حتی یک نفر هم از «گردان سلمان» زنده نماند/ «شهید قجهای»؛ حماسهآفرین عملیات آزادسازی خرمشهر+عکس
شهید همت از قجهای درخواست عقبنشینی کرد، اما او در جواب گفت «من و نیروهای گردان دیشب همقسم شدیم که خودمان را به خرمشهر برسانیم.»
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سیزدهم اردیبهشت 1361 روز سرنوشتسازی برای تیپ 27 بود. دشمن با اجرای پاتکهای سنگین روی جاده اهواز- خرمشهر توانسته بود قسمتهایی از جاده را پس بگیرد و از شکاف ایجادشده بین قرارگاههای فرعی همجوار تیپ 27 (نصر3 و نصر5) بهترین بهره را ببرد.
همچنین از جنوب به شمال از سمت خرمشهر با تانکهای تی 72 و بهکارگیری تیپ نیرومند 10 زرهی،جاده را در اختیار گرفته بود و هرلحظه حلقه محاصره گردان سلمان را تنگتر میکرد.
شهید حسین قجهای؛ فرمانده دلاور گردان سلمان، ضمن هدایت و فرماندهی این گردان، آنقدر از روی خاکریز، آر.پی.جی شلیک کرده بود که از گوشهایش خون جاری میشد.
در همین حال، او با کمک یکی از نیروهای مهندسی رزمی جهاد سازندگی، توانست 10 متر خاکریز احداث کند.
فشار دشمن هرلحظه افزایش مییافت، طوری که فرماندهی مافوق تصمیم گرفت گردان سلمان را اندکی عقب بکشد ولی حسین قجهای قبول نمیکرد. ازاینرو،محمدابراهیم همت برای متقاعد کردن قجهای، ضمن عبور از حلقه محاصره دشمن، خود را به او رساند و از قجهای درخواست عقبنشینی کرد، اما او در جواب گفت «من و نیروهای گردان دیشب همقسم شدیم که خودمان را به خرمشهر برسانیم.»
* ایستادگی حسین قجهای
اوضاع در ایستگاه گرمدشت، بهشدت وخیم بود و نیروهای دشمن تا چند متری خاکریز گردان پیش آمده بودند. در صورت فروریختن خاکریز ایستگاه گرمدشت که پیشانی جنوبی عملیات محسوب میشد، کل دستاوردهای قرارگاههای نصر و فتح به خطر میافتاد.
بهعبارتیدیگر، سرنوشت مرحله اول عملیات در گرو مقاومت سرسختانه گردان سلمان بود. در همین حال، حسین قجهای برای آخرین بار گلوله آر.پی.جی را جاگذاری کرد، از خاکریز بالا رفت و یکی از تانکهای دشمن را نشانه گرفت اما درست در همان لحظه براثر اصابت گلوله یک تکتیرانداز عراقی، پیشانیاش شکافت و صورتش غرق خون شد و بدین ترتیب حسین قجهای هم به قافله شهدا پیوست.
این در حالی بود که مقاومت گردانهای تیپ 27 به ثمر نشسته، حلقه محاصره شکسته شده و مواضع تیپ 27 در ایستگاه گرمدشت تثبیتشده بود.
* درباره فرمانده دلاور گردان سلمان
شهید حسین قجهای فرمانده دلاور گردان سلمان فارسی روز چهاردهم شهریورماه سال 1337 حسینعلی در زرین شهر اصفهان در دستان خسته پدر کشاورزش جای گرفت و در سایه تربیت عالمانه پدر رشد کرد. او در سن 7 سالگی به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک دیپلم به تحصیل ادامه داد.
حسین در سال 1353 وارد فعالیتهای سیاسی شد و در سال 1356 به قم مهاجرت کرد و توسط مأموران ساواک دستگیر شد. وی چند مرتبه نیز به منظور فعالیتهای سیاسی به شیراز و قم سفر کرد.
سرانجام انقلاب اسلامی پیروز شد. چند ماه بعد از پیروزی، منافقین دست به کار شدند. افکار نوجوانان و جوانان را تحت تاثیر قرار داده، سعی می کردند به هر نحوی که شده، آنها را جذب کرده، از مسیر اسلام و انقلاب و امام باز دارند. در مدرسهای که حسین درس میخواند، یکی از معلمین گرایش شدیدی به سازمان منافقین داشت و اهداف این گروهک پلید و وابسته را برای دانش آموزان طرح میکرد. حسین چندین بار سعی کرد با صحبت، او را از این کار باز دارد که موفق نشد، تا سرانجام به درگیری شدید میان او و معلم منجر شد.
از همان جا حسین عزم خود را برای مبارزه با خط نفاق و گروهکهای وابسته جزم کرد و فهمید که دشمنان هنوز نمردهاند، بلکه لباس عوض کردهاند. فرماندهی سپاه زرین شهر تشکیل گروه ضربت برای مبارزه با مواد مخدر و توزیع کنندگان آن، یکی دیگر از فعالیتهای حسین پس از انقلاب بود. در پی صدور فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر تشکیل سپاه پاسداران، حسین به این نهاد انقلابی پیوست و در تشکیل و سازماندهی سپاه زرین شهر نقش بسزایی داشت و خود آن را به عهده گرفت.
بعد از شرکت در عملیات فتحالمبین با سمت فرمانده گردان سلمان فارسی در عملیات الی بیتالمقدس شرکت کرد و سرانجام در جاده اهواز – خرمشهر در تاریخ 1362/2/15 در سن 25 سالگی بر اثر اصابت گلوله به سرش به شهادت رسید.
منبع:
شیری، حجت، اطلس لشکر 27 محمد رسولالله (ص) در دوران دفاع مقدس، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول،1400، صفحه 62.
انتهای پیام/