نگاه آیندهنگر و حکیمانه امام و رهبری به حضور اجتماعی زن
انقلاب که پیروز شد، تنها حضرت امام و رهبری با نگاه حکیمانه آیندهنگر امر به حضور اجتماعی زن میکنند. زنان همانطور که قبل از انقلاب فعالیت داشتند، اکنون نیز باید با شدت بیشتری فعالیت کنند، چون عرصه بازتر شده است.
به گزارش گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم، مرکز مطالعات راهبردی تسنیم اولین جلسه از سلسله نشست های زن آگاهی با موضوع «چهره زنانه مقاومت» را برگزار کرد که طی آن خانمها دکتر قدسیه پایینی و دکتر انسیه برومندپور به ارائه نظرات خود در این خصوص پرداختند.
«زنان در دو سوی تاریخ، جریان موازی مبارزات زنان» عنوان ارائه قدسیه پایینی و «زن و عنصر مقاومت در جهان قرآن» ارائه انسیه برومندپور بود.
در ادامه مشروح ارائهو پرسش و پاسخهای صورت گرفته در این نشست را از نظر میگذرانید:
«زنان در دو سوی تاریخ، جریان موازی مبارزات زنان»
دکتر قدسیه پایینی: در ابتدا باید گفت، لازم است قبل از روایت موازی مبارزات زنان، میدان گفتوگو را تغییر داده و بگویم مبارزه و مقاومت، قبل از اینکه زنانه و مردانه باشد، بر مبنای میدان حق و باطل تعریف میشود. اگر ما فضا را بر اساس جنسیت تعریف کنیم، ما را از مسیر اصلی و آن جریانی که در تاریخ شکل گرفته منحرف میکند. مبنای هر نوع مبارزه در طول تاریخ، جبههای است که در حق و باطل تشکیل شده و آدمهایی که در دو سوی این جبهه قرار گرفته اند. این زنانه و مردانه هم ندارد. برای همین من مبنای گفتوگو را از اینکه بگویم زنان در طول تاریخ چه کردند جدا میکنم و به این سمت میآورم که ما در طول تاریخ یک جبهه حق داشتیم و یک جبهه باطل.
جهان ما در ابتدای تاریخ بشریت با تاریخ مقدس آغاز می شود. با خلقت آدم ابوالبشر که یک نبی مرسل و عالم به علم اسما بود. همسرشان حوا نیز در این جایگاه قرار داشتند. یعنی خلقت و آفرینش با حق شروع می شود. جریان باطل بعدها شکل میگیرد. یعنی اصالت با حق هست. در طول سلسله انبیا، هم زنانی را داشتیم که در جبهه حق بودند مثل آسیه، مادر حضرت موسی، دختران شعیب، همسر حضرت نوح و همسران حضرت ابراهیم ساره و هاجر. از طرف دیگر زنانی مانند زن حضرت لوط و زن حضرت شعیب را داشتیم که در جریان باطل قرار میگرفتند.
بر همین مدار در طول تاریخ جلو می آییم تا به دوران معاصر برسیم. همزمان با دوران مشروطه انسان در جهان، با فضای مدرن مواجه می شود. چه در ایران، چه در اروپا و جاهای دیگر یک دنیای جدیدی تعریف میشود. یکی از آثار وضع جدید آن است که در لایه های مردمی حرکاتی شکل میگیرد. این مردانه و زنانه هم ندارد. پیش از دوران مدرن، چه در اروپا، چه در ایران و کشورهای آسیایی اساساً مردم نقشی نداشتند. وقایع به طور کلی در لایه حاکمان و پادشاهان رخ میداده است. مرد و زن هم نداشت. اما دردوران مشروطه زنان نیز وارد فضای کنشگری اجتماعی میشوند. بعضی از این کنش ها در جنبش تنباکو خیلی معروف شد. زنان پادشاه قلیان ها را شکستند. این یک جنبش در لایه اشرافی جامعه بود. باید دانست در لایه های پایین تر هم همین اتفاق میافتد. مثلا در تبعید آیت الله آشتیانی، زنان با چماقهایی بازار را میبندند، تعطیل میکنند وآنقدر اعتراض را ادامه میدهند که پادشاه منصرف میشود. در بلوای نان هم، زنان تهران تظاهرات کرده و وارد خیابانها میشوند. بعد از آن زنان تبریز هم میپیوندند. زینب باجی یکی از زنان مبارز تبریز محصول همین دوره هست. بعد از تبریز، زنان شیرازی هم این کار را انجام میدهند.
