روزگار کم‌فروغ ادبیات کودک و نوجوان ـ ۱۹ | عطش مخاطب برای تولید کتاب‌های کودک با موضوع فلسفه دینی

روزگار کم‌فروغ ادبیات کودک و نوجوان ـ 19 | عطش مخاطب برای تولید کتاب‌های کودک با موضوع فلسفه دینی

کاری که ما اینجا انجام می‌دهیم یک کار کاملاً گروهی است و چون ما بعد از تقریباً دو سال و نیم کار، شش جلد کتاب منتشر کردیم؛ مخاطب ما هم خیلی تشنه هست و هم خیلی منتظر که محتوا به دستش برسد.

خبرگزاری تسنیم ـ مهناز سعیدحسینی: در بازار کتاب کودک کشورمان که پر از کتاب‌های ترجمه‌ای است و بعضی آگاهانه و بعضی غیرآگاهانه سبک زندگی و فلسفه زندگی غربی را برای کودکان ترویج می‌کنند، انتشارات محیی یکی از ناشران بسیار خوب در حوزه کتاب کودک است که هرچند مدت کمی از فعالیت این نشر در حوزه کتاب کودک نمی‌گذرد، اما انصافاً کتاب‌های خوبی هم از نظر محتوا و هم از نظر تصویرگری و کیفیت چاپ کتاب منتشر کرده‌اند و اتفاقاً با استقبال خیلی خوبی هم بین مردم مواجه شده‌اند.

نشر محیی کتاب‌هایی بسیار باکیفیت و پرمغز دارد که فلسفه اسلامی و انسان‌شناسی بر مبنای آموزه‌های دینی را در قالب داستان‌هایی جذاب به کودکان آموزش می‌دهد. برای باخبر شدن از چند و چون انتشار این کتاب‌ها با سیدحاتمه سیدزاده مدیر بخش کودک و نوجوان مؤسسه منتظران منجی که از ابتدا تا انتها در جریان انتشار این کتاب‌ها است، گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌خوانیم:

خانم سیدزاده! نشر محیی کتاب‌های متفاوتی در حوزه ادبیات کودک منتشر کرده است که مفاهیم انسان‌شناسی را به‌خوبی به کودکان آموزش می‌دهد، در مورد روند تولید کتاب‌های کودکتان توضیح می‌دهید؟ و این که از چه‌زمانی وارد فاز تولید کتاب کودک شدید؟

ما یک گروه متخصص و بزرگ از کسانی را در اختیار داریم که در حوزه‌های مختلف هنری آموزش داده شدند. این افراد در ابتدا روی محتواهای استاد شجاعی یعنی در واقع روی سخنرانی‌هایی که استاد درمورد موضوعات مختلف داشتند، کار کردند و کارشان هم به این صورت بود که این سخنرانی‌ها را اول روی کاغذ پیاده کردند، بعد موضوعات مختلف این سخنرانی‌ها را مشخص کردند تا تبدیل به یک دانش نامه شود و این برای نیمی از سخنرانی‌های استاد انجام شد. با استفاده از این دانش نامه، ما قسمت‌های مختلف محتوایمان را پوشش دادیم و این محتوا را در قالب‌های مختلف ارائه می‌دهیم که می‌تواند موزیک ویدئوها یا کتاب‌ها و... باشد.

در مورد کتاب‌ها ما وقتی کار را شروع کردیم، بیشتر مد نظرمان محتوای بلاگ بود تا از این محتواها سیر تکمیلی و چینش آن را دربیاوریم و روی آن کار را شروع کنیم، اما این محتوا آنقدر طبقه بندی شده و فوق العاده بود که به این نتیجه رسیدم نباید این را از مخاطب کودک دریغ کنیم. مخصوصاً وقتی که می‌بینیم بچه‌های ما با این همه تولیداتی که از بیرون ترجمه می‌شود و در اختیار بچه‌ها قرار می‌گیرد، انگار بمباران می‌شوند! یعنی بخش‌ها، محتواها و انتشاراتی که روی فلسفه غرب کار می‌کنند یا اینکه اصلاً نمی‌دانند روی چه چیزی کار می‌کنند، خیلی زیاد است. در مقابل ما هم تصمیم گرفتیم این محتوا را برای بچه‌ها ساده سازی کنیم.

