روایت تسنیم از تجمع شبانه تبریزیها در جشن حمله به اسرائیل
قرار بر این شده تا تبریزیها از ساعت ۹ شب کنار هم جمع شوند تا باز هم به قرار دیشب، علیه اسرائیل به پا خیزند و شیرینی غرور ملی پاسخ به اسرائیل را جشن بگیرند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از تبریز، قرار بر این شده تا تبریزیها از ساعت 9 شب کنار هم جمع شوند تا باز هم به قرار دیشب، علیه اسرائیل به پا خیزند و شیرینی غرور ملی پاسخ به اسرائیل را جشن بگیرند.
بیش از نیم ساعت به قرار مانده است اما پیرمردها و پیرزنها، جوانها و نوجوانها و مادرها و پدرها دست در دست فرزندانشان در میدان ساعت تبریز گرد هم آمدهاند.
قابهای زیبایی در این جمعیت میتوان دید؛ حاج غفار که از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است و گویا به یاد همرزمانش اشک شوق در چشماش جمع شده است؛ زوجهای جوانی که قرار اول و آخرشان باهم این است که اسرائیل را دشمن انسان و صلح بدانند؛ دخترانی که همه خود را دختر حاج قاسم میدانند و امشب به یاد دخترانی که عروسکهایشان نیز به دست کثیف سربازان اسرائیل قتل عام شدهاند به میدان ساعت آمدهاند؛ مردان جوانی که در کنار دغدغههای روزمره اسرائیل و استکبارستیزی را از یاد نبردهاند و پدر و مادرهایی که الفبای ظلمستیزی را از کودکی به فررندانشان میآموزند.
چند قدمی در میان جمعیت میزنم؛ با خودم میگویم اینجا و این ساعت از شب و مردمی که از دور و نزدیک به میدان ساعت آمدهاند تنها یک دلیل مشترک با هم دارند و آن ایمان به نابودی اسرائیل است.
کسی دلیل حضورش را حب وطن میداند؛ دیگری از استکبارستیزی میگوید؛ آن یکی باور به اسلام و ظلمستیزی را مطرح میکند و کسی دیگر لبیک به مقام معظم رهبری را اولویت زندگی خود میداند و تمام این حرفها مخرج مشترکی با هم دارند که آن وحدت علیه اسرائیل است.
محمد، جوانی که از فعالان مقاومت شهر تبریز است به به سخن و سیره امام موسی صدر اشاره میکند و از جنگیدن با اسرائیل تحت هر شرایطی سخن میگوید. باور او بر این است که میدان جنگ و معادلات منطقه سالهاست تغییر کرده است و امروز، اسرائیل و همپیمانانش آخرین روزهای زوال و نابودی خود را سپری میکنند.
دختری که اهل تهران است و در تبریز دانشجوست خود را یکی از دختران حاج قاسم میداند و صبر برای به ثمر نشستن انتقام سخت را به عنوان یک پاسخ مناسب در پی گستاخیهای رژیم صهیونیستی میداند
پیرمرد و پیرزنی که گوشهای از جمعیت ایستادهاند، خود را هممحلهٔ شهید عبدالصمد امامپناه، اولین شهید جبهه مقاومت میدانند و از سالهایی میگویند که انتظار سیلی محکم به اسرائیل را داشتند و تمام سالها بر این باور داشتند که اسرائیل همواره پاسخ گستاخیهایش را گرفته است و محکوم به نابودی است.
زنی که با همسر و کودک خردسالش که سربند یاعلیاصغر به سرش بسته است از استقامت به عنوان یکی از اصول زندگانی شیعی سخن میگوید و مشکلات اقتصادی را دلیل بر بیتفاوتی به جنایتهای اسرائیل نمیداند.
مردی میانسال که پرچم فلسطین را به دست گرفته است سکوت در برابر کوچکترین ظلم را مقدمه سکوت در برابر ظلمهای بزرگتر میداند و از بزدلی کشورهایی سخن میگوید که با ظلمپذیریشان امروز به بساط استکبار و استعمار رونق بخشیدهاند.
حرف برای گفتن بسیار است و شنیدن و نوشتن حرفها و دردهای مردمی که سالهاست کینهشان از اسرائیل را با خود بزرگ کردهاند پایانی ندارد.
هم بغض و هم شادی امشب با هم عجین شده بودند و گویا ترنمی تمام زمین و آسمان میدان ساعت تبریز را فرا گرفته بود.
پیاده به خانه برمیگردم و حرفهایی که شنیدم و مردمی که دیدم را در ذهنم مرور میکنم و اشک در چشمانم جمع میشود.
از سویی به میدان ساعت و از سویی دیگر به ارگ تبریز نگاه میکنم و با خود میگویم اینجا تبریز است؛ دیار مردانی از جنس ستارخان، باکری، فکوری، شفیعزاده، تجلایی و عبدالصمد امامپناه.
انتهای پیام/