفته نخست جنگ - سرپل ذهاب/ فرار تانکهای عراقی از بالگردهای ارتش
«آن روزها پنج شش نفر از خلبانهای زبده هوا نیروز در پادگان ابوذر مستقر بودند که فرماندهی واحدشان را احمد کشوری و علی اکبر قربانی شیرودی به عهده داشتند. یکی از نفرات رابط ما با پادگان ابوذر را که از بچههای گروه سروان ادبیان بود، فرستادیم برود به پادگان و آنها را خبر کند. چند ساعت بعد، دیدیم سه فروند هلیکوپتر کبرا از دور دارند به سمت ما میآیند، شیرودی و دوستان قهرمان او بلادرنگ خودشان را به ما رساندند. وقتی هلیکوپتر شیرودی آمد و در وسط میدان ورودی شهر سرپلذهاب بر زمین نشست ذوقزده دویدیم به استقبالش. در کابین کبری را که بالا زد و قدم به زمین گذاشت، دیدیم چند تا هندوانه از داخل کابین درآورد و به دستمان داد، پرسیدیم: «هندوانه برای چیست؟!» خندید و گفت: «آوردم بخورید و گلویی تازه کنید عزیران!»
به محض اینکه ما اطلاعات خودمان درباره وضعیت شهر و نحوه استقرار تانکهای دشمن را به او دادیم، یک جلسه توجیهی چند دقیقهای و مختصر با رفقایش گذاشت و بعد از توجیه آنها، پرید نشست توی هلیکوپترش و همراه آن دو فروند کبرای دیگر، رفت سروقت محلهای تجمع تانکهای عراقی. در نتیجه به محض تهاجم این کبراها تانکهای دشمن سراسیمه از اطراف جایگاه پمپ بنزین پراکنده شدند و شروع کردند به عقبنشینی... در پایان عملیات بچههای هوانیروز، به لطف خدا شیرازه دشمن در سرپلذهاب از هم پاشیده شد و در نتیجه نیمی از شهر افتاد دست خودمان.
«خاطرات سردار شهید حسین همدانی»
* دوم مهر 59 - پل کرخه/ تشویق به ایستادگی
«ساعت 7 صبح روز دوم مهرماه 59 در ارتفاقات پل کرخه و ژاندارمری مستقر شدیم. فرمانده صدایی در گلو نداشت و تنها با عجز و لابه و حرکتهای لبهایی که از شدت تشنگی خشک شده بود، از نیروها درخواست مقاومت میکرد و اشک میریخت. دهها بار درخواست نیروی پشتیبانی کرد، اما تمام تلاشهایش بینتیجه ماند. هیچ نشانه قوتی آشکار نبود و ما از تماسهای مکرر با لشکر متوجه شدیم که چندین لشکر زبده و مجهز دشمن از فکه در حال حرکت به سوی ما هستند. از طرفی از آنجا که منزل بسیاری از نیروها در اهواز بود و هر لحظه احتمال سقوط اهواز بیشتر میشد، پرسنل برای سرزدن و کمک به خانوادههایشان، فرمانده را در منگنه گذاشته بودند، اما او با خونسردی تمام جواب میداد که برابر گزارشهای رسیده، دشمن نتوانسته از سوسنگرد عبور کند و نیروهای خودی آنها را پس زده و مجبور به عقبنشینی کردهاند.
سروان مجتبی تهامی با حالتی ملتمسانه میگفت: «عزیرانم، اگر ما یک متر از این نقطه عقبنشینی کنیم، تمام خوزستان از دست میرود. به خدا قسم که سلامت خانواده و ناموس ما در گرو استقامت در همین نقطه است.»
او اهل سیگار نبود، ولی آن شب در تاریکی سیگاری بر روی لبان سوختهاش ظاهر شد؛ در حالی که نگرانی عمیقی در چهرهاش موج میزد، با این حال لبخندی زد و گفت: «به شما مژده میدهم که فردا صبح نیروهای کمکی میرسند و دیگر تنها نمیمانیم. فقط امشب را تا فردا صبح مقاومت کنید. من یک لحظه شما را ترک نمیکنم.»
و همه این حرفها را با حرکت لبهایش میگفت و اشک میریخت. او به من دستور داده بود که تمام اخبار رادیویی را برای حفظ روحیه پرسنل به اطلاع آنها برسانم و من نیز در این مورد کوتاهی نمیکردم. سروان تهامی در طول مدت درگیری و جابهجایی، حتی یک بار نمازش ترک نشد و این خود درسها به ما آموخت.»
برگرفته از کتاب فرمانده من
انتهای پیام/