بهانۀ اشغال فلسطین در اندیشۀ صهیونیسم چیست؟
اساساً صهیونیسم، تفکر و ایده و اندیشهای است که بازیگر اصلیِ نجات و بسترسازیِ ظهور منجی را اسرائیل میداند. طبق این ایدۀ شیطانی، مسلمانان فلسطین نه ارزش دارند و نه حق.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجت الاسلام امیرمحسن عرفان عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی، کارشناس تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی و نیز نویسندۀ کتاب «رسانه و آموزۀ مهدویت» طی یادداشتی با موضوع «تقابل تمدنی انقلاب اسلامی با اندیشۀ منجیگرایانۀ صهیونیسم» نوشت:
از نظر اسلام، قرآن و منظومۀ کلام اهل بیت علیهمالسلام، تقابل جبههای حق با باطل، سبب حرکت تاریخ و تمدن است؛ ساز و کار حرکت تاریخ، مبتنی بر تقابل تمدنی حق با باطل است. باید توجه داشته باشیم عمق درگیری حق با باطل، سیاسی یا اقتصادی نیست بلکه جنگ تمدنی میان حق با باطل تمامشدنی نیست مگر اینکه یکی از طرفین از ماهیت خودش عدول کند.
بازیگر اصلی منجی در تفکر صهیونیسم اسرائیل است
در روزگار معاصر ما و در این پیچ تاریخی باید به این نکته توجه داشته باشیم و اذعان کنیم که درگیری تمدنی حق با باطل وارد مرحلهای حائز اهمیت شده و در این مرحله، در کانون تقابل این جبهه، اندیشهها، تفاسیر و خوانشهای معطوف به منجی موعود و نگاه آخرالزمانی را میبینید. اساساً صهیونیسم، تفکر و ایده و اندیشهای است که بازیگر اصلی نجات و بسترسازی ظهور منجی را اسرائیل میداند. در صهیونیسم، اشغال فلسطین در راستای زمینهسازی ظهور مسیحاست. طبق این ایدۀ شیطانی، مسلمانان فلسطین نه ارزش دارند و نه حق. هر اقدامی که اسرائیل انجام می دهد، از سوی تفکر شیطانی صهیونیسم، اقدامی است که خدا انجام داده و باید از آن حمایت کرد. عجیب اینجاست از زمانی که این تصمیم گرفته میشود برای اینکه سرزمین متعلق به یهود باشد، یعنی از سال 1897 میلادی در اولین کنگرۀ یهود که توسط تئودور هرتسل تا سال 1905 میلادی که تصمیم میگیرند فلسطین سرزمین برای یهود باشد، شما میبینید تحولاتی انجام میشود که یهود به سرزمین فلسطین برسد به مثابۀ اینکه آنجا سرزمین متعلق به یهود است و برای اشغال فلسطین، مضامین معطوف به نجات و منجی در این زمینه نقشآفرینی میکند و حائز اهمیت میشود.
سال 1917 میلادی، در قرارداد بالفور و تعهدنامۀ انگلیس، میبینید بریتانیا متعهد میشود فلسطین را به مثابۀ قوم یهود بشناسد. سال 1920 که امپراطور عثمانی تجزیه میشود، قیمومیت فلسطین به بریتانیا تعلق میگیرد و سال 1948 میلادی مصادف با اشغال فلسطین و اعلام برپایی رژیم اشغالگر اسرائیل است.
معتقدیم وحدتی که در جبهۀ باطل در دفاع از اسرائیل است، مبتنی بر تفاسیر بدعتآمیز از منجی و نجات است. این نوع نگاه به آخرالزمان و اشغال فلسطین و نقشی که رژیم صهیونیستی در این سرزمین به مثابۀ موعود دارد، مبتنی بر اصولی است؛ یکی از مهمترین این اصول، تفسیر تحت اللفظی و افراطی و آیندهگرا از کتاب مقدس است. مبتنی بر این تفسیر افراطی، قوم یهود، حقی الهی برای تملک فلسطین دارد. این حق الهی سبب شده اساساً یک انحصارطلبی جداییناپذیر نژادی در صهیونیسم مسیحی و یهودی اتفاق بیفتد. انحصارگرایی قومی، تبعیض نژادی و پاکسازی قومی در فلسطین اتفاق بیفتد. اساساً خوانشهای معطوف به منجی و موعود در صهیونیسم مسیحی و یهود، خوانشی مبتنی بر نژادپرستی محض و تبعیض نژادی است. اعتقاد به برگزیدگی قوم یهود در روزگار پسامدرن، بزرگترین تبعیض نژادی و قومی در عصر مدرن است.
یکی دیگر از اصول بدعتآمیز از تفسیر نجات و منجی که کلیسای پروتستان انجیلی در آمریکا از آن حمایت میکند، مقوله بازگشتگرایی است. در این تفکر، بازگشت به سرزمین موعود طبق قرائت صهیونیسم، امری مقدس برای ظهور مسیح است؛ تمام اینها بهانهای برای اشغال فلسطین است.
فرجامشناسی به شدت در تفکر صهیونیسم ریشه دوانده است
فرجامشناسی و مقولۀ نجات، به شدت در تفکر صهیونیسم مسیحی و صهیونیسم یهودی ریشه دوانده است، لذا شما نمیتوانید فرجامشناسی، نجات و منجی را از تفاسیر بدعتآمیز صهیونیسم جهانی جدا کنید؛. چون بازیگر اصلی این ماجرا را اسرائیل میبینید، جریان و جبنش صهیونیسم یهودی معتقدند مهم نیست اسرائیل چکار میکند، چرا که خداوند خواهان وقوع آن است.
