"امواج شبهه" پاسخگویی پدافندی برا‌ی کمک به طراحی‌های آفندی در حوزه رسانه است

"امواج شبهه" پاسخگویی پدافندی برا‌ی کمک به طراحی‌های آفندی در حوزه رسانه است

سردبیر برنامه «امواج شبهه» رادیو گفت‌و‌گو می‌گوید که این برنامه به دنبال پاسخگویی پدافندی برای کمک به طراحی آفندی در حوزه تلاش رسانه‌های معاند است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، رسانه‌های غربی در سالگرد اغتشاشات سال 1401 تلاش‌های بسیاری کردند تا با راه‌اندازی یک جنگ ترکیبی رسانه‌ای فضا را به نفع خود برگردانده و اعتراضاتی را در ایران به جریان بیندازند، اما در این عملیات ناموفق بودند. عملکرد آنها در سال گذشته و سوار شدن بر موج اعتراضات در سال 1401 از یکسو و از سویی دیگر هوشیاری مردم که نقشه‌های آنها را نقش بر آب کرد، در قالب یک یادداشت مورد بررسی قرار گرفته است.

علیرضا داودی سردبیر برنامه «امواج شبهه» رادیو گفت‌و‌گو و کارشناس رسانه درباره رسانه‌ای شدن رویکرد  پدافندی-آفندی برنامه امواج شبهه در موضوع اغتشاشات اخیر صحبت کرده است.

یادداشت وی را در زیر می‌خوانید:

یکی از مهم‌ترین مباحثی که نسبت به وضعیت رسانه‌های در سال 1401 برمی‌گردد، به نوع ویژه‌ای از مقایسه تطبیقی بین عملکرد این رسانه‌ها در 4 واقعه ای است که بعد از این وقایع، رویدادهای 1401 را در حالت تکامل یافته‌تری به منصه ظهور رساندند.

قبل از اینکه وارد این بحث شویم حتما باید به 3 گزینه اشاره داشته باشم؛

گزینه اول اینکه وقتی صحبت از رسانه‌های بیگانه می‌کنیم باید دقت داشته باشیم که درحال صحبت از مفهوم "انتقال میدان" به ذهن مخاطب، انتقال ذهن مخاطب به رسانه و انتقال از رسانه به میدان و همین مسیر به صورت بالعکس هستیم.

نکته دوم اینکه مجموعه رسانه‌های بیگانه عملکردشان منبعث از میزان آمادگی محیط برای کشت مفاهیم، هم در حوزه رسانه و تبدیل آنها به رویدادهای در میدان، هم باروری در میدان و انتقال فزاینده به ذهن مخاطب براساس میزان آمادگی رسانه‌های محیط مقصدشان (یعنی ایران) شکل می‌گیرد. پس قاعدتا هر زمان که ما صحبت از رسانه‌های بیگانه می‌کنیم، 2 مفهوم میزان عملکرد در قالب کارگزاری و قانون‌گذاری (یعنی مجموعه اجرایی در کشور) و از آن طرف مجموعه رسانه‌ها اعم از همه رسانه‌ها داریم. میزان برآوردی که رسانه‌های بیگانه از جنس چسبندگی و اتصال موضوعی و میزان قوامی که بین این مجموعه‌ها با یکدیگر وجود دارد باعث می‌شود که به یک برآورد میدانی جدی در حوزه کنش و واکنش و طراحی ضریب این کنشگری بپردازند.

و نکته سوم آمادگی حوزه سرایت است. در حوزه سرایت، رسانه‌های بیگانه معمولا اتفاقات بسیار زیادی را حاصل می‌کنند. اما وقتی صحبت از مساله سرایت می‌کنیم، باید دقت کنیم که درحال صحبت از قواعد ساماندهی موضوعی و سازماندهی مخاطب و نیروی انسانی و فضای میدان را می‌کنیم. تلفیق این 2 با یکدیگر قابلیت سرایت را تشکیل می‌دهد. در قابلیت سرایت 3 مساله وجود دارد. مساله اول سرایت کیس، مساله دوم سرایت زمانی و مساله سوم سرایت برای تبدیل شوندگی است که اولا کیسی که کار می‌شود این قابلیت و قدرت را داشته باشد که بتواند به صورت جدی مطرح شود، در بستر زمان امکان انتقال به ایام خودش را داشته باشد یعنی بتواند تا زمانی تحت عنوان نقطه سالگرد کشیده شود و مساله سوم اینکه امکان تبدیل شدن به موضوعات دیگر را داشته باشد. یعنی موضوعات موازی و متقاطع امکان ایجاد شدن داشته باشند.

پس ما زمانی که صحبت از رسانه‌های بیگانه می‌کنیم در حال صحبت از یک مجموعه بسیار مهندسی شده و با تمرکز بر 2 قاعده اشراف و تسلط (اشراف بر موضوعات و تسلط بر مهندسی میدان) هستیم. بنایراین یکی از مهمترین رویدادهایی که برای ما حائز اهمیت می‌شود میزان مهندسی این رسانه‌ها با یکدیگر است. قبلا در مجموعه رسانه‌های بیگانه معمولا موضوعات به صورت فصلی و البته خطی کار می‌شد. رابطه بین بی بی سی فارسی و رادیو فردا معمولا موضوع محور و عمدتا به صورت خطی بود. ما موارد بسیار زیادی داشتیم مثل هلدینگ یاس و یا خیلی از اتفاقات دیگری که رخ می‌داد و پرونده‌های مشابهی که وجود داشت؛ مثل موضوعات اقتصادی، مباحث اجتماعی و فرهنگی. اما در سال 1401 به 3 دلیل، رابطه خطی رسانه‌های بیگانه به صورت کامل تبدیل به رابطه دوار، فلت و دارای شاخص‌های 360 درجه کامل شد.

نکته اول بحث قوت و قدرت موضوعی بود که توانست خط فرکانس پیام در نزد رسانه‌های بیگانه به مخاطب را درست تنظیم کند. برای همین است که می‌بینیم صدای آمریکا، رادیو فردا، اینترنشنال، منو تو، بی بی سی، دویچه وله و اقمارشان مثل فرزاد فرحزاد، مصی علینژاد و... این قابلیت را پیدا کردند که حول و حوش موضوعی که این موضوع تحت عنوان یک عملیات ویژه ملی برای آنها مد نظر قرار می‌گرفت، یعنی عملیات‌های "زن پایه" بتوانند به یک نقطه عزیمتی برسند که مرحله تولید پیام آلفا را تبدیل به محیط پیام بتا و حتی بعد از آن کنند.

یعنی خود پیام بر اثر چسبندگی‌ای که به ذهن مخاطب آماده شده داشت، این قابلیت را پیدا می‌کند که خودش، خودش را ترمیم، اصلاح، تکمیل و منتقل کند. پس یکی از مهم‌ترین قواعدی که مد نظر ما هست این است که فرآیند تبدیل موضوع به دلیل چسبندگی ذهنی و قوام یافتگی محیطی امکان انتقال و سرایت پیدا کرد. نکته دوم این بود که اساسا امکان سازماندهی قوای پراکنده یا یونیک هر کدام از رسانه‌ها فراهم شد. مثلا گزارشگر منو تو بحث ساماندهی محتوای موضوعی را و میدانی را پیش می‌کشد و به جلو می‌برد و دریافت و انتقال پیام از طرف مخاطب به مثابه عمومی‌سازی این موضوع و جنرال کردنش (یعنی عمومی کردن و گسترش دادنش) را بررسی و ایجاد می کند.

بنابراین بی بی سی فارسی نیروهای خودش را به لحاظ مخاطب، اینترنشنال نیروهای خودش را و رادیو فردا مخاطبین خودش را می‌توانند با یک محوریتی که این محوریت قالب شعار، کلام، گزاره و گزینه را پیدا می‌کند مثل زن، زندگی و آزادی و دور هم جمع کنند. پس سازماندهی محیطی بعد از ساماندهی سازماندهی نیروهای یونیک هر کدام از رسانه‌ها به واسطه عملیات‌های زن پایه شکل می‌گیرد و مرحله سوم که مرحله بسیار مهمی است، قابلیت تخمین را پیدا می‌کند.

