رفتار عرشیِ حاجیان در قبال کعبه / طواف کعبه مثالی از طواف دور امام
خداوند کعبه را در بستر دنیا قرار داد تا یادآور عرش خداوند و رفتار شیعیان و محبان عترت در قبال ایشان باشد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کعبه نمادی مکعبشکل است که در دل مسجد الحرام قرار دارد. این مکان مقدس از ابتدا مکانی برای عبادت موحدان شناخته میشد و در برهههای مختلف زمان توسط رسولان الهی بازسازی شده و ارتقاء مییافت. خداوند کعبه را در عصر رسالت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله به عنوان قبله برگزید و زیارت آن را برای هر مسلمانی به شرط استطاعت و احراز شرایط، یک بار در تمامی عمر واجب کرد. کعبه در قرآن با عبارتهایی مثل البیت، البیتالحرام، البیتالعتیق و البیتالمحرم شناخته میشود. بنابراین مهمترین شاخصههای کعبه عبارتند از: قدیمیترین عبادتگاه، قبلهگاه مسلمانان و مهمترین عمل حج.
اما باید پرسید حقیقت ماجرای کعبه چیست؟ چرا خداوند این مکان را قبلهگاه قرار داد و چرا زیارت آن را بر هر مسلمانی (به شرط استطاعت) واجب کرد؟ با دقت در احادیث اهل بیت علیهمالسلام درباره «کعبه» به حقایق خاصی درباره این خانه مکعبشکلِ مقدس دست مییابیم.
کعبه ما به ازای عرش
اولین موردی که در احادیث درباره اسرار کعبه وجود دارد، کعبه به ازای عرش الهی در دنیاست. از امام صادق علیهالسلام درباره شکل کعبه پرسیده شد. امام فرمود «زیرا به محازات بیتالمعمور (مکانی غیر مادی) است و آن، مربعشکل است. و بیتالمعمور به دلیل اینکه به محازات عرش است، مربع است؛ یعنی عرش هم مربعشکل است؛ لِأَنَّهَا بِحِذَاءِ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ فَقِیلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَ الْبَیْتُ الْمَعْمُورُ مُرَبَّعاً قَالَ لِأَنَّهُ بِحِذَاءِ الْعَرْشِ وَ هُوَ مُرَبَّع.» (من لا یحضره الفقیه، ج2 ، ص190) امام صادق علیهالسلام در روایتی دیگر فرمود اگر سنگی را از عرش رها کنید، به پشت بیتالمعمور میافتد و اگر سنگ را از آنجا رها کنی، به پشت بیت الحرام میافتد. لَوْ أُلْقِیَ حَجَرٌ مِنَ الْعَرْشِ لَوَقَعَ عَلَى ظَهْرِ بَیْتِ الْمَعْمُورِ وَ لَوْ أُلْقِیَ مِنَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ لَسَقَطَ عَلَى ظَهْرِ الْبَیْتِ الْحَرَام. (بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج55، ص8)
پنجتن آلعبا معلم خلایق در عرش
اما ماجرای عرش چیست؟ طبق آیات قرآن و احادیث عترت، عرش خداوند مافوق آسمانهای هفتگانه و ملکوت قرار دارد و طبق قرآن، تدبیر امور در آنجا صورت میگیرد. از منظری دیگر، عرش، تخت پادشاهی خداوند است و اداره عالم از این مکان توسط خلفای الهی شکل میگیرد. قال الرضا ع: ... وَ عَرْشُ الرَّحْمَنِ فَوْقَ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ هُوَ قَوْلُهُ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَ وَ إِنَّمَا صَاحِبُ الْأَمْرِ النَّبِی»؛ یعنی عرش خداوند فوق آسمانهای هفتگانه است و آن، قول خداوند است که فرمود هفت آسمان؛ هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید. امر [خدا] در میان آنها فرود مىآید. پیامبر، صاحب امر است.» (تفسیر عیاشی، ج2، ص39)
