امام و انقلابیون نگذاشتند دولت بازرگان، مهاجرین افغان را در اردوگاه‌ها نگه دارد


امام و انقلابیون نگذاشتند دولت بازرگان، مهاجرین افغان را در اردوگاه‌ها نگه دارد

خبرگزاری تسنیم: تاریخ مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران تاریخ ناگفته‌ای است. این بار با محمد رحیم‌افضلی رایزن فرهنگی سابق افغانستان در ایران و یکی از مبارزان انقلابی در ایران و افغانستان درباره این تاریخ صحبت کردیم. «جان ایران، جان افغانستان» ادامه دارد.

خبرگزاری تسنیم: محمد رحیم افضلی عضو مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و رایزن فرهنگی پیشین افغانستان در ایران؛ تجسم همان جمله معروف «ایرانی و افغانستانی ندارد» است. سال‌ها پیش در اوایل انقلاب سال 57 به ایران می‌آید و نهایتا کار به جایی می‌رسد که در همان سالها در قامت یک سخنران انقلابی، پیام‌رسان انقلاب در شهرها و روستاهای مختلف ایران می‌شود.جنگ می‌شود و تمام می‌شود و دوران‌های تاریخ انقلاب یکی پس از دیگری فرا می‌رسد و رحیم‌افضلی که «آرمانشهرش» را پیدا کرده است پابه‌پای انقلاب و آرمان‌هایش پیش می‌رود.

رحیم افضلی چند ماه پیش به تسنیم آمد و از سیر تاریخی جالب و ناگفته‌ای از مهاجرت افغانستانی‌ها صحبت کرد. در لابه‌لای صحبت‌هایش وقتی حرف به اوایل انقلاب و دوران دولت موقت افتاد با غرور سرش را بالا کرد و برایمان ماجرایی را این‌گونه تعریف کرد: دولت موقت اصلا نمی‌خواست بگذارد مهاجرین افغانستانی وارد شهرها شوند. می‌گفت در اردوگاه بمانند و ما می‌رویم و پولش را از سازمان ملل می‌گیریم، اما خبر به انقلابیون و امام که رسید برآشفته شدند گفتند افغان‌ها به ایران پناه آورده‌اند و حالا دور از مردم ایران نگهشان داریم؟ مغرور بود به حمایت امام از مهاجرین و ساعتی بعد آیت‌الله ابراهیمی هم به جع‌مان در تسنیم اضافه شد و گفت که تازگی‌ها کارگروهی در بیت رهبری تشکیل شده است و آیت‌الله خامنه‌ای دستور موکد داده است به اکرام مهاجرین:" آقا نه تنها می گویند درها را به روی افغان ها باز کنید بلکه خواستار تکریم آنها هستند. این از دستوراتی است که ما روی آن کار کردیم"

سی‌وششمین بخش از پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» به گفتگو با محمد رحیم افضلی اختصاص دارد. بخش بعدی این میزگرد که بیشتر حرف‌های آیت‌الله ابراهیمی است هم منتشر می‌شود.

تسنیم: آقای رحیم افضلی، تاریخ رابطه ایرانی‌ها با افغانستانی‌ها با ماجرای مساله‌سازی به نام مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران گره خورده است.خود شما از اولین مهاجرینی بودید که در سالهای پیش از انقلاب در ایران حضور پیدا کردید. قبل از اینکه وارد مساله‌های این مهاجرت شویم دوست دارم کمی به عقب بگردیم و ببینیم که اصولا این مهاجرت‌ها چگونه و با چه مختصاتی صورت گرفت؟ و اصولا افغان‌ها چرا ایران را انتخاب کردند؟

رحیم افضلی: پیش از اینکه دلایل گرایش افغان ها به ایران را مرور کنیم باید بدانیم که در افغانستان چه خبر بوده و هست. در افغانستان از نظر مبارزات اسلامی و سیاسی، برادران اخوان المسلمین ما پیشگام‌تر هستند، آنها پیش‌قراول نهضت اسلامی در افغانستان هستند و کار خود را نیز منسجم‌تر انجام می‌دادند.

