حاجقاسم و سازه شجاعت ملی
شهید سلیمانی چگونه شجاعت جمعی را قوام داد؟
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، جعفرعلیاننژادی در یادداشتی نوشت: در این سالها معلوم شده، «از چیزی نمیترسیدم»، قویترین روایت تکخطیای است که حاجقاسم سلیمانی از خود به جا گذاشته است. این جمله که در عین حال میتواند مهمترین وصف قهرمانی یک قهرمان ملی باشد، اشاره به حقیقتی پابرجا و زائلنشدنی دارد. اینکه سازه شجاعت جمعی با قهرمان قوام مییابد و دوام این سازه به هستی نمادین همین قهرمان گره خورده است. بنابراین میتوان در کنار حقیقت حیات شهید پس از مرگ جسمانی او، از نوعی هستی نمادین حرف زد که نمیگذارد یاد او از خاطره جمعی مردم محو و مشمول مرور زمان شود. چه بسا فاصلی زمانی، شدت آن هستی نمادین را بیشتر کرده و جلوههای اساطیری به او ببخشد. مردم مراقبان اصلی این هستی نمادین هستند و آثار وجودی این قهرمان و انرژی پایانناپذیر او را امتداد میدهند. مردم ایران شانس معاصرت با واقعیترین قهرمان زمانهشان را ارج نهاده و این هستی نمادین را مایه اصلی سازه شجاعت ملی در بحرانهای زمانه میدانند.
مهم آن است که این قهرمان به کار مردم میآید و قاب عکسی روی دیوار یا داستانی بین خطوط متون مکتوب نیست؛ قصهای کوتاه برای آموختن یا الگویی تنها برای شبیه شدن نیست. قهرمان زنده است، چون مردم به قهرمان نیاز دارند و لحظات دهشتناک ترس و افسونگر یأس را با او سپری میکنند و تاب میآورند. اما شجاعت به عنوان قویترین وجه ایمانی حاضرشده نزد حاجقاسم، چه ویژگیهایی داشت که آثار وجودیاش اینچنین پایدار و ماندگار و مردمی است. حاجقاسم چگونه سازه شجاعت جمعی یا ملی را قوام داد و پس از شهادت تقویت کرد. در سطور ذیل به برخی از این وجوه میپردازیم.
اول - شجاعت و خرد: بر کسی پوشیده نیست که حاجقاسم به معنای واقعی کلمه، ردای خردورزی را بر تن شجاعت پوشاند. نمونه حاجقاسم بخوبی نشان میدهد تقابل با دشمن بیش از هر چیز به عقلانیت انقلابی بستگی دارد، نه تهور و خودسری. عقلانیتی که حاصل خوب دیدن صحنه نزاع و نبرد است، نه خوشبینی یا بدبینی؛ خردی که برای او مشخص میکرد دشمن اصلی که بوده و دشمن بدلی کیست. او داعش را طرح دشمن میدانست نه دشمن اصلی. او میفهمید باید طرح دشمن را به هم بزند و هل من مبارز را نثار دشمن واقعی یعنی آمریکا و رئیسجمهوری قماربازش ترامپ کند. شجاعت میدانی او حاصل تحلیل شجاعانه میدان بود، داعش را در حدی نمیدانست که برایش لباس رزم بپوشد، میدانست کجا فرود آمده و کجا فرمان رزم بدهد. همین شجاعت خردمندانه است که رعب او را دل داعشیها و دیگر گروههای متجاوز منطقهای انداخته بود. شیوه چشم حاجقاسم، در دل دشمنان ترس و دل دوستان شجاعت میکاشت.
دوم - شجاعت و فاعلیت: انفعال جمعی، حاصل عملیات روانی دشمن یا همان چیزی است که به بیان دقیق رهبر انقلاب بزرگنمایی اوست. داعش با رسانه خشونت، دلهای مردم جبهه مقابل خود در سوریه و عراق را میلرزاند.
ترس در مردم و یأس در قوای نظامی آنها حاصل این پروپاگاندا بود. این وضعیت نوعی حس عمومی بیارادگی و تسلیمشدگی قبل از درگیری ایجاد و کار داعش را برای تصرف سرزمینها راحت میکرد. جنس شجاعت حاجقاسم تقابل فعالانه با این شیوه از خشونت و کشتار وحشیانه بود. در برابر داعش هیچ انفعالی حتی تاکتیکی، وارد نبود. تقابل آنان از جنس بکشید یا کشته شوید بود. عقبنشینی در برابر این شیوه از جنگیدن، شبیه نوعی خودکشی است. حاجقاسم با ترکیبی از سیاست تحقیر داعش و فرماندهی شجاعانه میدان، اثر عملیات روانی آنان را خنثی کرده و در میدان آنان را سرکوب میکرد. با اینکه خشکاندن ریشه داعش به همین آسانی ذکر شده در این نوشتار نبود اما سرنوشت جنگ نشان داد چرا باید در برابر چنین خطراتی، فاعلانه ایستاد و لحظهای غفلت نکرد. حاجقاسم با چنین فهمی از صحنه، میدان را تابع انفعال دیپلماتیک دولت یازدهم و دوازدهم نکرد و فاعلانه ایستاد تا آن واقعیت جعلی به مرزهای سرزمینی ما نزدیک نشود.
سوم - شجاعت و امید: انگیزه بالا و اراده به حرکت قوی علیه واقعیتهای منفی، از نشانههای بارز امیدواری است. بین شجاعت و امید از این نظر نسبت معناداری وجود دارد. شجاعت صفت وجودی کسی است که حرکت قوی علیه واقعیتهای منفی دارد. امیدواری نیز نوعی توان تصمیم به حرکت شجاعانه و عبور از حالت تردید و شک در انسان ایجاد میکند. وجه دیگر شجاعت حاجقاسم همین امیدواری او به تغییر واقعیتهای منفی بود. این وصف وجودی یک قهرمان ملی است. حاجقاسم به نحوی این امیدواری شجاعانه را نمایندگی میکرد که هر کنش گفتاری یا کرداری او چه در داخل کشور و چه بیرون مرزها، منجر به امیدبخشی و تسری آن به دیگر جمعیتها میشد. همین شجاعت امیدوارانه در حاجقاسم بود که منجر به نزدیکسازی موفقیت، ایمان به پیشرفت قطعی و عبور از روحیه «شاید نشود» در مردم میشد. این خصلت به شکلی موج امید را در مردم ایجاد میکرد که از او انتظار ورود به ساحت سیاست نیز داشتند و ایمان داشتند اگر کسی مانند او سکان سیاست کشور را در دست بگیرد، یقینا کار را درمیآورد و ملت را به موفقیت میرساند.
همه اینها که نوشته شد و از حاجقاسم یک قهرمان واقعی ساخت، هیچگاه با شهادت او محو نشد، مردم هیچگاه باور به نبودن او نکردند و همین انتظار بالا از تداوم حاجقاسم، به هستی نمادین این قهرمان ملی انجامید. با اینکه همیشه حسرت نبودن دنیایی او را میخورند اما برای یافتن کسی مانند او یا شباهت یافتن افرادی به او، لحظهشماری میکنند. سازه شجاعت جمعی با این تفاسیر از الگوی حاجقاسم انرژی میگیرد. مردم امیدوارند آن روح یا حقیقت بزرگ و این هستی نمادین در یادها شجاعت ملی را در ناخودآگاه جمعی ایرانیان تثبیت کند تا نه اسیر ترس شوند، نه یأس.
منبع: روزنامه وطن امروز
انتهای پیام/