علاوه بر این کنشگری مبارزاتی، حرکت زنان در بحث اقتصادی نیز جلوه پرفروغی مییابد. وقتی اولین بانکهای ایران تشکیل شدند، بودجه و نقدینگی نداشتند، یعنی کلاً پول مملکت دست شاه بود و او به هر شکلی میخواست آن را مصرف کرده و یا هدر می داد. در این مقطع این زنان هستند که با طلاهای خودشان، آورده اولیه بانک را ایجاد میکنند. کمی جلوتر بعد از انعقاد قراردادهای ننگین با روسیه و وارد شدن کالاهای روسی، زنان ایرانی تحریم کالاهای خارجی را اجرا میکنند و راه واردات را میبرند. زنان در بحثهای دفاع از علما، خصوصا جاهایی که خطر ترور جان آنها را تهدید میکرده است، در فضاهای اطراف بیت علما با چماقهایی که زیر چادر پنهان میکردند حفاظت آنان را تامین می کردند.
یک سمت این میدان این زنان بودند اما از جایی دیگر این حرکت به دست متجددین و روشنفکرها دچار انحراف می شود. در اینجا زنان طبقه روشنفکر وارد کار میشوند، یعنی امثال فرمانفرما دختر فرمانفرما با صدیقه دولت آبادی اولین انجمنهای نسوان را تشکیل میدهند و عمده فعالیتهایشان روی موضوع آزادی حجاب متمرکز میشود. یعنی همان موقع کلید این حرکات زده میشود. قبل از دوران مدرن سیستم آموزش در ایران به صورت مکتب خانهای بود. دختر و پسر هم وارد آن میشدند، تفاوتی وجود نداشت. اما پس از ورود مدرنیته، مدل مدرسههایی که مبتنی بر آموزش غربی شکل میگیرد. خیلی از خانوادهها مانع رفتن دخترها به این فضا میشدند. در واقع طبقه روشنفکر زنان تا دوران پهلوی اول در این لایهها، شروع به کار می کنند. بعد از بحث کشف حجاب توده عظیمی از زنان فعال به خانهها رانده میشوند و عملا فضا برای زنان روشنفکری مثل صدیقه دولتآبادی، مریم فیروز، آموزگار، کمی جلوتر فرخزاد و فرخ رو پارسا -که در پهلوی دوم به وزارت می رسد- باز میشود. اینها با تشکیل انجمنهای مختلف از جمله برای مادران و کودکان، لایهای را شکل میدهند که منجر به تهی شدن نقش زنان از هویت اصلی خودشان میشود.
در سال 1320 با ابلاغ قانون کشف حجاب و اجرای آن در شش، هفت سال پس از آن به قدری شرایط برای خانمهای محجبه سخت میشود که حتی اجازه ورود به حرم امام رضا هم از آنان سلب میشود. مراکز عمومی و تفریحی که جای خود دارد. بعد از برداشته شدن قانون کشف جامعه جدیدی به وجود آمده است. خیلی از خانمهایی که با کنار گذاشتن حجاب، وارد عرصه اجتماعی شدند در مشاغل مختلف کار میکنند. از این طرف زنان دیگر که میخواهند وارد عرصه اجتماعی شوند، وارد فضایی می شوند که بی حجابی سیستماتیک شده است.
درست است که از شدت خشونت و توحش دوران رضاخانی در کشف حجاب خارج شدهایم اما در دوران پهلوی دوم این حرکت نرم میشود. فرهنگسراها، صدا و سیما، رادیو، دانشگاهها و همه این فضاها به سمتی میرود که حجاب نباید وجود داشته باشد. فضاهای نخبگانی هنری و فرهنگی در اختیار این طیف بود. حضور بهائیان نیز در این فضاها بسیار پررنگ است، همانطور که در کشف حجاب اولیه، طبقه زنان ارمنی نقش آفرینی کردند. اولین بازیگران زن سینمای ایران ارمنی بودند. در طرف مقابل، یک نوع مبارزه فرهنگی و علمی توسط خانم های مذهبی شکل می گیرد. جلسات قرآنی در خانه ها شکل میگیرد، جلسات روضهخوانی رونق می یابد. خیلی از این خانمها مباحثات علمی داشتند پای درس علما میرفتند.
جامعه روحانیت هم گرفتار همان سختیها بود. با همان شدت و سختی که رضاخان به زنها تحمیل کرده بود، دست و پنجه نرم میکردند. آنها هم از این فضا خارج میشوند. در شرایطی که کل سیستم میخواهد اسلام را به معنای واقعی نابود کند، یک جریان علمی شکل میگیرد و جامعهسازی در بین اقشار متدین با چنین مدلی جلو میرود. زنها در فضاهای خانوادگی و علمی و پای درس علما مشق مبارزه میکنند. آیت الله سعیدی یکی از علمایی بود که سعی وافری در تربیت علمی بانوان مبارز داشت. برخی از علما نیز جلسات درس برای خانم ها تشکیل دادند.
تسنیم: به چه شکل جامعه سازی می کردند؟ برای اینکه زنان آماده جامعه سازی شوند یا فقط قشر مذهبی آماده شود؟
پایینی: هم زمان تربیت میکنند. هم زنانی که در مقابل شرایط جامعه حساس بوده و آماده تغییر آن گفتمان در جامعه هستند. هم تربیت دینی. بعد از خرداد 42 که مبارزات علنی می شود، زنان در کنار مردان و علما کار میکنند. در جلسات، در مدارس دخترانه رفت و آمد دارند، آموزش میدهند. مدل خیلی خاص زنانه از تدبیر زندگی نیز سیستماتیک میشود. در مدل قبلی به محتاجان، خانوادههای کم درآمد، دختران بدون جهیزیه و پسران بیکار در سطح محله کمک میشد و تالیف بین افراد حالت سنتی داشت. اما در این دوران، حالت منظم و سیستماتیک و گسترده پیدا میکند. شعاع عملشان در تهران و شهرستانهای مختلف باز میشود. آنقدر ماجرا عجیب است و در لایههای زیرین اجتماع این امر جاری است که یک جامعهشناس آلمانی در ماههای منتهی به انقلاب ایران، نقل جالبی در مورد یکی از روستاهای شیراز دارد. می گوید در سال 57 وقتی امام اعلام کرد حکومت نظامی باید شکسته شود مردها جرات نمیکردند بیرون بیایند اما زنان روستا در شب راه میافتند و شروع به شعار دادن میکنند. فقط یک پسر بچه نوجوان با چراغ جلوی آنها میرفته که راه را روشن کنند. بعد از دو روز دو شب که مردها میبینند از دست فرمانده و ژاندارمری کاری بر نمیآید آنها هم حالا ملحق میشوند و جلودار میشوند. این نقل قول گستردگی حرکت انقلابی در لایههای زنان کل جغرافیای این کشور را نشان میدهد.
از آن طرف جامعه و فضای مدرنیته زنان کار میکرده، مخصوصاً در چند سال جشن هنر شیراز که برگزار میشود زنان خیلی نقش پررنگی داشتند. موزه هنرهای معاصر ساخته میشود. فرح بنیاد فرهنگی جامعه ما را میسازد. به صورت کاملا ساختارمند و نظاممند ساختار فرهنگی میچیند و مبتنی بر موج مدرنیته در هنر، در سینما این کار را جلو میبرد. مدل حمایتهایی که در کانون پرورش فکری کودکان انجام میدهد، کارهایی که در موسسه فرانکلین دارد. در همه عرصهها، اینها نفوذ میکنند و کار را جلو میبرند.
انقلاب اسلامی که پیروز میشود، چالشی به وجود میآید. چون زنان چند نقش را همزمان دارند، برخلاف مردان که تفکیکی بین نقشهایشان وجود دارد. برای خانمها، نقش همسری، نقش مادری و نقش زن بودن موازی هم حرکت میکند و با هم تداخل دارد. فضاهای ذهنی مردها از هم تفکیک شده است. برای همین مشکلی ندارند که وظیفه پدریشان را انجام بدهند، در همان حالت وظیفه رزمندگی را هم جلو ببرند. برای خانمها این جداسازی فضاها وجود ندارد، یکپارچه است. این یک پارچگی خانمها را دچار تردید میکند. این بلاتکلیفی از اول انقلاب شروع میشود و تا همین الان ادامه دارد. اینکه من چه تناسبی بین نقش مادری، همسری، زن بودن و کنشگری برقرار کنم. قبل از انقلاب به خاطر درک این خطر که اسلام دارد از بین میرود و فضای مبارزه، این تفکیک وجود نداشت. افرادی مثل خانم دباغ، خانم بهروزی و خانمهای دیگر که سابقه زندان ساواک و فعالیت در خارج از کشور و حضور در محضر علما را تجربه کرده بودند.
برخلاف جریان مقابل که نوعی هوسمندی حاکم بر کنشگریشان بود، در جریان کنشگری زنان انقلابی نوعی وظیفهمندی و تکلیفبندی حاکم است. برخی از مبارزین به محضر علما میرفتند، گزارش کار میدادند و اجازه فعالیت میگرفتند. اینکه به دختران جوان آموزش میدهم، فلان خانوادههای مستمند را مدیریت میکنم. مانند بقیه خانمها رسیدگی لازم به همسر و بچههایشان ندارم. وقتی عالم این را میشنید، میگفت: شما به وظیفه تان عمل میکنید. زنان مبارز با این حجت شرعی خیالشان راحت میشد و با مدیریت کارها را جلو میبرد. انقلاب که پیروز شد در ظاهر آن خطر بالقوه دیگر وجود ندارد. تنها حضرت امام هستند که با نگاه حکیمانه آیندهنگر امر به حضور اجتماعی زن میکنند. این پیام که زنان همانطور که قبل از انقلاب فعالیت داشتند، اکنون نیز باید با شدت بیشتری فعالیت کنند. چون عرصهها بازتر شده است. بعد از این زنان وارد بحث های آموزشی و بعضا نظامی هم میشوند.
در دفاع مقدس نیز حضور جدی دارند. چند مدل روایت در خصوص این حضور شکل گرفته است. یک روایت مربوط به حضور در جبهههای جنگ قبل از سال 61 است. در آن زمان خانمها در آبادان، خرمشهر و خط مرزی حضور داشتند و یک سری خاطرات از آنجا آمده است. مانند کتاب پوتینهای مریم. اما یک روایتی مربوط به زنانی است که پشت خط فعالیت میکردند. روایتهایی که تازه جدی گرفته شده است. به نقشی که زنان در پشتیبانی جنگ داشتند مربوط بود. به معنای واقعی پشتیبانی لجستیکی جنگ در سطح گسترده بود. شامل زنان روستایی که نان مخصوص خودشان را به صورت روزانه میپخنتد و قسمت عظیمی از جبهه را پوشش میدادند. زنهایی که در قم هستند در تهران هستند کل پوشش لباسهای زمستانی را فراهم میکردند. خوراکیهایی که مد نظر هست همه تامین میشود. در دوران پس از جنگ، بحث روایت همسران و مادران شهدا شکل میگیرد که در همان بازه هشت ساله ما همه انواع کنشگری زنان را در تمام ساحت ها به اعلا درجه خودش داشتیم.
از این طرف جبهه باطل چکار میکند. مثلا در سازمان مجاهدین یک خط گسترده مربوط به بحث حضور زنان است. تربیت زنانی که به معنای واقعی قاتل هستند، از صفات زنانه تهی شده و تبدیل به ماشین کشتار شدند چه زمانی که در ایران بودند و چه زمانی که به اشرف رفتند. بنابراین همزمان دو جبهه را داریم، جبهه زنان که در مدار حق حرکت می کنند و جبههای که در مدار باطل هستند.
بعد از دوران جنگ از فضای کنشگری پایداری فاصله گرفتیم این یک واقعیت تلخ غیر قابل انکار است. بحث پایداری در جبهه مقاومت، محدود و محصور در جمعهای خاص و فضاهای خاص شد. به نوعی این فضا از جامعه گرفته شد. اتفاق بسیار تلخی بود و شاید تبعاتش را همین الان هم ببینیم. البته پس از شکلگیری داعش و گسترده شدن حملات نظامی، آرام آرام جامعه هم وارد این فضا شد و کمکم چه مردها، چه زنها وارد بحث کنشگری در این جبهه می شوند، اما شکل مشخص نداشت. آن چیزی که الان با آن مواجیهم، رویارویی گسترده و حجم عظیمی است که در جبهه مقاومت شکل گرفته، به منازل مردم غزه و لبنان هم رسیده و زنها و کودکان را هم در برگرفته، شبکهای از زنان ایران را به شدت فعال کرده است. این فضا منجر به شکلگیری یک کلید واژه ذهنی شده که ما چکار باید انجام دهیم کنیم. در 5 و 6 ماه اخیر که حجم حملات، حجم شهادتها زیاد شده، این سوال دائم دارد تکرار میشود که ما چه کنیم؟ من چه کار میتوانم بکنم؟
تسنیم: این جمله شما ما را یاد این جمله امام میاندازد که بکشید ما را ملت ما بیدارتر میشود، الان واقعاً خونهایی که داده شده و شهادتهایی که پیش آمده این جبهه را بیدارتر کرده است.
پایینی: کلید اولین کنش را، خانمها با پویش اهدای طلا زدند، فارغ از فضای نظامی که میدان دیگری است، کنش اجتماعی را باز هم زن ها شروع کردند. این اهدای طلا سابقه هشت ماهه دارد، یعنی اگر ریشه این پویشها را بکاویم باز هم به بانوان میرسیم.
پاسخ دیگر که میتوان به این میل ایجاد شده داد، به میدان روایت آوردن بانوان در بحث جنگ روایتها است. اگر اکنون پیروزی در میدان داشته باشیم، در مقابل آن باید 10 پیروزی در میدان روایت داشته باشیم. یک واقعیت میدانی وجود دارد که ما هنوز جامعه جهانی را با جبهه مقاومت همراه نکردیم. یعنی این بحث تظاهراتها و اعتراضاتی که در فضای جهانی شکل گرفته، به خاطر فیلمهایی بوده که از غزه منتشر شد و ثمره مقاومت آن مردم بود، ولی هنوز جامعه جهانی یکپارچه نشده و حتی جامعه خودمان. یکپارچه شدن فقط در میدان روایت شکل میگیرد. دور خوردن ذهنی کنشگران رسانهای ما اتفاق خوبی نیست، اتفاقی است که باعث عقب افتادن بازوهای نظامی شده است. یعنی این جمله رهبر انقلاب بعد از شهادت سردارسلیمانی که فریاد انتقام مردم، سوخت موشکها بود این جاری است و ادامه دارد. یعنی اگر در طول یک سال گذشته ما این سوخت را فراهم کرده بودیم، خیلی در میدان دستمان بازتر بود. انشاءالله این فضاها و این گفتوگوها و این همفکریها، ما را به اینکه چه کنشگری عملی در این میدان داشته باشیم منتقل کند و برساند.
زن و عنصر مقاومت در جهان قرآن
دکتر انسیه برومندپور: متناسب با عنوانی که انتخاب کردم دنبال این هستم که مقداری در آن جهان معنایی که اندیشه ما را به عنوان مسلمان شکل داده، سیر کنیم. ما معتقدیم که مسلمانیم، معتقدیم که کتاب داریم، معتقدیم که بر اساس کتابمان باید زندگیمان را درست کنیم، معتقدیم که انقلابی کردیم که این انقلاب قرآن محور بوده، معتقدیم که بزرگترین نظریه پردازهایی که میتوانستند چیزی به اسم جامعه سازی دینی را در سبک الهی آن پیش روی ما بگذارند، بنیانگذاران این انقلاب، گذاشتند. پس بدیهی است که سراغ خود قرآن برویم و نسبت بین این کلید واژهها و مفاهیم را کمی دقیقتر متوجه شویم.
میخواهم دو خط و زاویه دید را جلو ببرم. یکی اینکه جایگاه مقاومت را در زندگی نشان بدهم. اینکه اسمش را مقاومت می گذاریم چیست. یک کلان روایت از زاویه دید خالق. خالق به عنوان آفریننده ما تنها کسی است که صلاحیت دارد کلان روایت روی میز بگذارد. ما هرچه بگذاریم خرده روایت است تازه اگر درست باشد و ذیل آن کلان روایت قرار بگیرد. یعنی تا نخ تسبیح که خالق میدهد را نفهمیم، اجازه روایت نداریم. باید بفهمیم خداوند از چه زاویهای به زندگی ما، به انسان، به هستی، نگاه میکند. بعد مفاهیم را روی میز بگذاریم با این زاویه دید اول میخواهم یک مقدار سراغ مقاومت بروم ببینم خدا مقاومت را کجای زندگی ما گذاشته بعد برویم سراغ بحث زنانگی و با زاویه دید درستی که خانم دکتر دادند به زنانگی بپردازیم.
قصه ما قصه زوجیت است، به دو طرف این قصه کار داریم در ابتدا لازم است با توجه به موضوع جلسه، مقداری درباره جایگاه زن صحبت کنیم. ما در این خصوص با یک مقوله فرهنگی مواجهیم برای بنده همیشه این موضوع مطرح بود که چرا می گویند حقوق زن در اسلام؟ چرا درباره حقوق مرد در اسلام صحبت نمی کنند. بعدها برایم معلوم شد آن قسمت بدیهی به نظر می آید. یعنی باید جایی برای زنان پیدا می شد. به همین دلیل بسیاری از علمای اسلام مجبور شدند وسط میدان آمده و دفاع کنند. از این جهت است که به زن می پردازیم و نباید زاویه دید اشتباه ایجاد کرد. باید به بازخوانی نقش هر دو دسته بپردازیم.
در زاویه دید اول احتیاج داریم که جای مقاومت را پیدا کنیم. اصلا چرا باید مقاومت کنیم. خیلی ساده بگوییم ایستادگی سر یک چیزی است مثل اینکه یک شیئی را به دست من داده باشند و بگویند از آن مراقبت کن. یعنی اینکه سعی کنید آن را نگه دارید حفظ کنید مراقبت کنید آسیبی نبیند. این چیزی که دست من دادند زندگی است با تمام مشخصات و مولفه ها و عظمت و ابعادش. نمیتوانم آن را محدود به خودم هم کنم.
خداوند در آن نقطهای که میخواست انسان را خلق کند، با کسی یا چیزی مشورت نکرد ولی با فرشتهها مطرح کرد یعنی بیان داشت: «جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» می خواهم در زمین خلیفه قرار بدهم. خدایی که خالق است چه احتیاجی دارد که به فرشته ها بگوید؟ به این دلیل که آنان جایگاهی دارند که باید بدانند اتفاق مهمی درحال وقوع است. سوال اول، فرشته ها اگر جنس ملک را بشناسیم که سوال بیمعنا نمیپرسند. مقام عقل سوال پرسیده و عقل از سر تفکیک بین حق و باطل سوال میپرسد، سوال بیهوده نمیپرسد. سوالشان خیلی سوال درستی بوده است. استفهام انکاری مطرح میکنند. أَتَجعَلُ فیها مَن یُفسِدُ فیها وَیَسفِكُ الدِّماءَ در حالیکه وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ و پاسخ اجمالی خدا که بعد از آن فرشتهها سکوت میکنند چنین است: إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ من یک چیزی میدانم شما نمیدانید. ملائک سوال بسیار درستی پرسیدند. درجایی که محدود است مخلوق است ماده است خاک است میخواهید خلیفه بگذارید مثل جمع کردن و ریختن بحر در کوزه است دو چیز متناقض را کنار هم قرار بدهید ممکن است؟ یُفسِدُ فیها وَیَسفِكُ الدِّماءَ
در این سیر تاریخی همانطور که خانم دکتر گفتند، دو کلید واژه حق و باطل را وسط گذاشتند. و متناسب با این فضا، دو خط روایی بوجود آمد، یکی حق را روایت میکند و یکی باطل را و ضمن این زن و مرد را باید ببینیم. در مقابل این حقی که تو خدا هستی و انسان جانشین او در زمین باشد، باطل شکل میگیرد، سر و کله فساد و خونریزی و ... پیدا میشود. از مابین همین ها وقتی میگویید خلیفه تکثری از انسان ها مدنظر شما است. تکثر تزاحم میآورد، حتما میخواهید اختیار هم به آنها بدهید، حتما میخواهید فلان امکانات هم به آنها بدهید. حتما با هم دعوایشان میشود. عقل خاصیتش این است که شما ف بگویید به فرحزاد میرود. همه اینها را فهمیدند همه را هم درست فهمیدند. این توضیحات جای مقاومت را نشان میدهد.
ایده خدا برای زندگی انسان در روی زمین یک زندگی دو جهانی بوده، یک زندگی توامانی چند لایه بوده که اگر بخواهیم به استعاره تبدیل کنیم انسانی را تصویر کنیم که پایش روی زمین است و سر در ملکوت دارد. سر در آسمانها دارد سردر غیب دارد، میگوید میخواهم یک زندگی درست کنید ترکیبی از غیب و شهود باشد ترکیبی از ملک و ملکوت باشد ترکیبی از ماده و معنا باشد و خود انسانها هم همینطوری آفریده است و میگوید معنا را تفوق میدهم بر ماده، ملکوت را محیط میکنم بر ملک، بالای سرش میگذارم و باید با آن فرمول بتوانید زندگی بسازید. روی زمین زندگی کنید خدا نقشه خیلی جذابی کشیده «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا» زینت میکنم بسیار زیبا هم میکنم، قشنگش میکنم باید در آن زندگی کنید. اجتماعی هم زندگی کنید. بر اساس قاعده زوجیت هم زندگی کنیم. تازه بعد بتوانید امت واحده بسازید. امت واحده در توحید بسازید. ضمن تکثرات باید وحدت را به تصویر بکشید. اجازه هم ندارید به آن وابسته شوید، چون نمیخواهم اینجا بمانید، گذراست. مقطعی است یک دوره اینجایید. مثل زندگی در رحم مادر. یک دورهای اینجا هستید. متناسب با آن یک بدنی دارید و یک زیستی. متولد میشوید. دوباره بانگ رحیل میآید و به دنیای بعدی میروید و قرار نیست بمانید. یک مقطع و دورهای است باید در آن زندگی کنید و زیباترین فرم زندگی را تحویل من بدهید از همه امکانات استفاده کنید و وابسته نشوید.
بسمالله، اختیار، عقل و اراده را وسط میگذارد و تصویری که خدا در قرآن برای زندگی انسان میدهد خیلی جایگاه پررنگی دارد ضمن اینکه انسان ارادهاش تحت اراده خداست. اراده ورزیاش به شدت موضوعیت دارد چه چیزی قصه تاریخ نبوت را طولانی کرده، به خاطر اینکه بتواند انسان را به نقطهای برساند که عقلانیت در آن نهادینه شده باشد. آنقدر آگاه باشد که از اوج اراده خودش در مسیری خلاف اراده خدا استفاده نکند. شما هر آدمی را در چارچوب قرآن بگذارید، همه در همین در نقطه اوج اراده اند. بخاطر همین خدا اسمشان را اولوالعزم گذاشتند. عزم اراده نشکستنی است. دنیا هم جلوی او بایستند نمیتوانند اراده او را بشکند. برای چه امیرالمومنین میفرماید عرفت الله بفسخ العزائم از اینجا فهمیدم خدا وجود دارد چون یکی عزم کرده بود که جدی یک کاری را بکند دیدم خلافش درآمد، فهمیدم کسی هست پشت صحنه که همه چیز را مدیریت میکند عزم اراده نشکستنی است.
انتهای پیام/