روایتی تلخ از آنچه بر سر زنان فوعه آمد
کتاب «دختران قبیله جنگ» رمانی است از جواد افهمی درباره ماجرای گروگانگیری زنان فوعه به دست مسلحین سوریه در سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۳.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اصطلاح «ادبیات مقاومت» برای نخستینبار توسط غسان کنفانی، شاعر و نویسنده فلسطین به کار برده و پس از آن در تمام جهان به ادبیات پایداری یا مقاومت مشهور شد. ادبیات مقاومت در طول یک قرن اخیر در خاورمیانه رشد گستردهای داشته است، هر چند در کشورهایی چون مصر، فلسطین، لبنان، ایران و ... سابقه دیرینهای دارد.
در سالهای اخیر نیز به واسطه انقلابهایی که در منطقه رخ داده ادبیات مقاومت به ویژه در حوزه شعر رشد گستردهای داشته است. در این میان، نویسندگان و شعرای عرب که یکهتاز این عرصه بودند، تلاش کردند با زبان هنر روحیه ظلمستیزی و مبارزه را بالا ببرند. با گسترش حوادث و اتفاقات سوریه پای ادبیات مقاومت به این کشور نیز باز شد و شاعران و نویسندگان سوری در این زمینه فعالتر از گذشته وارد میدان شدند؛ البته ادبیات مقاومت با موضوع سوریه تنها اختصاص به مرزهای این کشور ندارد بلکه در سراسر کشورهای دنیا شاعران و نویسندگان به این مسئله واکنش نشان دادند.
یکی از رمانهای مرتبط با موضوع مقاومت در سوریه که اخیراً منتشر شده و از رمانهای مورد استقبال در نمایشگاه کتاب تهران نیز بود، «دختران قبیله جنگ» نوشته جواد افهمی است که به جنگ داخلی سوریه و ماجرای سلاح به دستان در سالهای 2012 تا 2013 در سوریه میپردازد. در واقع نویسنده بر دوره تاریخی قبل از حضور داعش و ابتدای شروع ناآرامیها و شلوغیهای سوریه متمرکز است.
به گفته نویسنده؛ این رمان برگرفته از یک رخداد واقعی است که برای روستائیانی در حوالی فوعه اتفاق افتاده است، روایت گروگانگیری زنان یک روستای شیعهنشین است که در یک اتوبوس در حال حرکت به نقطهای دیگر هستند.
افهمی، گفتوگوها و تحقیقات درباره این واقعه را در سفری که در سالهای گذشته و مشخصاً برای تحقیق و پژوهش درباره شهید علیرضا توسلی معروف به ابوحامد فرمانده یگان فاطمیون به سوریه داشت و بعدا در کتابی با عنوان «بادهای سرکش هندوکش» نوشت، انجام داد و نتیجه این گفتوگوها و تحقیقات در «دختران قبیله جنگ» منتشر کرد. این اثر در حقیقت برشی است از یک دوران طلایی و سخت که بر مردم فوعه گذشته است، زمانی که زنان شهر توسط مسلحین به گروگان گرفته شده بودند.
«دختران قبیله جنگ» روایت عشق حورا و رئوف است که یکی فوعانی است و دیگری بنشی و هر چند که شیعیان فوعه و اهل سنت بنش سالها با صلح و صفا در کنار هم زندگی کردهاند، اما سایه جنگ و تفرقه که بر سر این دو ولایت میافتد، عشق حورا و رئوف را هم بینصیب نمیگذارد؛ هر چند که این دو از تفرقهها متأثر نمیشوند، اما جنگ کار خودش را میکند و جدایی ناخواسته بر آنها تحمیل میشود. همانطور که وقتی پای جنگ به میان میآید عشق حمزه و سوسن هم دود میشود و میرود هوا، حمزه تغییر میکند، عاشقی از یادش می رود و به گروه مسلحین میپیوندد.
افهمی پیشتر درباره نوشتن از جنگ در قابل داستان گفته است: جنگ برای من نویسنده یک سوژه تمام نشدنی و تازه و پررمز و راز است. فکر نکنم روزی برسد که احساس کنم جنگ و پیامدهایش دیگر کششی و جذابیتی برایم ندارد. به هر گوشهای از این فرایند که نظری میاندازم؛ میبینم هنوز ناگفتههای بسیاری از آن باقی مانده است. کاری هم به این ندارم که مخاطبی ندارد و حوصله خواندن از جنگ در بین مخاطبان نیست. شاید حق هم با آنها باشد. نمیدانم. با اینحال مینویسم نه بر اساس وظیفه، مسئولیت و رسالت و این حرفها. نوشتن مقوله دیگری است و مبنای دیگری دارد و همین!
انتشارات خط مقدم این کتاب را در 352 صفحه منتشر کرده است.
انتهای پیام/