در حوزه قواعد و اصولی که به صورت مبنایی شرایط رسیدن به هرکدام از این گزاره‌ها یعنی هیجان دادن، ایجاد احساسات مرکب، ترکیب گزاره‌های ساکت مانده (گزاره‌هایی مانند گزاره‌های دانشگاهی، هنری و... را فراهم می‌کند. پس براساس این معادله، رسانه‌های بیگانه توانستند براساس این عملیات "زن پایه"، حداقل 6  بلوک زنان، هنرمندان، ورزشکاران، روحانیون، سیاسیون و نخبگان را بیاورند و  فعال کنند و این بلوک‌ها به مثابه یک میدان مغناطیسی حول و حوش ذهن مخاطب از هر که می‌رفت به یکی از این گزاره‌ها برخورد می‌کرد. برای همین است که بی‌بی‌سی عمدتا سمت نخبگان می‌گیرد، منوتو سمت هنرمندان را می‌گیرد، اینترنشنال بیشتر سمت جوانان و ورزشکاران را می‌گیرد و همینطور شروع به چرخیدن می‌کند و ایجاد این مغناطیس در نهایت می‌تواند این سازماندهی را ایجاد کند. پس عملیات های "زن پایه" در 1401 این قابلیت را برای رسانه‌های بیگانه داشت.

بنابراین نسبت به حوزه رفتارشناسی در رسانه‌های بیگانه در خصوص بحران‌ها حتما باید به 4 دوره اشاره کنیم. دوره اول در دهه 1370؛ عمدتا رسانه‌های بیگانه مبتنی بر قواعد علوم عملیات روانی و با تمرکز بر فضای صدا در حداکثر و تصویر در حداقل و با تاکید بر سازماندهی مخاطب در چهارچوب اقشار و اصناف فعالیت می‌کردند که عمدتا قصه کوی دانشگاه در سال 78 و جنس فعالیت‌هایی که رادیو بی بی سی، رادیو فردا و صدای آمریکا انجام می‌دادند موید این داستان بود. مکمل این وضعیت رسانه‌ها در بحران‌داری و بحران‌سازی عمدتا برخی از نشریات و روزنامه‌ها هم در داخل بودند که در آن زمان در قالب روزنامه‌های زنجیره‌ای معروف شده بودند.

اما در دهه 80 رسانه‌های بیگانه آرام آرام تبدیل به شبکه‌های تلویزیونی شدند. کما اینکه رادیو را هم داشتند، اما رسانه‌هایشان به تلویزیون هم تبدیل شد. مثل تاسیس شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی فارسی و کمپینی که شبکه تلویزیونی صدای آمریکا انجام داد. اما نکته مهم اینجاست که آرام آرام از حوزه علوم عملیات روانی به تدریج به سمت علوم اختصاصی مدیریت برداشت که اینها حرکت کردند و با تمرکز بر سازماندهی مخاطب در قالب طبقات این کار را انجام دادند. پس بحران‌سازی‌ها عمدتا بحران‌سازی‌های طبقه محور و طبقاتی تلقی می‌شد. در کنار همه این رسانه‌ها روزنامه‌ها هم بودند، اما فضای مجازی هم ورود کرد که در فتنه سال 88  ما تجمیعی از این ابزارهای رسانه‌ای که البته آن زمان مجموعه‌ای مثل فیس بوک البته به تعبیری برجسته‌تر بود اقدام به سازماندهی محتوا برای مخاطب می‌کردند.

اما در دهه 90 و فراتر از آن وارد فضایی شدیم که از آن تحت عنوان سازماندهی مخاطب تحت قالب بلوک‌ها صورت گرفت و قاعدتا مهم‌ترین علومی که آنها مورد استفاده قرار دادند، علوم مرتبط با علوم حوزه شناختی و ادراکی بود. این به آن معنی نیست که قبلا از این علوم استفاده نمی‌کردند، بلکه این علوم به مثابه دال مرکزی عملیاتی حائز اهمیت بود که اتفاق افتاد. که البته بسترسازی رسانه‌های بیگانه هم در قالب صدا و هم در قالب تصویر و مکتوب و هم در قالب فضای مجازی دامنه‌اش به حوزه شبکه‌های اجتماعی و ارتباطی کشیده شد. پس فرم بحران سازی کردن و ایجاد بحران در این فضا خیلی متفاوت از حتی 2 دهه گذشته شد و مدل‌ها تغییر کرد و دگردیسی‌ها صورت گرفت که ما فرآیندش را می‌توانیم در سال 96 و 98 که بحران‌هایی ساخته شد و میدان‌داری که رسانه‌های معاند شکل دادند، مشاهده کنیم.

در اینجا می‌بینیم که مکمل‌های رسانه‌ای اینها هم اتفاق افتاد. مثل شبکه‌های منو تو و اینترنشنال که متولد شدند؛ به تعبیری که بتوانند سرریز جمع آوری نیازهای افزوده مخاطب را بتوانند جمع کنند. که شهروند خبرنگار بی بی سی در سال 87 تبدیل به گزارشگر منوتو در سال 96 و 98 شد. در آن زمان اگر یک روزنامه اصل کار را انجام می‌داد اما در سال 96 و 98 می‌بینیم که یک کانال تلگرامی ایفای نقش می‌کند. پس به سراغ فرآیند افزایش ظرفیت می‌روند.

 رسانه های بیگانه در این فرآیند افزایش ظرفیت عمدتا به 3 مرحله روی می آورند. مرحله اول بحران خوانی است برای مخاطب، مرحله دوم بحران گزینی است برای مخاطب  و مرحله سوم بحران سازی است با مخاطب که از اینجا به بعد مخاطب می شود بخشی از فرآیند بحرانی که ساخته، پرداخته و عملیاتی در میدان شود.

پس قاعدتا آن چیزی که رسانه‌های بیگانه شروع به کار کردن می‌کنند ایجاد یک ماتریکس است که این ماتریکس 12 مفهوم را در بر می‌گیرد. اساسا مدل 1401 رسانه‌های بیگانه (اعم از شنیداری، دیداری، گفتاری، اینترکتیو، اجتماعی، ارتباطی و...) مبتنی بر 6 مفهوم است که این 6 مفهوم در کنار هم، یک تقاطعی را ایجاد می‌کنند. این مفاهیم عبارتند از: هدف قرار دادن اراده، هویت و ماهیت به واسطه افزایش گزاره‌های 3گانه‌ای همچون نیاز، انتظار و ضرورت با تاکید بر افزایش تمرکز بر 3 ضریب و گسترش این 3ضریب. یعنی ضریب توقع، ضریب تحمل و ضریب امیدوار شوندگی که نهایتا 3 میزان را مهندسی می‌کند که بحث میزان رضایت مخاطب، میزان حس حمایتی که دارد و میزان تکامل یافتگی که در این فرآیند اتفاق می‌‌افتد را خواهد داشت. بنابراین وقتی صحبت از وقایع و اغتشاشات 1401  می‌کنیم یعنی در حال صحبت از دگردیسی مفهوم، مدل، فرم عملیات هم در حوزه رسانه و هم در حوزه میدان در رسانه‌های بیگانه هستیم.

رسانه‌های بیگانه به دنبال 3 قاعده اصلی هستند. قاعده اول ایجاد ساماندهی ذهنی برای مخاطب نسبت به انقطاع از وضع موجود. یعنی وضع موجود را مخاطب وضع دقیق، درست و مطلوبی نداند. مرحله دوم طراحی وضع مطلوب به واسطه تغییر المان‌های وضع موجود از میدان تا سایر حوزه‌ها و مرحله سوم که مرحله بسیار مهمی است تغییر انگاره‌های مطلوبیت در ذهن مخاطب. پس رسانه‌های بیگانه وقتی این 3 کار را انجام می‌دهند، 5 اقدام را به پیوست پنل کلی‌شان صورت می‌دهند. اقدام اول این است که سعی می‌کنند میدان را بسیار پیچیده و مخاطب را بسیار نزدیک به میدان پیچیده از حیث عملیات قرار دهند. گزارشگر منو تو دقیقا همین مسئولیت را بر عهده دارد. مرحله دوم خلق ادبیات، خلق گزاره و خلق انگاره برای تبدیل کردن مخاطب به یک واحد کنشگری جدیدالورود است. به این معنا که اساسا خود مخاطب تبدبل به یک کنشگر بدون اتصال به هیچ نوع منبعی قلمداد شود.

برای همین است که مفهومی تحت عنوان "جنگ روایت‌ها" دوره‌اش در سال 96 و 98 تمام شد. در سال 1401 با مفهومی تحت عنوان "جنگ قرائت‌ها" روبه‌رو هستیم و رسانه‌های بیگانه اساسا درحال حرکت با قاعده جنگ قرائت هستند. یکی از دلایلی که ما در بسیاری از موارد امکان کنترل ذهنی برای در اختیار گرفتن میدان را از دست دادیم، این بود که خواستیم براساس مدل جنگ روایت‌ها سازماندهی کنیم. این درحالی است که رسانه بیگانه درحال استفاده از مدل جنگ قرائت‌ها استفاده می‌کند و مدل جنگ روایت‌ها در برابر مدل جنگ قرائت‌ها یک مدل ناکارآمد تلقی می‌شود، زیرا مفهوم از جنگ و عملیات روانی به حوزه شناختی سوییچ کرده و تغییر فاز داده است.

مرحله چهارم استفاده دقیق، محاسبه شده، هوشمند و به هنگام از نقاط ضعف رسانه‌ای در جریان انقلاب است که این خود یک پروسه جدی‌ای را می‌طلبد. از همین رو است که رسانه‌های بیگانه میدان را خیلی پیچیده طراحی کردند. ما نمی‌توانیم این توقع را داشته باشیم که لزوما باید با عبارات ساده با مفاهیم ساده و با ساده‌گویی بتوانیم این را بیان کنیم. همانگونه که شما یک مساله و فرمول بسیار پیچیده فیزیک را  از راه‌حل‌های بسیار پیچیده و راهکارهایش استفاده می‌کنید و اساسا ساده‌سازی مساله‌ای مثل فیزیک عملا اقدامی غیر منطقی و غیر شدنی است، پدیده‌های اجتماعی 1401 به این طرف که عملیات‌های زن پایه نام می‌گیرد هم به همین پیچیدگی است و ما نمی‌توانیم آنها را ساده‌سازی کنیم. 

برای همین است که اساسا رسانه‌های بیگانه به واسطه بهره‌گیری از نقاط خلأ در رسانه‌های داخلی، به سراغ پیچیده‌تر کردن میدان رفتند. از رسانه ملی گرفته تا میکرو رسانه‌هایی که در جامعه وجود دارد، بلا استثنا در 3 مرحله دچار نقصان شدند. یک: برای عملیاتی که کاملا نوین و مدرن طراحی شده بود، براساس مدل‌های گذشته عمل کردند. دو: در رسانه‌های ما بهره‌گیری از غیر متخصصین در سازماندهی عملیاتی در مقابل کنشگری‌ای که رسانه‌های بیگانه داشتند، صورت گرفت. سه: نقد و واکاوی مهندسی سازه‌ها و سازه‌های رفتاری که رسانه‌های بیگانه انجام دادند؛ هنوز که هنوز است در رسانه‌های داخلی ما مغفول واقع شده و همه رسانه‌های ما کیس محور عمل می‌کنند و فرآیند را فراموش کردند و فرآیند را کنار گذاشتند و به کیس‌ها مشغول هستند. در صورتی که اساسا در رسانه‌های بیگانه بیگ پنلی وجود دارد که این بیگ پنل نقشه بزرگی را در این پنل طراحی و مسیری بسیار دقیق و بسیار مهندسی شده را ایجاد می‌کند که نهایتا منجر به از بین رفتن شالوده‌های نگه دارنده رفتار در جامعه می‌شود.

پس رسانه‌های بیگانه با این 3 اقدام در مرحله چهارم یعنی استفاده از خلأهای رسانه‌های داخلی این اقدام را انجام دادند و در مرحله پنجم استمرار برای خلق سوژه‌های جدید، گزاره های جدید، مراتب جدید و انگاره‌های جدید که همه اینها در کنار همدیگر دو سه مرحله را ناشی می‌شود. مرحله نخست بهره‌گیری از قوای سازماندهی در حوزه جغرافیایی است. یعنی ایجاد نقاط جدید جغرافیایی و وارد کردن آنها. فهوم‌سازی‌هایی که در بستر زمان اتفاق می‌افتد و تغییر سبک طراحی لیدرهای میدانی به شدت در وضعیتی که رسانه‌های بیگانه راجع به آن کار می‌کردند بسیار حائز اهمیت بود.

 در مجموع اگر بخواهیم بگوییم جنگ ترکیبی‌ای که رسانه‌های بیگانه در سال 1401 پیش بردند برکدام نقطه متمرکز است می‌توانیم اینگونه اعلام کنیم که با بهره‌گیری از تمام ظرفیت‌های ادراکی و شناختی در جامعه و با بهره‌گیری از همه پنل فرآیند عملیاتی‌شان در میدان و رسانه، اینها برای خلق شابلون‌های جدید آمدند. (هم در حوزه مفهومی و هم در حوزه میدانی).

برنامه رادیویی "امواج شبهه" در مقابل این شابلون‌سازی‌ها قرار گرفته و تلاش دارد پشت پرده اقدامات آنها را به مخاطبان نشان بدهد. وقتی ما صحبت از امواج شبهه می‌کنیم یعنی پاسخگویی پدافندی برا‌ی کمک به طراحی‌های آفندی در حوزه رسانه. یعنی خوانش برشی از مهم‌ترین مسیر اصلی رسانه‌های بیگانه در 2 نوبت در هر هفته که به مخاطب کمک کند تا  به صورت مستمر جنبه‌ای از رسانه‌های بیگانه و فرازی از اقداماتشان در فازی از بینش، روش، منش به واسطه ایجاد دانشی که صورت می‌گیرد فکر کند و رسانه‌های بیگانه را از منظر دیگری هم ببیند.

مخاطبی که در صفحه اینستاگرامش همه این شبکه‌های ضد انقلاب را فالو دارد (یا برای رصد یا مطالعه یا می خواهد در جریان باشد و یا می‌خواهد تعامل برقرار کند) در هر ساحتی که این کار را انجام می‌دهد علی القاعده پس از خوانش همه اینها به یک دیدگاهی می‌رسد که از منظر او پس از این دستیابی اوضاع بسیار تاریک و ناامید کننده و آینده بسیار تیره تلقی می‌شود.

اما وقتی ما در برنامه امواج شبهه مسائل را بازگو می‌کنیم فضا عوض می‌شود؛ حداقل مفهوم این است که فرآیند رسانه‌های بیگانه، بخش‌هایی که در آن مسمومیت و لکنت در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند و بخش هایی که ذهن مخاطب را تسخیر می‌کند و در فضای کارکردی سحر می‌کند، اینها به مخاطب نمایانده می‌شود. حتی با فکت‌هایی که آورده می‌شود، با گزاره‌هایی که مورد تاکید قرار می‌گیرد و بعضا با شفاف‌سازی نسبت به خیلی از پشت صحنه‌هایی که در قرائت سازی‌های رسانه‌های بیگانه منجر به شکل‌گیری یک روایت واحد خارج از روایت‌سازی در حکمرانی صورت می‌گیرد، بیان می‌شود.

به‌این ترتیب مخاطب به این جمع بندی می‌رسد که حداقل به مجموع پیام‌ها در رسانه‌های بیگانه با دیده تردید، شک و بعضا احتیاط بسیار بالا گوش بدهد و یا به تعبیری آنها را دریافت کند. این یکی از مهم‌ترین قابلیت‌های برنامه امواج شبهه با هدف قرار دادن بررسی تبلیغات رسانه‌های بیگانه است که قاعدتا در حوزه اغتشاشات و در حوزه اتفاقاتی که در گذشته به این طرف افتاد نقش بسیار کلیدی را ایفا کرد. نوع بیان موضوعات که بعضا با احتیاط‌های ساختاری همراه نبود بلکه براساس رسالت و تکلیف رسانه‌ای که در مقابل مخاطب منزوج بود به گواه تمام پیام‌هایی که مخاطبان عزیز در این ایام دادند اثبات شده که اگر "گفته شود"، "اگر دقیق گفته شود" ، اگر "مستند گفته شود" قاعدتا آن تردید و نگاه شک و نگاه دقتی که مد نظر رسانه در قبال مصونیت مخاطب نسبت به این هجمات و حملات هست، دست پیدا کردیم و به نتیجه رسیده است.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران