مرد بحرانهای سخت
حاجقاسم درکنار سختگیری که در کار داشت اما در ارتباط با گروههای مقاومت بهخصوص ردههای پایینی خضوع و خشوع عجیبی داشت و واقعا مانند یک پدر با آنها رفتار میکرد. با آنها نشست وبرخاست و مزاح میکرد و خیلی هوای این نیروها را داشت.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، شاهین نادعلی در یادداشتی نوشت: بدون شک حاجقاسم سلیمانی عزیز شخصیتی بود که یک فرد نمیتواند او را در یک جمله یا صحبتی کوتاه به دیگران معرفی کند و چون شخصیت چندبعدی و جامعالاطرافی داشت، نمیتوان وجوه شخصیتی او را در یک یاداشت کوتاه تبیین کرد اما به مصداق شعر معروف «آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر جرعهای باید چشید» نکاتی را در مورد آن بزرگمرد به زبان قلم میآورم.
ضمن اینکه به چند نکته اشاره کنم که در کمتر جایی بیان شده و در حقیقت تجارب زیسته خودم از 20 سال زندگی با حاجقاسم عزیز است. در یک نگاه باید بگویم حاجقاسم شخصیتی بود که هر روز زندگیاش پیشرفت بود و به مصداق فرمایش حضرت علی(ع) هر روزش به لحاظ اجتماعی، اعتقادی و هرچیزی که در نظر بگیرید بهتر از روز قبل و رو به پیشرفت بود. انسان فکوری که هیچگاه مطالعه را ترک نمیکرد و اهل دعا و نیایش بود. حاجقاسم به طور مرتب قرآن و نهجالبلاغه میخواند و حتی قرآن را تفسیر میکرد. شاهد این مدعا هم این است که یک قرآن را که خود ایشان به طور کامل تفسیر کرده بود به یکی از فرزندان هدیه دادند.
رمز توفیق حاجقاسم
اگر بخواهیم بدانیم چرا حاجقاسم با آن همه مشغله و مسئولیتهای بزرگ و فراوان به جزئیترین امور زندگی خود احاطه داشت، پاسخ آن یک کلمه است «برنامهریزی». حاجی به معنای واقعی برای همه امورات زندگی کاری، اجتماعی و خانوادگیاش برنامه داشت و به اجرای دقیق آن مقید و ملتزم بود. شاید لازم باشد که اشاره کنم آنچه در این یاداشت کوتاه میآورم، نقل قول از دیگران یا حاصل خواندن در کتاب وجای دیگری نیست وآنچه بیان شده،حاصل سالها زندگی باشهید حاجقاسم سلیمانی است.ایشان قول معروفی بین دوستان و نزدیکان داشت که میگفت من هر ساعتی از شبانهروز که بخوابم، نیمساعت قبل از اذان بیدارم. خودم شاهد بودهام که گاهی اوقات که بعد از ساعتها کار و تلاش ساعت 2 بامداد میخوابیدند، نیمساعت قبل از اذان صبح بیدار بودند. حاجقاسم بارها گفته بود اگر به میل خودم بود، ساعت 8 شب میخوابیدم اما هیچگاه چنین فرصتی پیدا نکردم و واقعا هم همین طور بود و من در 20 سالی که در خدمت حاجی بودم، چیزی خلاف آن مشاهده نکردم.برنامه معمول روزانه حاجی این بود که غالبا کارشان را از ساعت 4 صبح با پیادهروی و کوهپیمایی شروع میکردند، ما هم ایشان را در مسیر همراهی میکردیم و مسیر را تا محلی که یک استخر در آنجا قرار داشت، ادامه میدادیم. بعد آن حاجی تنی به آب میزد و نیمساعتی که ورزش میکردند، موسم اذان صبح میشد و معمولا نماز را به جماعت اقامه میکردیم و برای شروع کار روزانه به ستاد نیرو برمیگشتیم.
حاجقاسم را بهندرت بیکار میدیدیم!
خوب است در همین ارتباط به خاطرهای که هرگز از یادم نمیرود،اشاره کنم؛چون مقصدراهپیمایی نزدیک منزل ایشان بود، معمولا این مسیر را پیاده میرفتیم. یک بار که صبح به سمت مقصدراه افتاده بودیم، نزدیکیهای درب پارک جنگلی، یک سگ پارس کرد. حاجی رو به من کرد و گفت نادعلی این چی میگه؟ گفتم: حاجآقا به نظرم میگوید من هنوز خوابم، شما چرا بیدارید؟! میخواهم بگویم که سحرخیزی دراین حد بود و همین مزاحهای سنجیده و کوچک یک نشاطی به ما میداد. نکته بعدی این است که طی همه این سالها بهندرت حاجقاسم را بیکاردیدم، حتی داخل ماشین که بیشتر اوقات مشترک ما در آن میگذشت، معمولا کتاب و مکتوب دیگری مطالعه میکردند، یا به نامههای اداری رسیدگی میکردند و گاهی نیز که ضرورت داشت و شهید حسین پورجعفری ارتباطی میداد، با تلفن صحبت میکردند.شاید بتوان گفت همه اوقات زندگی حاجقاسم کار و تلاش بود و ورد زبان ما شده بود که همواره با خودمان تکرار میکردیم«حاجی، خدا قوتت بده!»این درحالی بود که ما بهعنوان راننده یا همراه ایشان، با آن که کار و مسئولیت کمتری نسبت به حاجی داشتیم، واقعا گاهی اوقات به معنای حقیقی میبریدیم. بهطوریکه بارها به دوستانم گفته بودم معمولا میگویند سختترین کار دنیا، کار در معدن است اما اگر از من بپرسند سختترین کار دنیا چیست؟ بدوندرنگ میگویم کار کردن با حاجقاسم سلیمانی. نوعی از سختی و فشار که واقعا توصیف آن مقدور نیست اما وجود شریف حاجی آنقدر عزیز بود که من خودم از سال 76 تا96 و به مدت 20 سال بهعنوان اپراتور، راننده وبعدا مسئول مراجعات وهمراه ایشان درحوزه مقاومت انجام وظیفه و زندگی کردم.
مهربان چون پدر!
البته که همه مردم عزیز ما چهره بامحبت حاجی را در مقابل خانواده شهدا، ایثارگران و جانبازان و عموم جامعه در خاطر دارند و همینگونه هم بود اما مسئولیت و حساسیت کار ایشان و فشارهای گوناگون آنقدر زیاد بود که ما بهعنوان اطرافیان، در معرض چهره مصصم و قاطعی قرار داشتیم که کوچکترین بینظمی و کوتاهی در کار رابرنمیتابید و باهر اهمال وسستی بهشدت برخورد میکرد و جالب است که خود نیز به این موضوع اذعان داشتند و گاهی میگفتند من در آن دنیا جواب دو گروه یعنی خانواده و شما اطرافیانم را نمیتوانم بدهم.حاجقاسم درکنار سختگیری که در کار داشت اما در ارتباط با گروههای مقاومت بهخصوص ردههای پایینی خضوع و خشوع عجیبی داشت و واقعا مانند یک پدر با آنها رفتار میکرد. با آنها نشست وبرخاست و مزاح میکرد و خیلی هوای این نیروها را داشت. در عینحال در برخورد با مقامات دولتی در کشورهای گوناگون، سخت حواسش به جایگاه کشور جمهوری اسلامی ایران بود و بهشدت مراقبت میکرد که کوچکترین خدشهای به آن وارد نشود. خوب خاطرم هست که در کشور سوریه با مقامات ارشد و وزرای این کشور جلسهای داشتند. ما کمی زودتر رسیدیم و حاجی در همان محیط محل قرار شروع به قدمزدن کرد. چند باری از طرف میزبان مراجعه و دعوت کردند که به داخل سالن بروند و ایشان با گفتن چشم میآیم، مراتب ادب را بهجا آورد. تا زمانی که این مقامات رسیدند، جلسه شروع شد و حاجی هم وارد سالن آن جلسه شد. بعد جلسه در مورد این تامل در ورود به سالن. از یکی از دوستان سؤال کردم و ایشان گفت حاجقاسم خودش را نماینده جمهوری اسلامی میداند و اعتقاد دارد زمانی باید وارد جلسهای شود که همه مستقر شده باشند و به احترام جمهوری اسلامی بپا خیزند. این درحالی بود که واقعا ًحاجقاسم هیچچیز را برای شخص خودش نمیخواست اما وقتی پای عزت و جایگاه کشور به میان میآمد خیلی مراقب، دقیق وحساس بود؛امری که نکتهبینی و دقت و حساسیت حاجقاسم را نسبت به خاک وکشور و میهنش نشان میداد و درحقیقت جمهوری اسلامی ایران خطقرمز حاجی بود. اما همین حاجقاسم در مقابل آن نیروی دفاع وطنی یا نیروی ساده فاطمیون ودیگر گروههای مقاومت خضوع و خشوعی داشت که انگار این مهر و محبت پایانی نداشت.
حاجقاسم را بهدلیل صداقت و خلوص نیتش دوست داشتند
حاجقاسم را درکشورهای مختلف برای صداقتش دوست داشتند. بارها شنیدیم که ایشان میگفت من از دروغ متنفرم و مردم فقط ما را به خاطر صداقتمان دوست دارند و میپذیرند. درخصوص کشورهای مختلف و ازجمله عراق که ارتباطات خاصتری داشتیم، نکته مهم این بود که هرکس مقابل حاجی مینشست با تمام وجودش حس میکرد ایشان دلسوز مردم آن سامان است و هیچ شیلهوپیلهای ندارد، و این موضوع مهمی در منش و رفتار و شخصیت حاجقاسم بودکه همه را تحت تاثیر قرارمیداد. خاطرم هست وقتی حاجقاسم مقابل یکی از سران قدرتمند خارجی نشست و گفتوگو کرد،بعد ازجلسه او اعتراف کرد«من جز غیرت وصداقت چیزی در این مرد ندیدم.» جالب است که بگویم زمان این جلسه 10 دقیقه مقرر شده بود، اما حاجقاسم به گونهای آن جلسه را تحتتاثیر قرار داد که حدود یکساعتونیم ادامه پیدا کرد. و واقعا هم حاجقاسم وقتی برای مذاکره یا حلوفصل موضوعی به جایی مسافرت میکرد ازعمق جان به فکر مسائل و مشکلات آنها بود و همتایان و رفقای حاجی بهخصوص درحوزه مقاومت به این بعد اخلاقی ومنش حاجی اعتقاد داشتند واحترام میگذاشتند ومیدانستند، که حاجقاسم به منافع کشور آنها بیتوجه نیست ومسائل و اصول اخلاقی در برخورد با دیگران برایش اهمیت فراوان دارد. ما که ازنزدیک با حاجقاسم ارتباط داشتیم بهخوبی احساس میکردیم که پیشرفت دیگر کشورها و سعادت مردم آن، چقدر برای ایشان مهم و در اولویت بود و بههمیندلیل مردم از عمق جان حاجقاسم را دوست داشتند.
حاجقاسم، پیروز جنگ روایتها
اگر اهل دقت باشیم، جملهای که روی مزار حاجقاسم نوشته شده واژه «سرباز» است و ایشان به معنای واقعی سربازی بود که خودش را متعلق به انسانیت میدانست و اگر دقت کنید بعد ازاین واژه سرباز، هیچ قید و بندی اضافه نشده است. یعنی من فقط سرباز جمهوری اسلامی نیستم و هر انسان مظلومی در هرجای کرهخاکی که نیاز به کمک داشته باشد و دستم برسد به او کمک میکنم. شاید برای خیلیها این سؤال پیش آمده باشد که نام حاجقاسم از چه زمانی و چرا مطرح شد؟ ابتدا به این نکته اشاره کنم که حاجی بهشدت از دوربین و دیدهشدن پرهیز داشت وخاطرم هست برخی اوقات که به عراق سفر میکردیم، بههیچوجه اجازه نمیدادیم که از ایشان فیلمبرداری یا عکاسی شود.زمانی که در عملیات جلولای و سعدیه داعش را متوقف کردیم و عقب راندیم، آمریکاییها اعلامیه دادند و گفتند که ما داعش رادر این منطقه عقبراندیم و نابود کردیم!حاجقاسم وقتی این خبر را شنید گفت حالا بگویید که بیایند از ما عکس و فیلم بگیرند تا حضور جمهوری اسلامی درخط مقدم مقابله با داعش بهخوبی نشان داده ومعلوم شود.حاجی بسیار باهوش بود و قدرت رسانه را میشناخت و میدانست که باید در روایتی که از این پیروزی میشود، جمهوری اسلامی دستبالا را داشته باشد. درحقیقت آنجا بود که نام حاجقاسم سلیمانی به رسانهها راهیافت و باعث شد که حاجی نزد عموم معروف شود؛ معروفیتی که آن را برای خودش نمیخواست وهمه آنچه را در این راه بهدستآورد راخرج اعتقاد، ایمان و حفظ جمهوری اسلامی ایران کرد.
منبع: جامجم
انتهای پیام/