هر چند  درتحرک حرکت های انقلابی برادران شیعه مثل علامه بلخی نیز اقداماتی انجام دادند که همین اقدامات منجر به دستگیری آنها هم شد، اما  از نظر انسجام تشکیلاتی برادران ما در نهضت اخوان المسلمین موفقیت بیشتری داشتند. یعنی در فضای دانشگاه ها، ادارات، مساجد و .. اخوان المسلمین نقش تعیین کننده داشت.

اما برادران تشیع فعال در افغانستان دو بخش می شدند، روحانیون و جوانان. روحانیون تا پیش از سالهای 42  و حتی بعد از آن به دنبال فعالیت های مبارزاتی نبودند. همیشه در حوزه درس و منبر و .. امثال اینها مطرح بودند.  نسل جوان تحصیل کرده انقلابی تشیع افغانستان؛ هم معمولا متمایل به دو دسته می شدند، گروهی با اخوان المسلمین همراه می شدند، حکمتیار و همه تیپ هایی که بعدها رهبران جهادی شناخته شدند در این دسته بودند.  تیپ دیگری از جوانان شیعه انقلابی، در کار سیاسی اندیشه اسلامی نداشتند و به چپ گرایش پیدا می کردند، به گروه‌هایی مثل  «پرچم»، «خلق»، «شعله جاوید» و ...

به این ترتیب جماعت شیعه تا پیش از سالهای ظهور امام، عملا بروز و ظهوری در عرضه فعالیت‌های انقلابی و سیاسی اسلامی خاص خودشان نداشت. اما وقتی امام در سال 42 حرکتی را علیه کاپیتولاسیون انجام داد اهل تشیع در افغانستان هم مطرح شدند، بعد از وفات آقای حکیم، امام به عنوان یک متفکر انقلابی در  بین نسل جوان قابل لمس شد و به شدت مطرح شد.

در سالهای 46 – 47  آمدن کتاب «تحریرالوسیله» و «جهاد اکبر» امام خمینی در بین نسل جوان و  به ویژه طرح نگاه خاص ایشان به حکومت‌داری و طرح بحث جمهوری اسلامی و حرف‌های جدید ایشان سبب شد که نسل روشنفکر شیعه با فضای ذهنی جدیدی وارد دانشگاه ها شوند. حتی برادران اخوان ما هم وقتی نگاه امام خمینی را شناختند به این بینش علاقمند شدند، در آن دوره  کتابهای آدم‌هایی مثل ناصر مکارم شیرازی، بازرگان، به ویژه دکتر علی شریعتی هم نقش تعیین کننده‌ای در شکل‌دهی افکار عمومی جوانان افغانستانی داشت. اما موج مبارزات شیعه و به ویژه جوانان شیعه در رابطه با حکومت اسلامی گره خورده با اندیشه های امام خمینی است. در سالهای 47 بعد از وفات آقای حکیم، امام به عنوان یک مرجع مطرح شد و استاد شهید مصباح هم نماینده امام در افغانستان بود. ایشان از جمله کسانی بودند که در فلسفه مهارت داشتند و به نام فلسفی هم تخلص می کردند. ایشان مروج اندیشه امام بودند و هر چه جوان دانشگاهی و روحانی روشنفکر بود زیر مجموعه این فرد قرار گرفتند. نه به شکل تشکیلات، اما حلقه هایی از بچه های انقلابی و مبارز در سال 47 شکل گرفت. در ذیل این  تفکر و اندیشه این شخصیت های امروز مثل خلیلی، حق جو  و البته بعضی از دوستان اهل سنت هم بودند که روی اندیشه امام تمرکز می‌کنند.

در این سال‌ها به تدریج تفاهمی بین روحانیون و جوانان انقلابی تشیع و بچه‌های اخوان‌المسلمین به وجود آمد. در سال 51 نیروی شیعه که به تدریج خیلی هم زیاد شده بودند دیگر کاملا متاثر از اتفاقات ایران بودند؛ هر اتفاقی که در این کشور از نظر فکری رخ می داد بازتابش به افغانستان هم می‌آمد، بین روحانیت، روشنفکران و جوانان انقلابی.. بازتاب پیدا می‌کرد.

اما در  سال 50- 51 اختلافی بین جوانان تشیع به وجود آمد، کتابی از دکتر شریعتی با نام «بازگشت به خویشتن» به افغانستان آمد، آن زمان ما کتابهایی را که مشکل نداشتند از بازار تهیه می کردیم اما درباره کتابهایی که مشکل داشتند افرادی را داشتیم در اطلاعات وزرارت فرهنگ که کتابها را برای ما می آوردند. ما شیرازه کتاب را جدا می کردیم و مثلا یک کتاب 100 صفحه‌ای را به 50 نفر می‌دادیم. یک روز وقت داشتیم که از روی این کتاب‌ها رونویسی کنیم، صبح همه دست‌نوشته‌ها را جمع می‌کردیم و چند کتاب کامل داشتیم. باید کتاب‌ها را سریع به رابطمان بر می‌گرداندیم تا بدنام نشود و کسی هم متوجه نبود کتاب مورد نظر نشود. کتاب ها را می نوشتیم و توزیع می کردیم.جالب اینجا بود که وقتی مردم می خواستند این آثار را مطالعه کنند چون با خط های متفاوت نگارش شده بود،به دردسر می‌افتادند، بخشی از کتاب خوانا بود و برخی دیگر خیر.

آنجا آرمانشهر ماست.آنجا همان‌جایی است که همه آنچه در رویاهایمان می دیدیم در آنجا تحقق پیدا کرده است

کتاب «بازگشت به خویشتن» که به افغانستان رسید سه طیف افراد ایجاد شد؛ گروهی گفتند مراد از بازگشت به خویشتن، خویشتن «قومی» است و باید به قوم خود مراجعه کنند، با همین استدلال جدا شدند و رفتند و سازمان ها تشکیل شد و رهبران آنها مشخص شدند. گروهی دیگر خویشتن را خویشتن «مذهبی» تعبیر کردند و تشیع سرخ  را عنوان کردند و گروه مجاهدین خلق افغانستان شدند، اما گروه سوم این خویشتن را به «اسلام ناب» تعبیر کردند؛ به خود اسلام تکیه کردند و اسلام مکتب توحید شد.  این اتفاق در سال 51 رخ داد و ماند، همه این گروه‌ها تا سال 57 حضور داشتند، سال 57 وقتی انقلاب اسلامی ایران پیروز شد به هر کدام از این طیف ها که فشار وارد شد، آمدند ایران. همه آنها در این مشترک بودند که آنجا آرمانشهر ماست.آنجا همان‌جایی است که همه آنچه در رویاهایمان می دیدیم در آنجا تحقق پیدا کرده است. هم اینها به ایران آمدند، هم احزاب اخوان مسلمین و هم اهل تسنن و به این ترتیب موج بزرگی از مهاجرت آغاز شد.

بنابراین در پاسخ به این پرسش که چرا آمدند باید گفت که پیروزی جمهوری اسلامی ایران متکی به اسلام و علمای اسلامی بود. تمام مبارزین انقلابی و اسلامی در سراسر دنیا، ایران را ام القرا و مرکز جهان اسلام و پایگاه مبارزه می دانست. من یادم می‌آید وقتی که ما به ایران آمدیم در مرکزی فعالیت می‌کردیم که از 90 کشور دنیا آنجا آمده بودند. نبش خیابان اراک یک ساختمان  بود که نهضت‌های آزادی‌بخش در آن‌جا فعال می کردند و از تمام کشورها در آن حضور داشتند. ولی امر مسلمین حاج آقای خامنه ای را که خدا حفظشان کند در جریان بودند.

امام موضع گیری کرد که اسلام مرز ندارد

مخلص کلام اینکه هم اهل تسنن به ایران آمدند و هم تشیع احزاب و گروه ها نه تنها از افغانستان بلکه از عراق بحرین الجزایر عربستان و .. به ایران آمدند و برای خود دفتر باز کردند .شخصیت های انقلابی تراز اول مملکت مثل آقای غفاری، خامنه ای ، شهید محمد منتظری می رفتند می آمدند، برنامه ریزی داشتند.بنابراین من فکر می‌کنم اقوام افغانستان با پیروزی انقلاب اسلامی وارد ایران شدند، به دو دلیل مهم. نخست اینکه ایران مرکز جهان اسلام بود و آرمانشهری برای مسلمانان دنیا شده بود و دوم اینکه امام موضع گیری کرد که اسلام مرز ندارد. این مهمترین دلایلی بود که افغان ها را به ایران آورد.

تسنیم: دوست ندارم صحبت‌تان را قطع کنم. اما دوست دارم زودتر برویم به این سمت که مشکل از کجا آغاز شد؟

آقای بازرگان معتقد بود افغان‌ها نباید با مردم ایران قاطی شوند/ خبر به گوش امام که رسید مخالفت کرد

در اوایل موج مهاجرت افغان‌ها به ایران، آقای بازرگان نخست‌وزیر مملکت معتقد بود باید افغان‌ها را به اردوگاه ببریم و برای هر کدام آنها، از سازمان ملل سهمیه بگیریم، مثل دیگر کشورها، مثل پاکستان و ..و افغان‌ها حق ندارند وارد مرزهای ایرانی شوند و با مردم ایران مخلوط شوند. همان لب مرزهای افغانستان اردوگاه می زنیم و از آنها نگهداری می‌کنیم. ولی جمهوری اسلامی و علمای جمهوری اسلامی و به ویژه امام این را نپذیرفتند.خبر که به امام رسید به شدت مخالفت کرد.

شهید منتظری می‌گفت: این حرف یعنی چه؟ مگر افغان‌ها فرقی با ما دارند؟ این جا حکومت اسلام است. انقلاب شده،چرا افغان‌ها نیایند

خدا رحمت کند محمد منتظری را می‌گفت این حرف یعنی چه؟ مگر افغان‌ها فرقی با ما دارند؟ این جا حکومت اسلام است. انقلاب شده، بیایند افغان ها زحمت بکشند، کار کنند، یاد بگیرند! چرا نیایند؟ یادم هست روزی مشغول نهار خوردن بودیم، ناهار هم ماهی بود. محمد منتظری آمد ، خدا رحمت کند او را، همان‌جا به شوخی گفت به افغان‌ها ماهی ندهید اینها اگر ماهی خوردند خوابشان می‌گیرد. اینها را ببرید قلاب دست آنها بدهید تا ماهی گرفتن یاد بگیرند، اگر یاد گرفتند بعد شما بخوابید این ها برای شما ماهی بگیرند، اینها انقلاب می‌کنند. این‌ها انقلاب را می‌برند جلو.

خلاصه دولت موقت اعتقادی به این حرف‌ها نداشت و می‌گفت افغان‌ها داخل جامعه ایران نیایند، بمانند لب مرز تو اردوگاه. و انقلابیون قبول نمی‌کردند. سرانجام نتیجه این بگو مگو بین دولت و انقلابیون این شد که بازرگان موفق به اجرای طرح خود نشد و افغان ها وارد خاک ایران شدند، تربیت شدند، تحصیل کردند، بخشی به افغانستان برگشتند و برخی هم همچنان باقی ماندند.

شهید محمد منتظری، رحیم افضلی می‌گوید او با شنیدن خبر نگه داشتن مهاجرین در اردوگاه‌ها به شدت برآشفته بود

آن اوایل همه تفکر انقلابی داشتند، کسی فرقی قائل نبود، افغان‌ها هم آمده بودند انقلاب را کمک کنند، دنبال پناهگاه بودند

آن اوایل همه تفکر انقلابی داشتند، کسی فرقی قائل نبود، افغان‌ها هم آمده بودند انقلاب را کمک کنند، دنبال پناهگاهی بودند ارگان ها و مردم از افغان‌ها استقبال می‌کردند، مردم ایران ، از این جبنه هنوز هم به اعتقاد من بهترین مردم دنیا هستند و هنوز هم یکی از مهمترین دلایل ماندن افغان ها در ایران همین ملت هستند.

من خبر دارم، خودم دیده‌ام؛خانواده هایی می‌خواهند از ایران بروند و پول برگشت ندارند، خانواده های ایرانی پول قاچاق بر را به آنها می دهند

شما این را دست کم نگیرید. این حرف‌ها جایی گفته نمی‌شود، اما من خبر دارم، خودم دیده‌ام و برخورد کرده‌ام، خانواده هایی می‌خواهند از ایران بروند و پول برگشت ندارند، خانواده های ایرانی پول قاچاق بر را به آنها می دهند، سرایه‌دار خانه افغان است، صاحبخانه ایرانی کلید خانه می‌رود سفر خارج، کلید را به او می‌دهد و الان چند سال است او دارد در این خانه زندگی می‌کند...

همین الان خانمی در اسلامشهر هست که 10 میلیون پول رهن خانه افغان ها را می دهد، مثل ملت ایران پیدا نمی‌شود

من ده ها مورد سراغ دارم که ایرانی‌ها برای افغان‌ها پول فرستادند و آن‌ها پس آوردند، من 20 سال است که به خانواده های مظلوم مهاجر افغانستانی در ایران سر می‌زنم و می‌شناسم افرادی را که به اینها کمک می کنند.. گاهی می بینم یکی از این عزیزان یک دفعه تلویزیون‌دار می‌شود، سوال می کنم و پاسخ می شنوم خدا خیرش بدهد همسایه ایرانی‌مان که تلویزیون را برای ما تامین کرده است. همین الان خانمی در اسلامشهر هست که 10 میلیون، 10 میلیون پول رهن خانه افغان‌ها را می دهد. ماهی 200 تومان ماهانه به خانواده ها پول می‌دهد.. مثل ملت ایران در هیچ کجای دنیا نیست.

بگذارید ماجرایی را برای شما تعریف کنم. در سال 58 من به همراه آیت الله فلسفی برای یک مجلس سخنرانی به سمنان رفتیم، قرار بود من هم سخنران کنم، من  به  کمتر شهری است در ایران که نرفته‌ام و سخنرانی نکرده‌ام، در سمنان آیت الله فلسفی و من هر دو سخنرانی کردیم، بعد گفتند که ما برادر افغان را می خواهیم که در دانشگاه‌ها هم سخنرانی کند ، من را به دانشگاه تربیت مدرس دخترانه بردند، آنجا یک سخنرانی ارزشی داشتم، عرض کردم اینجا انقلاب شده و یک رنسانس اسلامی اتفاق افتاده و این رنسانس اسلامی آدم‌های رنسانسی می‌خواهد، عرض کردم شما باید برای یک تحول بزرگ آماده باشید. این انقلاب رنسانس فرهنگی می‌خواهد.یادم می‌آید که آنجا چه شور و غوغایی برپا شد.

دستگاه‌های مربوط هزار بار بگویند افغان‌ها حق ندارند مالکیت هیچ چیزی در ایران داشته باشند. مگر ایرانی‌ها، مگر خود مردم می‌گذارند؟

یا یادم می‌آید که شبی که رجایی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، 19 ماه رمضان بود و من در پپسی کولای بابل برای خانم‌ها سخنرانی داشتم. آنجا گفتم شما هیچگاه به فکر مهریه خود نباشید. زیاد بودن مهریه ارزش نیست. مهر حکایت از دار و ندار یک جوان است که باید در اختیار زن بگذارد، تا در نظام خانواده اعتماد ایجاد شود. سخنرانی من تمام  شده بود که دختر خانمی پیش من آمد و گفت من دیروز نامزد شدم، یک حلقه دارم و دو تا گوشواره، حلقه را نمی توانم اما گوشواره هایم را می دهم برای مجاهدین. ملت ایران این ملت هستند. 20 درصد افغان‌ها الان در ایران خانه و ماشین دارند و این دارایی آنها به نام ایرانی‌هاست. خوب دستگاه‌های مربوط هزار بار بگوید حق ندارید که این کار را کنید. افغان‌ها حق ندارند مالکیت هیچ چیزی در ایران داشته باشند. مگر ایرانی‌ها، مگر خود مردم می‌گذارند؟ من هم خانه دارم. اما به نامم نیست.به نام رفیق ایرانی‌ام است.

چرا ملت ایران از افغانستانی‌ها استقبال کردند، چون امام‌شان استقبال کرد

چه می خواهیم بکنیم، اینها واقعیت های جامعه است، می خواهم بگویم ملت ایران اینطور از افغانستانی ها استقبال کردند، چرا؟ چون امامشان از ما استقبال کرد.پیشوایشان امر کرد میهمانتان را استقبال کنید.

وقتی جنگ بر جمهوری اسلامی تحمیل شد، طبیعی است که آن اولویت ها و توجه اولیه دوران انقلاب کمرنگ تر شد

اما اتفاق دیگری افتاد که معادلات را به هم زد. جنگ به جمهوری اسلامی ایران تحمیل شد، این آغاز مصیبتی است که افغانستانی‌ها آهسته آهسته از آن شرایط خارج شوند. این استقبال از افغان‌ها طبیعی بود چون خواست امام و علما بود و مردم هم استقبال کردند. اما وقتی جنگ بر جمهوری اسلامی تحمیل شد، طبیعی است که آن اولویت ها و توجه اولیه دوران انقلاب کمرنگ تر شد. یادم هست وقتی در ایران جنگ شد، خود ما به دفتر امام نامه زدیم تکلیف ما چیست؟

جنگ یکی از عواملی است که  حضور افغان ها در ایران مشکل ساز شد. همزمان با این اتفاق تراکم افغان‌ها هم بیشتر شد. پیش از آن انقلابیون افغان به ایران آمده بودند و بعد خانواده‌هایشان. و به تدریج  تعداد آنها بیشتر و بیشتر می‌شد.

جمهوری اسلامی و ارگان وزارت کشور به عنوان ارگان مسئول  باید تمرکزی پیدا می کرد که مهاجرین را ساماندهی کند، اما درگیر شدن با مساله جنگ این تمرکز را گرفته بود

برای انسجام این افغان‌ها لازم بود جمهوری اسلامی دست به کاری بزند. 5 ارگان اعم از وزارت کشور، ارشاد، سپاه و .. موظف شدند در جلسه ای مشترک در مورد مهاجرین افغانستانی با هم تفاهم کنند. اما در همین مسیر مشکلاتی به وجود آمد که کار را سخت‌تر کرد.  شما می دانید به هر میزان بخواهید جلوی این پراکندگی را بگیرید باز هم نمی‌توانید. چون معمولا یکسری قوانین هست که بسته می شود اما کسی به تبعاتش فکر نمی‌کند. یادم هست در زمان وزارت آقای ناطق نوری در وزارت کشور نشسته بودم، آنجا برای اولین بار پیشنهاد داده شد که برای افغان ها کارت صادر شود.  آقای معزی مسئول سیاسی وزارت کشور گفت ما کارت ها  را ساختیم و می خواهیم توزیع کنیم. خدا رحمت کند آقای مظاهری را که گفت همین کارت ها را ساختید که از مسافر خانه بغل هم می شود گرفت؟ حالا این را هم در نظر بگیرید که کشور هم درگیر جنگ بود و این شرایط در جریان جنگی که به ایران تحمیل شده بود، طبیعی بود. افغان ها سیل آسا به ایران می آمدند، چند صد هزار نفر از دست  کمونیست‌ها فرار کرده بودند و  وارد ایران شده بودند.   طبیعی بود که جمهوری اسلامی و ارگان وزارت کشور به عنوان ارگان مسئول اینها باید تمرکزی پیدا می کرد که مهاجرین را ساماندهی کند، اما درگیر شدن با مساله جنگ این تمرکز را گرفته بود. افغان ها هم در رفت و آمد بودند و هر زمان بر می‌گشتند تعدادشان بیشتر می‌شد. این پراکندگی و این روند تا همین الان هم ادامه پیدا کرده است. تا الان هم همینطور است و اینها هم‌چنان مشکل ساز است.

اتفاقات بدی هم در این مسیر رخ داد، موقعی شد که افغان‌ها را  به دانشگاه راه نداد. بعضی‌ها در برخی جاهای مسئولی بداخلاقی کردند، اذیت کردند مهاجرین را. ما اوایل انقلاب با مسئولین و انقلابیون بودیم، با آنها می‌رفتیم و می‌آمدیم اما بعد از جنگ دیگر به مقامات دسترسی نداشتیم. بزرگترین انتقال دهنده درد افغان ها فقط همین حاج آقای ابراهیمی  بودند شخص ایشان بودند که از طرف دفتر امام و رهبری می رفتند و دردها را منعکس می کردند.

درست است یکسری مشکلات پدید آمد که شرایط افغان ها  پس از جنگ دیگر مشابه زمان اول انقلاب نبود.اما ما هم انتظار داشتیم، الان هم انتظار داریم که روزی این ساماندهی اتفاق بیافتد. چرا؟ چون من هیچ تفاوتی در خواست و اراده آن دسته از افغان ها که با اسلام و انقلاب هماهنگی دارند با حرکتی که امام رقم زد و خواستی که ایشان داشت و علما هم دارند، نمی بینم. افغان‌ها خیلی ایران را دوست دارند، برای خیلی از آنها در دیگر نقاط جهان فرصت هست، اما نمی روند و همینجا مانده اند.

حاج‌آقای ابراهیمی همیشه می‌گوید: من از خدا می خواهم که مرا آخرت با افغان ها محشور کند. این جمله‌هاست که ما را امیدوار به جمهوری اسلامی نگه می‌دارد

حاج‌آقای ابراهیمی یک جمله جالبی دارد که که من دهها بار از زبان خودافغان ها شنیده ام، ایشان فرمودند من از خدا می خواهم که مرا آخرت با افغان ها محشور کند. شما هم آمین بگویید. این جمله‌هاست که ما را همچنان امیدوار نگه داشته است.

من بارها گفتم و باز هم می گویم که 3 میلیون افغانی در کشور مثل یک مملکت است. من مشکلات افغان‌ها در ایران را طبیعی می دانم اما امید دارم که روزی این مشکلات به سرانجام برسد و کاری شروع شود که مثبت و مفید خواهد بود. از خدا می خواهم این توفیق را به ما بدهد که از بسترهایی که تا امروز وجود داشته استفاده کنیم.

پرونده «جان ایران، جان افغانستان» مقدمه اصلاح وضعیت مهاجرین در ایران است

ما امیدوار بودیم و انتظار داشتیم یک روز از یک جایی صدا بلند شود و کار بیشتری آنطور که ما انتظار داریم و توقع داریم از جمهوری اسلامی ایران  انجام شود. این حرکت خوبی است که با پرونده تسنیم آغاز شده است. این مقدمه اصلاح این وضعیت است.

ادامه دارد...

سایر مطالب پرونده:

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-1/ خیلی دور، خیلی نزدیک؛ مقدمه داستان بلند «ایرانی‌ها» و «افغان‌ها»

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-2/ روایت امیرخانی از مساله «مهاجرین افغان»: دیگر وقت نگرانی است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-3/برای آقای ایرانی که به نجات برادر افغانش شتافت

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-4 (بخش اول): مادر شهید افغانستانی مدافع حرم: کاش آن جام زهر را «ما» هزار هزار می‌نوشیدیم اما امام اذیت نمی‌شد

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-4(بخش دوم): مادر یک شهید افغانستانی: خیابان‌های اردوگاه مهاجرین را به نام «امام» نامگذاری کردیم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 5 / فاز «از قندهار تا خرمشهر»/ افغانی‌الاصل است اما قبر پاکش...

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 6/ شش سوءتفاهم بزرگ درباره مهاجرین افغان

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 7/ سوغات جعفریان از افغانستان برای رهبر انقلاب/اینجا کسی به پاسپورت‌ها نگاه نمی‌کند

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 8/ میزگرد فعالان فرهنگی: با وجود تمام دلخوری‌ها ایران همچنان پناه مستضعفین افغانستانی‌ است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 9/ گلایه‌های ما مهاجرین افغانستانی، انتقاد به جمهوری اسلامی نیست؛ به موانع تحقق انقلاب است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ـــ  10 فاز کار و کارگری/ محدودیت شغلی مهاجرین افغانستانی، نخبگان و اهالی فرهنگ کجای ماجرایند؟

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ـــ 11/ شاعر افغانستانی: «ایران» عشق من است و برای گرفتن یک ویزا ماه‌ها اذیت می‌شوم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ12/ پدر طلبه شهید افغانستانی مدافع حرم: دید جهانی محمود متأثر از درس‌خواندنش در ایران بود، آخوند معمولی نبود

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ12/ پدر شهید افغانستانی:از «راهیان نور» خاک جبهه‌های ایران را سوغات آورد و آخرمثل شهدای ایرانی شهید شد

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» - 13 /مخترع افغانستانی: دانشمند دانمارکی‌ پاسخ داد ایران تحریم است؛ یاد «ما می‌توانیم» امام افتادیم و تحریم را شکستیم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -14/ فاز «ویزای فرهنگی»/ «ویزای فرهنگی»، گره کور مساله مهاجرین افغانستانی را باز می‌کند؟

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -15/ فاز «ویزای فرهنگی»/ «رئیس انجمن دوستی ایران و افغانستان:«ویزای فرهنگی»،نیازمند تسهیلی کوچک در بوروکراسی است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -16/ فاز «ویزای فرهنگی»/ رایزن فرهنگی ایران در کابل: «ویزای فرهنگی» منتظر اقدام وزارت خارجه است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -17/ فاز «ویزای فرهنگی»/ محمدکاظم کاظمی:‌ مسئولان از مهاجرت دوباره نترسند،‌ «ویزای فرهنگی» مسیر بازگشت را هموار می‌کند

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -18 فاز کار و کارگری/ توضیحات مدیرکل اتباع خارجی وزارت کار درباره محدودیت شغلی مهاجرین افغانستانی

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -19 فاز«از قندهار تا خرمشهر»/ روایتی از جوان شهید «افغانستانی» که در جنگ «ایران» روی سیم‌خاردارها خوابید

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -20/افغانستان در قاب سینمای ایران(1) /توحیدی: مخملباف، به تصویر افغانستانی‌ها در ایران لطمه زد/عطایی:بعد از 30 سال،منتظر نگاهی عادلانه در سینمای ایرانیم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -20/افغانستان در قاب سینمای ایران(2)/ کیانیان: در «روبان قرمز»حریف آرمانگرایی حاتمی‌کیا نشدم/ برجی: شهیدآوینی در اوج جنگ، دغدغه مهاجرین افغانستانی داشت

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -20/افغانستان در قاب سینمای ایران(3)/ محمدی:نگاه فروکاسته به ادبیات و زبان افغانستانی هم وجود دارد/ کیانیان: این میزگرد استقبال از آینده است، گذشته را رها کنیم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -21 /نهاد ریاست‌جمهوری خواستار بازبینی در مساله «ویزای فرهنگی» مهاجرین افغانستانی شد

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -22 فاز «تحصیل»/ «ناهماهنگی» و «بلاتکلیفی» بزرگترین مساله تحصیل مهاجرین افغانستانی

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -23/ فاز «تحصیل»/ بسیج مردمی برای مهربانی به هم‌کلاسی‌های افغانستانی امسال بچه‌های ایرانی

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -24/ فاز «تحصیل»/ مشکل در اقدام شایسته دولت درباره «تحصیل کودکان مهاجر افغان»/ برخی مدارس هنوز پول می‌گیرند

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -25/ فاز «تحصیل»/ دانشجوی افغانستانی رتبه اول کنکور: هر دانشگاه و هر مسئولی خودش برای مهاجرین تصمیم می‌گیرد/ نتیجه این همه هزینه دلخوری شده

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -26/ فاز «تحصیل»/ قائم‌مقام وزیر: دریافت وجه از کودکان افغان غیرقانونی است/عضو کمیسیون آموزش مجلس: پول گرفتن، طفره از قانون است

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» -27/ فاز « از قندهار تا خرمشهر» / هفته «دفاع مقدس»، برای ایرانی‌ها و افغانستانی‌هاست:"شهید داده‌ام از دردتان خبر دارم"

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 28/ فاز «از قندهار تا خرمشهر» / ماجرای یک شهید افغانستانی جنگ: "کارگرِ سبزی‌کارِ گردان ما ایرانی نیست؛ اما از ما بسیجی‌تر است"

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 29/ فاز «از قندهار تا خرمشهر» / بیش از 2هزار مزار شهید، یادگاری مهاجرین افغانستانی در ایران باقی ماند

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ30/ فاز«از قندهار تا خرمشهر»/ گفتگو با همسر یک شهید ایرانی جهاد افغانستان:"همه مسلمانیم، ایرانی و افغان نداریم"

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ31/ فاز«از قندهار تا خرمشهر»/ جانباز افغانستانی: «چرا» ندارد، مشکل زیاد دارم اما افتخار می‌کنم که جانباز جنگ ایرانم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ32/ محرم در «دولتخان»، افغانستانِ تهران/ آرمان‌خواهی ایرانی و افغانستانی ندارد+ فیلم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ33 /«شهادت؛ از کابل تا دمشق»+ فیلم

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 34 / تغییر در تلویزیون؛ این بار در «90»

پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 35 / برای «محمدعلی» فرزند ایران-افغانستان که انقلابی بود و بیمه نبود

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
triboon
گوشتیران