ارتباط محتوایی ما با بچه‌ها ارتباط ناخودآگاه است

اولین کار پیدا کردن آن بخش از محتوا بود که برای بچه‌ها با توجه به میزان رشدشان قابل فهم بود. مرحله بعد بیان هنرمندانه این مطالب بود یعنی جوری بیان شود که همان ابتدای کار بچه‌ها احساس نکنند یک متن تعلیمی است که می‌خواهد یک چیزی به بچه یاد بدهد. یعنی در قالب یک داستان شیرین دلچسب یک محتوای خوب هم به او منتقل شود. شاید اصلاً بچه نفهمد که چیزی به او آموزش داده شده و کاملاً ارتباط محتوایی ما با بچه‌ها ارتباط نا خودآگاه است. یعنی نمی‌خواهیم در لایه اول داستان چیزی را به آنها منتقل کنیم. صرفاً می‌خواهیم این محتوا با توجه به درون مایه داستان‌ها به گوششان آشنا شود و قصدمان این هم نیست که بچه فیلسوف علوم انسانی شود.

 

برای این کار، اول از همه با نویسنده‌های بزرگ شروع به کار کردیم اما به چند مشکل برخوردیم؛ اول اینکه دیدیم چون محتوا برای خودشان آشنا نیست، انتقال محتوا برایشان سخت است. عده‌ای از این نویسنده‌ها هم معتقد بودند نباید مباحث فلسفی یا اسلامی را به بچه‌ها منتقل کرد، باید اجازه بدهیم بچه‌ها بزرگ شوند تا بتوانند خودشان تصمیم بگیرند و انتخاب کنند.

البته ما با هر دوی این رویکردها مخالف بودیم و به خاطر همین هم کاری که انجام دادیم این بود که یک گروه از مخاطبین خودمان که سالها شاگردی استاد را کرده بودند و سر بحث‌ها نشسته و با مباحث آشنا بودند، گلچین و انتخاب کردیم با این رویکرد که استعداد نویسندگی هم داشتند اما آموزش ندیده بودند. ما این افراد را آموزش دادیم و از همان‌ها تیم تولید محتوای کودکمان را ساختیم. این افراد دو سال آموزش دیدند؛ یک قسمت آموزش را من انجام دادم یک قسمت را از اساتید دیگری کمک گرفتیم. و این کتاب‌هایی هم که الان تحت عنوان انسان شناسی برای کودکان در نشر محیی منتشر شده، همه تولید این گروه است.

چه‌طور کار می‌کنید؟ موضوع را خود نویسنده‌ها انتخاب می‌کنند؟

ابتدا یک موضوع را مطرح می‌کنیم. مثلاً الان می‌خواهیم درمورد مهارت هدف داشتن در زندگی برای بچه‌ها بنویسیم اینکه بچه‌ها بفهمند ما یک هدف بلند مدت داریم که برای رسیدن به این هدف بلند مدت باید تلاش کنیم و در واقع زندگی ما را آن هدف بلند مدت می‌سازد. برای این کار ما لیدهای مختلف از سخنرانی‌های استاد شجاعی و سخنرانی های سایر اساتید جدا می‌کنیم و اینها را تبدیل به مقاله می‌کنیم. مقاله‌ها به شکل محتوای خام در اختیار این نویسندگان قرار می‌گیرد؛ ما بالای 5-6 جلسه محتوایی برای مرور محتوا داریم وسعی می‌کنیم که بحث را برای خود نویسنده‌ها به طور کامل باز کنیم. بعد از آن جلسات ایده پردازی گروهی ما است که حول محور آن محتوا ایده می‌دهند و بررسی می‌شوند تا اینکه ایده‌های بهتر برای نوشتن طرح داستانی انتخاب شود. طرح‌های داستانی دوباره به همین صورت در گروه بررسی می‌شوند و آن طرحی که بیشتر ازهمه محتوا را پوشش داده و یا ادغامی از طرح‌های مختلف است، در نهایت ما را به پی رنگ داستان نهایی می‌رساند.

