زن غربی و آرزوی مادری
دفاع از حقوق زنان در دهههای اخیر بهانهای برای تحمیل برخی سیاستها به زنان از سوی گروهی خاص است که در این زمینه مفاهیمی چون ازدواج، حاملگی، مادری، خانهداری و... بازیچه قرار گرفته است.
بهگزارش خبرگزاری تسنیم، ابوالفضل اقبالی پژوهشگر مطالعات جنسیت و خانواده ـ یکی از پیامدهای نحس جنبش دفاع از حقوق زنان در غرب، سلب آرزوی مادری بهعنوان یک حق از زنان است. «مادری» معمولاً به مفهوم توجه و مراقبت از کودکان، ارضای نیازهای مادی، عاطفی، روانی و احساس مسئولیت در قبال آنها دلالت دارد (Adams, 1990:75). ازآنجا که فمینیستها با هرگونه از اشکال وابستگی زنان به مردان مخالف بودهاند و از ابتدا در جستوجوی کسب استقلال زنان برآمدند، در کتابها و مانیفستهای خود بهشدت به مقولاتی چون ازدواج، حاملگی، مادری، خانهداری و... میتاختند و زنان را از نزدیک شدن به آنها برحذر میداشتند.
جسی برنارد چهره نامآشنایی از سران فمینیسم است که در کتاب «دنیای زنان» با تقسیم ازدواج به «ازدواج فرهنگی» که برای زنان جنبه آرمانی دارد و «ازدواج نهادی» که در واقعیت وجود دارد، ازدواج از نوع دوم را بهنفع مردان و بهضرر زنان میدانست و خواستار رهایی زنان از آن بود. وی مینویسد: «ازدواج برای مردان خوب و برای زنان بد است و تأثیر نابرابر زناشویی روی دو جنس، زمانی متوقّف خواهد شد که زن و شوهر از قیدوبندهای نهادی رایج رهایی یابند و ازدواجی را در پیش گیرند که با نیازها و شخصیتشان بهترین همخوانی را دارد» (Bernard, 1981:125).
سیمون دوبوار که تولیدمثل را بردگی میخواند در این زمینه معتقد است: «بهیاری آبستنی مصنوعی، تحوّلی کمال میپذیرد که به بشریت اجازه میدهد بر کار تولیدمثل تسلط یابد. این تغییرها، بهخصوص برای زن اهمیت فراوان دارد و زن میتواند تعداد آبستنیها را محدود کند، از روی عقل آنها را جزئی از زندگی خود کند، نه اینکه برده آنها باشد» (De Beauvoir, 1975:152).
کریستین دلفی یکی از فمینیستهای مارکسیست ازدواج را قراردادی کاری میداند که در آن شوهر، صاحبِ کارِ بدون مزد زن است و این امر به شیوه تولید خانگی و یک شیوه استثمار مردسالارانه شکل میبخشد (مگی هام، 262:1382).
شولامیث فایرستون نیز در این زمینه معتقد است: «تقسیم بندی زیستشناختی، که وظیفه باروری را به زنان میسپرد، موجب سرکوب زنان و تولیدمثل سرمنشأ سلطه مردان بر زنان است و تنها راه آزادی حقیقی زنان رهانیدن آنها از بار تولیدمثل از رهگذر فناوریهای علمی جدید میباشد زیرا پیشرفت فناوریهای بارداری امکان حذف مبنای زیستی فرودستی زنان را فراهم میکند، این پیشرفت قید بچهداری (از راه آبستن شدن از مردان) را از گردن زنان برداشته است و بچهدار شدن و بچهداری کردن میتواند بهصورت وظیفه مشترک مرد و زن درآید. (Firestone, 1970:167). وی همچنین در طرح خود بهنام «دیالکتیک سکس» مینویسد: «اولین تقاضاهای نظم اجتماعی فمینیستی آن خواهد بود که به هر وسیله ممکن، زنان را از شر بیولوژی تولیدمثل نجات دهند». (Ibid: 179)
اکثر نظریهپردازان فمینیسم رادیکال معتقدند زنان حق پایان دادن به بارداری خود و یا سقط جنین را دارند و این امری شخصی و مربوط به خود زن است و نه دولت (مشیرزاده286:1385). بتی فریدان با دفاع از سقط جنین، آن را «حق جوهری غایی زنان» میخواند (Friedan, 1963:14)، و مری دیلی میگوید همه تلاش فمینیستها باید مصروف ایجاد جامعهای شود که در آن مشکل سقط جنین وجود نداشته باشد (Daly, 1968:41).
فمینیستها برای مقبولیت در عرصههای عمومی، بهشدت حقوق مربوط به جلوگیری از بچهدارشدن و سقط جنین را تبلیغ کردند و آن را برای پیشرفت زنان در قلمروی عمومی لازم شمردند و بر این امر پافشاری نمودند که زنان باید بر واقعیتهای بیولوژیکی فائق آیند و آن را نادیده انگارند (صادقی، 1384). این نظریات افراطگرایانه که کاملاً بهدور از حقیقت و شخصیت زنان صورت گرفته است باعث ایجاد شرایطی در غرب شده است که طی آن امروزه خصوصاً در کشورهای غربی بسیاری از زنان از وسایل پیشگیری بارداری استفاده میکنند، عدهای دیگر سقط جنین را بهعنوان یک حق پذیرفتهاند یا تکنولوژیهای جدید تولیدمثل (IVF) را بهعنوان ابزاری مفید و آخرین وسیله بارداری میپندارند (همان).
همچنین بهگزارش آمارهایی که توسط مراکز غربی منتشر شده است، در سال 1990 بیش از 94 هزار مورد سقط جنین در کانادا صورت گرفته است و بهازای هر 1000 زن در انگلستان 14%؛ در سوئد 19% و در آمریکا 28% سقط جنین انجام دادهاند.
اما با وجود این، در کشورهای غربی همواره زنانی بودهاند که در آرزوی مادری کردن و بچهدار شدن بودهاند و حق خود میدانند که بهدور از هرگونه تحقیر و مانعی به مادری کردن و خانهداری بپردازند، نمونه بارز این ادعا خانم کارولین گراگلیا یکی از زنان حقوقدان در کشور آمریکا است که علیرغم طی مدارج علمی و اجتماعی بالامرتبه، شغل خانهداری را برای خود انتخاب کرده است و معتقد است که تنها کافی است طبق تمهیدات اجتماعی، به زنان اجازه داده شود تا نقشهای زیستی خود را بهخوبی و بدون مانعی ایفا کنند و تنها در این شرایط است که آنان به موفقیت دست پیدا میکنند (Graglia, 1997:76).
بسیاری از زنان و دختران انقلاب جنسی که از ایده فمینیستها در مورد تولیدمثل استقبال کردند، در نهایت این طرح را تنشآفرین و آزاردهنده یافتند، بهویژه زمانی که خود را در سنین میانسالی دیدند، در حالی که دارای شغل و شرایط مناسبی بودند، اما باروری آنها کاهش یافته بود. امروزه همان دختران، مشتریان پروپاقرص کلینیکهای باروری هستند و میلیونها دلار پول خرج میکنند تا بچهدار شوند و زمان ازدسترفته را بازگردانند، برای این زنان تولیدمثل یک امر بازدارنده و مانع پیشرفت نیست بلکه یک آرزوی دستنیافتنی است. (Stolba, 2002)
در نظرسنجیهای متعددی که در کشورهای غربی صورت گرفته است، اکثر افراد مخالف سقط جنین دلبخواهیاند و مادری را بهترین شیوه تربیت صحیح و رشد عاطفی و اجتماعی فرزندان میدانند. در نظرسنجی مؤسسه دسیما، بیش از 66% زنان بهترین مکان برای کودکان در سنین قبل از مدرسه را خانه و کنار والدین میدانند و در نظرسنجی دیگری 75% زنان مخالف سقط جنین آزادانه هستند.
منابع:
- صادقی فسائی، سهیلا، (1384)، "چالش فمینیسم با مادری"، فصلنامه کتاب زنان، شماره 28.
- هام، مگی، (1382)، فرهنگ نظریههای فمینیستی، ترجمه نوشین احمدی خراسانی و دیگران، تهران: توسعه.
- Adams, Praveen, (1990), Mothering in "The Woman in Question", Cambridge: MIT Press.
- Bernard, Jessie, (1981), "The Good Provider Role: Its Rise and fall.", American Psychologist.
- De Beauvoir, Simone, (1975) "Sex, Society and the Female Dilemma: A Dialogue between Simone de Beauvoir and Betty Friedan", Saturday Review.
- Firestone, Shulamith, (1970), "The Dialectic of Sex" in: Linda Nicholson (ed.), The Second Wave, New York and London: Rutledge.
- Friedan, Betty, (1963), "The Feminine Mystique", N.Y: Dell.
- Graglia, F. Carolyn, (1997), "Domestic Tranquility" London: Rutledge.
- Stolba, Christine, (2002), "Overcoming Motherhood: Pushing the Limits of Reproductive Choice", Policy Review.
انتهای پیام/+