حال، در تقابل جبهۀ حق با باطل، در سال 1979 در ایران، انقلاب اسلامی به پیروزی میرسد. این انقلاب مبتنی بر خوانشها و تفاسیر از نجات و اندیشۀ منجی در اسلام بود. مرحوم امام خمینی (ره) در خوانشی تمدنی از آموزۀ انتظار، انتظار را فراتر از آمادگی فردی جهت زمینهسازی تمدنی برای ظهور مهدی موعود تفسیر کرد.
ارتقای نقشآفرینی اجتماعیِ فقها به یک نقشآفرینی تمدنی و تفسیر انتظار مهدی موعود به زمینهسازی ظهور، سبب شد که در مقابل نسخۀ کاذب نجات صهیونیسم مسیحی و یهودی، خوانش و قرائتی قدسی و تمدنی در اسلام از مهدویت در مقابل جریان صهیونیسم مسیحی و یهودی سر بلند کند.
انقلاب اسلامی ایران در حقیقت سبب شد تا خوانشها و قرائتهای صهیونیسم مسیحی و یهودی از مقولۀ نجات و منجی با رقیبی جدی مواجه شود. اساساً پارادایم سلطۀ صیهوینسم با پیروزی انقلاب رو به افول گرایید. تکگویی اُمانیستی غرب با تولیدِ به ظاهر ایده ئولوژیهای متفاوت کاپلیتالیست، سوسیالیسم، فاشیم توأم بود، آن هم رو به افول گرایید. انقلاب اسلامی ما زایشی فکری و اندیشهای در جهان اسلام بود که غرب و صهیونیسم مسیحی و یهودی را به معارضه طلبید و تمدن غرب و خوانش صهیونیسم مسیحی و یهودی را با چالشهای متعددی مواجه کرد.
چالش اقناع و همراهسازی، بزرگترین چالش جریان صهیونیسم است
چالش عقلانیت تمدنی در عرصۀ هستیشناسی، جهانبینی و معرفت تمدنی، چالشی بود که انقلاب اسلامی ما در برابر تمدن غرب و صهیونیسم قرار داد. چالش اقناع و همراهسازی، بزرگترین چالش تمدن غرب و جریان صهیونیسم است. پس از پیروزی انقلاب، آمریکا رکن اقناع و همراهسازی را از دست داد و دیگر نتوانستند مانند قبل دنیا را با خود همراه کنند.
تمدن غرب و صهیونیسم، ایران اسلامی را رقیب تمدنی خود میداند
چالش قدرت حل معضلهای بزرگ، چالشی بود که انقلاب اسلامی ما مقابل تمدن غرب قرار داد. چالش قدرت مهار رقیب، چالشی بود که انقلاب اسلامی ما در برابر تمدن غرب و صهیونیسم قرار داد. اساساً مأموریت تمدنی انقلاب و چشمانداز و محاسبات تمدنی انقلاب و مقبولیت تمدنی انقلاب سبب شد که غرب و صهیونیسم انقلاب اسلامی ایران را فراتر از رقیب سیاسی منطقهای، به یک رقیب تمدن تبدیل کنند و سبب شد انقلاب را یک رقیب تمدنی برای خودشان تلقی کنند. پر جمعیتترین کشور جهان اسلام، اندونزی و ثروتمندترین کشور، عربستان است. تنها کشور مسلمانی که بمب اتم دارد، پاکستان است، اما شما میبینید تمدن غرب و صهیونیسم، ایران اسلامی را رقیب تمدنی خود میداند. اساساً عمق درگیری میان انقلاب اسلامی با غرب، درگیری تمدنی است و آنچه که در انقلاب ما به وقوع پیوسته است، از جنش قدرت عریان یا قدرت مادی و قدرت بدون مشروعیت نبود بلکه نوعی توانایی فراتر از ابزار مادی بود. این توانایی هم از سوی دشمن مورد اعتراف قرار دارد.
آموزۀ نجات و منجی در گفتمان سیاستمداران جهانی مطرح است
باید توجه داشته باشیم که مسائل مربوط به مقولۀ نجات و منجی در عمق درگیری میان صهیونیسم با انقلاب وجود دارد. در زمانهای هستیم که با پیچ تاریخی مواجهیم و در عمق این درگیری میبینیم که آموزۀ نجات و منجی در گفتمان سیاستمداران جهانی مطرح میشود و در کانون توجه بزرگترین مؤسسات فیلمسازی در دنیاست.
نکتۀ دیگر اینکه اساساً از حیث سختافزاری، زمینه برای تحقق حکومت جهانی شکل گرفته است. شما میبینید هم در جبهۀ حق و باطل، بسیج اجتماعی بسیجهای مبتنی بر نژاد و قوم و مذهب نیست بلکه محور اجتماعات، فراقومی و فرانژادی و فرامذهبی است. رسالت و مأموریت ما درک اقتضائات زمانی است. شناسایی عمق درگیری حق و باطل است. اساساً اگر خدایی نکرده بد بفهمیم، سبب میشود بد بفهمانیم. و اگر بد ببینیم، سبب میشود بد به دیگران بنمایانیم، لذا این عمق درگیری را باید توجه داشته باشیم و بدانیم که در مهندسی تمدنی و در بصیرت تمدنی و عبرتشناسی تمدنی، توجه به اقتضائات زمانی حائز اهمیت است.
انتهایپیام/