حضور مادی ابلیس در ماجرای هجرت و سقیفه
طبق نقلهای روایی، در مقاطعی از زمان ابلیس حاضر شده در قالب انسانی پا در میدان بگذارد؛ از جمله آنها مربوط به نقشه ترور پیامبر صلی الله علیه و آله در ماجرای هجرت و جریان سقیفه بنیساعده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نقش ابلیس در دشمنی با انسانها و دور کردن آنها از مسیر خداوند و ارزشهای اخلاقی از همان آغازین روزهای خلقت اولین بشر یعنی آدم علیهالسلام مطرح شد. او همراه با لشکریان خود با ابزارهایی مثل طلسم، وسوسه، تزیین (زینت دادن منفیها)، تسویل (تصویر کردن زشتى به صورت خوبى) و ... وعده به فقر و فحشاء میدهد و انسانها را دعوت به لاأبالیگری و درندهخویی و فساد و غارت و ربا هر شرّ دیگری میکند. اما طبق نقلهای روایی، در مقاطعی از زمان خود حاضر شده در قالب انسانی پا در میدان بگذارد؛ از جمله آنها در ماجرای سقیفه و نیز نقشه ترور پیامبر صلی الله علیه و آله در ماجرای هجرت است.
نقل است طی گفتوگویی که بین امیر مؤمنان علیهالسلام با فردی یهودی صورت گرفت، آن حضرت به برخی از مقامات خویش اشاره کرد. ضمن آن فرمود «اى برادر یهود، قریش همیشه براى کشتن و از میان بردن پیامبر رأى میزدند و چارهجویى میکردند. آخر تصمیم آنها این بود که در خانه خود با حضور ابلیس ملعون (که به نمایش مردى یک چشم از ثقیف شرکت کرده بود) گرد آمدند، همه به اتفاق رأى دادند که هر تیرهاى از قریش مرد پهلوانى را نماینده کنند؛ سپس هر کدام از آنها شمشیرى بردارد و در هنگامى که پیغمبر در بستر خواب است بر سر او بریزند و همه دستهجمعى به یک ضربت شمشیر بر او حمله کنند و او را بکشند، و چون کشته شد، ناچار هر قبیلهاى از قریش به حمایت نماینده خود قیام و او را نگهدارى میکند و تسلیم دار قصاص نمیکند و خونش هدر میشود. جبرئیل نزد پیغمبر فرود شد و او را از توطئه قریش آگاه کرد و شب اجتماع آنها و ساعتى که بر سر بستر او میریزند، خاطرنشان کرد و به او دستور داد که در فلان وقت بیرون رود و در غار پنهان شود. رسول خدا مرا پیش خواند و این خبر را به من گزارش کرد و فرمان داد که در بستر او بخوابم و جانم را قربان او کنم من شتابانه پذیرفتم و شادمان بودم که به جاى او کشته شوم. پیامبر صلی الله علیه و آله به راه خود رفت و من در بسترش خوابیدم و پهلوانان قریش با عقیده به اینکه پیامبر را خواهند کشت رسیدند و چون در خانهاى که بودم با آنها روبرو شدم شمشیر بروى آنها کشیدم و از خود به طورى که خدا و مردم میدانند دفاع کردم، سپس رو بهیارانش کرد و فرمود چنین نیست؟ یَا أَخَا الْیَهُودِ فَإِنَّ قُرَیْشاً لَمْ تَزَلْ تَخَیَّلَ الْآرَاءَ وَ تَعَمَّلَ الْحِیَلَ فِی قَتْلِ النَّبِیِّ ص حَتَّى کَانَ آخِرُ مَا اجْتَمَعَتْ فِی ذَلِکَ یَوْمَ الدَّارِ دارَ النّدوَةِ وَ إِبْلِیسُ الْمَلْعُونُ حَاضِرٌ فِی صُورَةِ أَعْوَرِ ثَقِیفٍ ...
دومین ماجرا مربوط به ایام پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و در ماجرای سقیفه است. از امام باقر علیهالسلام روایت شده هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله وفات یافت و مردم به جاى على علیهالسلام دیگرى را به زمامداری نشاندند، شیطان تاج شاهى بر سر گذاشت و منبرى برپا کرد و روى بالش نشست و پیادگان و سوارگان خود را گرد آورد و به آنها گفت: شادى کنید که تا روز قیام امام، خداوند فرمان برده نشود. فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَقَامَ النَّاسُ غَیْرَ عَلِیٍّ لَبِسَ إِبْلِیسُ تَاجَ الْمُلْکِ وَ نَصَبَ مِنْبَراً وَ قَعَدَ فِی الْوَثْبَةِ وَ جَمَعَ خَیْلَهُ وَ رَجْلَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ اطْرَبُوا لَا یُطَاعُ اللَّهُ حَتَّى یَقُومَ الْإِمَام...
یا از امیر مؤمنان علیهالسلام نقل است که از سلمان پرسید وقتی ابوبکر بالای منبر رفت نخستین کسی که با او بیعت کرد که بود؟ عرض کردم: نه، اما پیر مردی سالخورده را دیدم که بر عصای خود تکیه زده بود و میان دو چشمش اثر سجده زیادی بود و او نخستین کسی بود که از پله منبر بالا رفت و در حالی که گریه میکرد گفت: شکر خدای را که مرا از دنیا بیرون نبرد تا تو را در این جایگاه دیدم، دست بگشا، ابوبکر دستش را باز کرد، پیرمرد بیعت کرد و سپس از منبر پایین آمده و از مسجد خارج شد. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: دانستی او که بود؟ گفتم: نه، اما از سخنان او ناراحت شدم زیرا مثل آن بود که از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله خوشحالی میکرد. حضرت فرمود: او ابلیس لعنه اللّه بود. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من خبر داد که شیطان و سران اصحاب او در غدیر خم که پیامبر صلی الله علیه و آله مرا برای مردم (به امامت) نصب کرد، حضور داشتند، آنگاه که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من از شما به خودتان سزاوارترم و به آنها دستور داد تا حاضرین به غائبین برسانند.
در آن هنگام پیروان و ایادی شیطان به ابلیس گفتند: این امت مورد رحمت و محفوظ است، نه تو و نه ما بر آنها راه نفوذ نداریم، اینها امام و رهبر خود را پس از پیامبرشان شناختند. در این موقع شیطان افسرده و ناراحت دور شد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به من خبر داد زمانی که حضرتش رحلت کند، مردم در سقیفه بنیساعدة با آنکه تو نسبت به حق خودت مخاصمه کرده و استدلال میکنی با ابوبکر بیعت میکنند، سپس به مسجد میآیند و اولین کسی که بر روی منبر من به شکل پیرمردی با حالت شاد با او بیعت میکند، ابلیس است و چنین و چنان میگوید. آنگاه در حالی که به شدت خوشحالی میکند و با بینی خود سوت میکشد و جست و خیز میکند و به دیگر شیاطین گوید: شما خیال کردید که مرا بر ایشان راهی نیست، اکنون دیدید من با آنها چه کردم تا سرانجام دستور خداوند و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را رها کردند. (کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص579؛ الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج1، ص81)
تمام این موارد نشان از اهتمام ابلیس معلون نسبت به انحراف بشریت از صراط مستقیم الهی دارد. اما اینکه چرا او حاضر شد به صورت مادی ظاهر شود، به دلیل ترسی است که او از مصادیق بارز صراط مستقیم و محل وحی دارد که در گفتار وی هم وجود دارد. امام باقر علیهالسلام فرمود زمانی که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله در روز غدیر خم دست على علیهالسلام را در دست گرفت، شیطان در میان سپاهیانش نعره برآورد و هیچ یک از آنها چه در خشکى و چه دریا به جاى نماند مگر آنکه در پى نعره او به سویش دویدند و گفتند: اى آقا و مولا چه بر سر تو آمده؟ ما هرگز از تو نعرهاى دهشتناکتر از این نعره نشنیده بودیم. ابلیس به آنها گفت: این پیامبر کارى کرد که اگر به راستى این کار تحقق یابد دیگر کسى هرگز خدا را نافرمانى نکند. آنها در پاسخ گفتند: سرورا، تو آدم را فریب دادى ...»لَمَّا أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِیَدِ عَلِیٍّ ع- یَوْمَ الْغَدِیرِ صَرَخَ إِبْلِیسُ فِی جُنُودِهِ صَرْخَةً فَلَمْ یَبْقَ مِنْهُمْ أَحَدٌ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا أَتَاهُ فَقَالُوا یَا سَیِّدَهُمْ وَ مَوْلَاهُمْ مَا ذَا دَهَاکَ فَمَا سَمِعْنَا لَکَ صَرْخَةً أَوْحَشَ مِنْ صَرْخَتِکَ هَذِهِ.
انتهایپیام/