در واقع کاری که ما اینجا انجام می‌دهیم یک کار کاملاً گروهی است و چون ما بعد از تقریباً دو سال و نیم کار، شش جلد کتاب منتشر کردیم؛ مخاطب ما هم خیلی تشنه هست و هم خیلی منتظر که محتوا به دستش برسد و انتظارش هم از ما این هست که به همان سرعتی که یک دفعه شش کتاب منتشر کردیم با همان سرعت پیش برویم. ولی مسئله محتوا دست و پای ما را می‌بندد چون خیلی مهم هست که چقدر از محتوا به چه شکلی به بچه‌های منتقل بشود که خدای ناکرده آسیبی به آن وارد نشود.

مهم‌ترین ملاحظات شما برای انتقال مفاهیم به بچه‌ها چیست؟

سرلوحه کارمان یکی همین انتقال مفاهیم انسانی فلسفه انسانی و نحوه تفکر در جهان بینی انسانی است و دیگری هم اینکه داستان‌هایمان امن باشد؛ یعنی از هر نظر محتوای آسیب رسان و محتوایی که ضرری برای بچه‌ها داشته باشد، به وسیله کتاب‌ها منتقل نشود.

در‌این‌باره بیشتر توضیح می‌دهید؟ چه‌طور ممکن است در داستان‌هایی که از محتوای دروس فلسفی و دینی گرفته شده است، محتوای آسیب‌رسان وجود داشته باشد؟

مثلاً این محتوای آسیب‌رسان می‌تواند ترس باشد، می‌تواند یک مشکل یا اشتباه اخلاقی باشد که از هر کدام از شخصیت‌ها ممکن است سر بزند. این ممکن است به بچه‌ها ناخودآگاه الگوی منفی بدهد به همین دلیل معمولاً کتاب‌ها را بعد از این که تدوین می‌شود و کارشناسان ادبیات کودک کار را بررسی می‌کنند، اول در اختیار مخاطب کودک قرار می‌دهیم این کودکان دو دسته هستند؛ یکی بچه‌هایی که اتفاقی انتخاب می‌شوند و یک سری هم از بچه‌هایی که مخاطب حرفه‌ای کتاب هستند و با داستان و داستان نویسی آشنا هستند بعد از آن نقطه نظرات بچه‌ها بر این کتاب‌ها اعمال می‌شود و بعد هم آماده چاپ می‌شوند و به دست بچه‌ها می‌رسد.

گفتید که مخاطبانتان تشنه جلدهای بعدی این کتاب‌ها هستند، از بازخوردهایش بیشتر برایمان می‌گویید؟ احتمالاً پدر و مادرها مخاطب استاد شجاعی بودند و این کتاب‌ها را برای بچه‌ها تهیه کردند، درست است؟

دقیقاً و خیلی هم این در خواست را از ما داشتند که برای کودک محتوا تولید کنید. والدین به ما می‌گویند می‌خواهیم مباحث فلسفی و دینی را به بچه‌هایمان یاد بدهیم اما توانش را نداریم و همچنین نگرانیم از این که بخشی از کتاب‌هایی که در بازار هست ممکن محتوای آسیب رسان داشته باشد. ما در سال اول فعالیتمان بدون هیچ تبلیغی و بدون حضور در هیچ نمایشگاهی هفت هزار جلد از این مجموعه داستان‌هایمان را فروختیم و این تعداد چاپ برای انتشاراتی که در حوزه کودک و نوجوان فعالیت می‌کند واقعاً یک رؤیا است.