همچنین آموزههای روایی گویای آن است که عرش، قبل از خلقت حضرت آدم علیهالسلام احتمالاً به صورت آسمانی نورانی و پهناور در معرض مخلوقات از جمله ملائک قرار داشت و خداوند پنج نور مقدس را که به نام عالّین شناخته میشدند، محیط و مسلط بر آن قرار داده بود. ملائک توسط این انوار تعلیم و تربیت میشدند و توحید و تسبیح و تحمید خداوند را به وسیله آنها آموختند. ابوسعید خدری میگوید شخصی خدمت رسول الله صلی الله علیه و آله رسید و از خطاب خداوند به ابلیس درباره علت عدم سجدهاش به آدم (ع) در آیه «أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ» (آیا تکبر کردی یا از عالّین بودی) پرسید. حضرت فرمود عالین برتر از ملائک هستند؛ أَعْلَى مِنَ الْمَلَائِکَة. من، علی، فاطمه، حسن و حسین در سرادق عرش بودیم؛ خدا را تسبیح میکردیم و با تسبیح ما، ملائک تسبیح میکردند دو هزار قبل از اینکه خداوند آدم را بیافریند؛ أَنَا وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ کُنَّا فِی سُرَادِقِ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ وَ تُسَبِّحُ الْمَلَائِکَةُ بِتَسْبِیحِنَا قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ بِأَلْفَیْ عَامٍ. سپس ادامه دادند «پس هنگامی که آدم خلق شد، ملائک را امر به سجده نکرد نه ما را. جز ابلیس که ابا کرد و سجده نکرد. خداوند فرمود «أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ» یعنی آیا تصور کردی از این پنج نفر هستی که اسمای آنها در سرادق عرش مکتوب شده است؟ پس ما باب خداوند هستیم که از طریق آن عطا میشود و به وسیله ما اهل هدایت، هدایت مییابند؛ پس هرکه ما را دوست داشته باشد، خداوند او را دوست خواهد داشت و او را ساکن بهشت میکند و هرکه به ما بغض بورزد، خداوند او را مغضوب خویش قرار میدهد و ساکن آتش میکند. محبان ما ولادتشان پاک است. فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَمَرَ الْمَلَائِکَةَ أَنْ یَسْجُدُوا لَهُ وَ لَمْ یَأْمُرْنَا بِالسُّجُودِ فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ إِلَّا إِبْلِیسَ فَإِنَّهُ أَبَى وَ لَمْ یَسْجُدْ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ عَنَى مِنْ هَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ الْمَکْتُوبَةِ أَسْمَاؤُهُمْ فِی سُرَادِقِ الْعَرْشِ فَنَحْنُ بَابُ اللَّهِ الَّذِی یُؤْتَى مِنْهُ بِنَا یَهْتَدِی الْمُهْتَدِی فَمَنْ أَحَبَّنَا أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ أَسْکَنَهُ جَنَّتَهُ وَ مَنْ أَبْغَضَنَا أَبْغَضَهُ اللَّهُ وَ أَسْکَنَهُ نَارَهُ وَ لَا یُحِبُّنَا إِلَّا مَنْ طَابَ مَوْلِدُهُ.» (فضائل الشیعة شیخ صدوق، ص8)
طواف انوار شیعیان و محبان عترت در عرش
بر این اساس در مییابیم که خداوند اهل بیت علیهمالسلام را حداقل قبل از خلقت آدم علیهالسلام بر عرش حاکم کرد. مخلوقات، ایشان را به نام عالّین یعنی برترینها میشناختند و به واسطهی این انوار مقدس تعلیم میشدند. جالب است که در روایتی دیگر از رسول خدا صلی الله علیه و آله میخوانیم زمانی که ابراهیم نبی علیهالسلام خلق شد، خداوند حجاب را از پیش چشم ایشان برداشت و این رسول بزرگوار با انواری مواجه شد. وقتی در این باره از خداوند پرسید، خداوند اهل بیت علیهمالسلام را به ایشان معرفی کرد. لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلَ کَشَفَ لَهُ عَنْ بَصَرِهِ فَنَظَرَ فِی جَانِبِ الْعَرْشِ نُوراً فَقَالَ إِلَهِی وَ سَیِّدِی مَا هَذَا النُّور ... إِنِّی أَرَى تِسْعَةَ أَنْوَارٍ قَدْ أَحْدَقُوا بِالْخَمْسَةِ الْأَنْوَارِ قَالَ یَا إِبْرَاهِیمُ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهِم.» تا اینکه حتی با نور امام عصر عجل الله تعالی فرجه با عنوان قائمِ مهدی مواجه شد. وَ مُحَمَّدٌ وَلَدُ الْحَسَنِ الْقَائِمُ الْمَهْدِی. سپس انوار بسیاری دید که حول این انوار طواف میکنند؛ وقتی از آنها پرسید، خداوند فرمود آنها شیعیان و محبان آن انوار هستند. قَالَ إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ أَرَى عِدَّةَ أَنْوَارٍ حَوْلَهُمْ لَا یُحْصِی عِدَّتَهُمْ إِلَّا أَنْتَ قَالَ یَا إِبْرَاهِیمُ هَؤُلَاءِ شِیعَتُهُمْ وَ مُحِبُّوهُم. (الفضائل (لابن شاذان القمی) ص158؛ تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص 485؛ مستدرک الوسائل ج4، ص187)
در جمعبندی این معارف میتوان نتیجه گرفت که خداوند کعبه را در بستر دنیا قرار داد تا یادآور عرش خداوند و رفتار شیعیان و محبان عترت در قبال ایشان باشد؛ با این تصویر، طواف به دور کعبه یادآور طواف شیعیان حول انوار عترت در عرش است و این درس را به ما یادآور میشود که همواره باید حول انوار مقدس اهل بیت باید طواف کرد و محوریت زندگی در دنیا را امام قرار داد. پس یکی اسرار کعبه در این جمله است «همه به دور امام، با محوریت امام و بهسوی امام.» گروه خوردن ماجرای کعبه و حج را به عترت در احادیث متعددی میبینیم؛ ابىحمزه ثمالى نقل میکند خدمت امام باقر علیهالسلام رسیدم. آن حضرت بر درى که به طرف مسجد نصب شده بود نشسته و به مردمى که طواف میکردند، نگاه میکردند. حضرت به من فرمود: اى ابو حمزه این مردم به چه امر شدهاند؟ من ندانستم چه جواب بگویم، لذا از جواب فرو ماندم. حضرت خودشان فرمودند: ایشان مأمورند که این سنگها را طواف کرده سپس نزد ما آیند و دوستى خود را به ما نشان دهند؛ إِنَّمَا أُمِرُوا أَنْ یَطُوفُوا بِهَذِهِ الْأَحْجَارِ ثُمَّ یَأْتُونَا فَیُعْلِمُونَا وَلَایَتَهُمْ. یا در حدیث دیگری میخوانیم «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام»؛ یعنی حج با لقای امام کامل میشود.
حجر الأسود و پیمان اهل بیت در عالم ذر
جالب است که یکی از مستحبات اعمال حج، استلام حجر الأسود است و این سنگ هم ارتباط مستقیمی با میثاق اهل بیت دارد. طبق برخی احادیث، خداوند میثاق روز ألست را که درباره اقرار شیعیان به ربوبیت خدا و امامت عترت بود، در حجر الأسود نهفته است. عمر بن خطاب طی ماجرایی از امیرالمؤمنین درباره حجر الأسود پرسید. امام قسمتی از آیه 7 سورهی اعراف را قرائت فرمود: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا ...» و چون پروردگار تو از پسران آدم از پشتهایشان نژادشان را درآورد و آنها را بر خودشان گواه گرفت که مگر من پروردگار شما نیستم؟ گفتند چرا، گواهی میدهیم ... هنگامی که آنها به اطاعت خدا و بندگی خود اقرار کردند، خداوند از آنها برای حج بیتالحرام پیمان گرفت و سپس صحیفهای آفرید و به قلمها فرمان داد که پیمان بنیآدم را بنویس و به سنگ فرمود، به یاد بسپار و گواهی بده به وفاداری بندگانم. پس از آن، این سنگ مطیع خدا، (به زمین) فرود آمد. ای عمر، آیا چنین نیست که وقتی حجر الاسود را استلام میکنی میگویی امانتم را ادا کردم و پیمانم را نگه داشتم تا به وفاداری من شهادت دهی. عمر گفت: به خدا سوگند بله. امام فرمود: پس این را بپذیر. روایات فراوانی نیز درباره سایر مفاد میثاق خداوند با خلایق درباره اقرار به نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت وحی وجود دارد.
با توجه به این سرّی که خداوند در فرآیند حج و کعبه قرار داده است، باید از خود بپرسیم چقدر متولیان جامعه شیعی ما در امر حج سعی در انتقال این مفهوم به زائران بیتالله الحرام داشتند و چه میزان از زائران حج خدا حق معرفت حج را ادا میکنند؟ چرخیدن به دور خانهای سنگی بدون معرفت به حقیقت آن که همان طواف به دور امام حیّ و تجدید میثاق با اوست، چه تأثیر معرفتی میتواند در زائران داشته باشد و خط تفاوت شیعه با سایر مذاهب اسلامی در مناسک حج در چیست؟
انتهایپیام/