یک اتفاق خیلی جالب که در این حوزه برای ما افتاد این بود که معمولاً خیلی کم پیش می‌آید مخاطب نوجوان داستان کودک بخواند، اما علاوه بر بچه‌هایی که بازخورد دادند و کتاب ها را خیلی دوست داشتند، خیلی‌هایشان به لایه دوم داستانی و محتوا رسیده بودند و نسبت به آن بازخورد می‌دادند. ما مخاطب‌های نوجوانی هم داشتیم که این‌ها کتاب‌ها را خوانده بودند. مثلا اسم یکی از کتاب‌های ما «اگر دوست نداری می‌توانی کرم بمانی» است و یک نوجوان مخاطب ما در یکی از انتخاب‌های زندگی یعنی انتخاب مدرسه بین مدرسه خوب و خوبتر مانده بود و این کتاب به او کمک کرده بود برای اینکه خوبتر را انتخاب کند؛ با این که رفتن به مدرسه خوبتر مستلزم این بود تلاش بیشتری بکند و از تابستانش بگذرد و تمام تابستان درس بخواند. گفته بود من فکر می‌کنم اگر بخواهم پروانه بشوم باید تلاش کنم وگرنه می‌توانم کرم بمانم و من نمی‌خواهم کرم بمانم. این برای خود من به چند دلیل خیلی مهم هست یکی این که این مخاطب ما حالا این کودک در عنفوان نوجوانی کاملا مفهومی را که ما می‌خواستیم بگویم، فهمیده بود و دوم اینکه یک مخاطب نوجوان، کتاب کودک خوانده بود. هر دو این اتفاق‌ها برای من دوست داشتنی و خوشحال کننده بود.

فلسفه برای کودکان , کتاب ,

درباره تصویرگری کتاب‌ها هم می‌گویید؟ کتاب‌های شما  هم کیفیت خیلی بالایی دارند و هم تصویرگری‌های خوبی دارند، درباره اهمیت این موضوع و کاری که برای تصویرگری انجام می‌دهید، هم می‌گویید؟

ما موازی با شکل‌گیری واحد کودک، واحد هنری کودک هم تشکیل دادیم. یعنی به اقتضای این مسئله‌ که حالا کتاب‌هایی داشتیم که باید تصویرگری هم می‌شد، خدا آقای فراهانی را سر راه ما گذاشت و به تیم ما اضافه شد. چون ایشان کارهای گرافیکی متعدد کرده بود و برای نشرهای مختلف تصویرگری و تصویرگری جلدها را انجام داده بود، وقتی به تیم ما اضافه شد، در واقع تمام ارتباطاتش هم به ما اضافه شد و تیم ما از این نظر خیلی قوی شد.

تصویرگری یک پروه تعاملی برای ماست

البته در نشر ما تصویرگری کاملاً به‌عهده تصویرگر نیست، یعنی این هم یک پروژه تعاملی بین تیم کودک و نویسنده و تصویرگر است. چیزی که برای خودمان خیلی مهم بود این بود که ما از تصویرگرهای ایرانی که کمتر شناخته شده‌اند و کمتر کارشان دیده می‌شود، استفاده کنیم و تصویرگرهایی را به کار بگیریم که درواقع می‌توانند اثر شاخص تولید کنند و اثری تولید کنند که به قول شما به کارهای خارجی تنه می زند. فرم کتاب به اندازه محتوا خیلی مهم بود. حتی قطع کتاب‌ها خیلی مهم بود تا چیزی را انتخاب کنیم که نه خیلی بزرگ باشد و نه خیلی کوچک و به کتاب نوجوان و بزرگسال نزدیک باشد. در مورد تصویرها برایمان مهم بود که کیفیتش بچه‌ها را اقناع کند یعنی بچه‌ها احساس کنند که برایشان ارزش قائل شدیم. حتی کیفیت کاغذ هم خیلی برای ما مهم بود. ما خیلی پیشنهاد داریم که کیفیت چاپ و کاغذ را پایین بیاوریم تا بتوانیم به مناطق محروم این کتاب‌ها را بدهیم. منتها ما خیلی سفت و سخت ایستاده‌ایم و می گوییم نه.

ما هزینه انتشار و هزینه توزیع کتاب‌ها در مناطق محروم را از صفر تا صد خودمان می‌دهیم ولی برای این بچه‌ها هم کتاب‌های باکیفیت‌تری تهیه می‌کنیم، برای اینکه به دست همه‌ی بچه‌ها کتابی برسد که یک کیفیت دارد و این کیفیت هم بهترین کیفیت ممکن است تا همه بچه‌ها یک احساس برابر در برابر این کتاب‌ها داشته باشند.

در مورد کتاب‌های فلسفه کودک اعتقاد بر این است که کودکان زیر پنچ شش سال در سراسر دنیا یک زبان مشترک دارند. خیلی پیش زمینه‌ها در ذهنشان شکل نگرفته و نگاهشان به فلسفه و به دنیا تقریباً مشابه است. با توجه به اینکه مخاطب‌های کتاب‌های شما هشت تا دوازه سال هستند آیا کتاب‌هایتان این قابلیت را دارند که قابل استفاده برای فرهنگ‌ها و زبان‌های دیگر در سراسر دنیا باشد؟

دورنمای ذهنی ما از ابتدا این بود که یک نقطه اشتراک پیدا کنیم که کتاب‌هایمان برای مخاطب‌های خارج از ایران و برای بچه‌های خارج از ایران هم جذاب باشد. چون ما با یک محتوای فکری طرف هستیم که هر جا ارائه بشود از نظر عقلی قابل قبول است. چون محتوا هم کاملاً عقلی و هم کاملاً فطری است. منتها در این حوزه یا همه این حوزه‌ها با دو سابقه تمدنی مختلف روبرو هستیم. بچه‌های خودمان به واسطه پیشینه تاریخی که داریم بچه‌های کلمه‌ای‌تری هستند یعنی داستان‌های طولانی‌تر با توصیفات بیشتری را دوست دارند البته شاید این ویژگی در نسل جدید به واسطه کتاب‌های ترجمه‌ای که خیلی زیاد وارد فرهنگ ما شده، کمرنگ شده است اما از آن سمت ما با کتاب‌هایی طرف هستیم که بیشتر تصویر محور هستند.

تولید کتاب‌های زبان‌ با محتوای پاک

به‌خاطر همین ما سعی کردیم که تلفیقی از این دو ارائه کنیم؛ یعنی تصویرهایی که هم بچه‌های خودمان که با قصه عجین تر هستند، دوست داشته باشند و هم بچه‌های خارج از کشور که بیشتر تصویر دوست دارند. این کتاب‌ها به زبان انگلیسی ترجمه و در مراکز اسلامی چند کشور اروپایی و آمریکا توزیع هم شده است. در اربعین هم ما این کتاب‌ها را رایگان بین بچه‌هایی که در پیاده روی از در کشورهای دیگر آمده بودند، توزیع کردیم. به زبان عربی هم در دست ترجمه است. از طرف دیگر در ایران از خیلی از مراکز آموزش زبان درخواست داشتیم که کتاب‌ها در اختیارشان قرار بگیرند به خاطر همین کتاب‌ها سطح بندیشان هم مشخص شد. اینها کتاب‌های زبان با محتوای پاک هستند یعنی درواقع محتوایی دارند که پدر و مادرها مطمئن باشند ضرری در آن وجود ندارد هم از نظر تصویر و هم از نظر محتوا و هم اینکه ساده و شیرین و قابل فهم باشند.

چندی پیش از شما شنیدم که می‌خواهید شبکه توزیع کتاب‌های کودک راه بیندازید، در‌این‌باره هم توضیح می‌دهید؟ چه‌کارها کردید؟

کار کردن در حوزه کتاب در این سال‌ها خیلی سخت شده به واسطه اینکه هم قیمت تمام شده کتاب به خاطر نوساناتی که کاغذ دارد و بالا می‌رود و هم اینکه تهیه کاغذ سخت است یا به همه نشرها اختصاص داده نمی‌شود و همه این‌ها باعث می‌شود که برای ما قیمت تمام شده کتاب، بالا برود. اگر بخواهیم با پخش‌ها کار کنیم آنها قوانین خودشان را دارند و درصدی از سود متعلق به آن‌ها است برای ما هزینه تمام شده باز هم بالا می‌رود.

ایجاد شبکه فروش از مخاطبانمان در سراسر کشور

از سوی دیگر چون دغدغه ما بیشتر از رفتن کتاب در کتاب فروشی‌ها، این بود که کتاب به دست مخاطب خودش برسد، شبکه توزیعی از مخاطبانمان تشکیل دادیم بعضی‌هایشان ویزیتور کتاب بودند، یک گروه هم دنبال این بودند که یک کسب و کار فرهنگی داشته باشند و ما کاری که کردیم که با یک سود کمتر از سودی که به پخشی‌ها داده می‌شود یا مساوی آن، کتاب را در اختیار این عزیزان قرار دادیم و این‌ها در شهرهای خودشان کتاب را بردند و به دست مخاطبان اصلی رساندند یعنی به مدارس، مراکز فرهنگی و حتی بعضی‌هایشان خانه به خانه بردند. چون انتشاراتی که معروف نباشد کتابش هم دیده نمی‌شود. دوتا راه حل اینجا وجود دارد یکی اینکه به ویترین کتاب فروشی برود یا اینکه کتاب واقعاً به دست بچه‌ها برسد. ما واسطه را برداشتیم؛ واسطه‌ای که توانش را نداشتیم که  با او کار کنیم و به واسطه شبکه‌ای از مخاطبان خودمان توانستیم که به دست مخاطب اصلی این کتابها را برسانیم.

صرفاً کتاب‌های خودتان را توزیع می‌کنید؟

با انتشارات مهرستان هم همکاری‌هایی داشتیم چون آنها هم مشکل ما را داشتند. ما اتفاقاً استقبال هم می‌کنیم اگر باقی انتشارات‌ها هم بیایند و به این طرح بپیوندند و کتابهایشان را در اختیار ما بگذارند. تا ما محتوایی بررسی کنیم و در اختیار این شبکه فروشمان بگذاریم؛ چون برای ما مهم است محتوای خوب به دست بچه‌ها برسد. یکی از مسائلی که باعث شد بخش نوجوان را راه بیندازیم این بود که ما وقتی به مدارس رفتیم متوجه شدیم کتاب‌های ما خیلی از نظر فنی و داستانی بچه‌های کلاس ششم به بالا را اغنا نمی‌کرد. این کتاب‌ها نهایتا به درد دوازده ساله‌ها می‌خورد و بچه‌های بزرگتر می‌ماندند بی غذا. ما در نمایشگاه‌هایی که در خود مدارس برگزار می‌شد می‌دیدم که این بچه‌های معمولاً می‌روند سراغ روایت‌هایی از زندگی شهدا یا روایت‌هایی که معمولاً به مسائل ازدواج و... می‌پردازد و خیلی برای این سن مناسب نیست یا کتابهای دیگری که هست و از نظر محتوایی بسیار ضعیف و آسیب زا است.

بین صحبت‌هایتان اشاره کردید که تعدادی از کتابها را رایگان به مناطق محروم می‌برید، هزینه‌اش را چه‌طور تأمین می‌کنید؛ نذر فرهنگی است یا پشتیبان مالی دارید؟

معمولاً نذر فرهنگی است. عزیزانی هستند که هزینه 200 جلد کتاب 300 جلد کتاب را پرداخت می‌کنند و از ما می‌خواهند کتاب‌ها را به مناطق محروم ببریم و به دست بچه‌ها برسانیم و ما کتاب را در اختیار مساجد مناطق محروم قرار می‌دهیم. چون ما موسسه کاملاً مردم نهاد هستیم و تمام هزینه‌هایمان با کمک مردم تأمین می‌شود. در اربعین هم تقریباً تمام کتابهایی را که توزیع کردیم نذر فرهنگی بود. عده‌ای هم برای بچه‌های عشایر نذر کرده بودند و ما بردیم و توزیع کردیم.

افق پیشِ‌رویتان چیست؟ الآن به کدام سمت در حوزه کتاب کودک می‌روید؟

افق پیش‌ِروی ما این است که این کتاب‌ها به دست همه بچه‌های ایران برسد، یعنی هر بچه‌ای یک بار این مفاهیم را بخواند یا بشنود که چه‌کسی هست و از کجا آمده و کجا می‌خواهد برود، این مفاهیم در قالب داستان به دستش برسد، بسیار اثرگذار است، کنارش تلاش کردیم کارگاه‌های انسان‌شناسی برای کودکان را که مهارت‌های خودشناسی به کودکان می‌دهد، راه‌اندازی کنیم.

انتهای پیام/

 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران