نفوذ تاریخی زبان و ادب پارسی در بالکان
در مطالب قبلی، کلیات نفوذ زبان پارسی در سرزمینهای گستردهای، از شرق بنگال هندوستان، تا کرانههای اطلس بررسی شد. در این مطلب، ۲۶ شاعر بوسنیایی پارسیگوی معرفی شدهاند، تا روشن شود، شبهجزیرۀ مهم بالکان با زبان و ادبیات و فرهنگ پارسی پیوندی وثیق دارد.
خبرگزاری تسنیم، گروه اندیشه اقتصاد، پروندۀ جهاد سازندگی
پیشتر آمد که در این پرونده برآنیم که «جهاد سازندگی» نه بهعنوان نهادی نوستالژیک، و نه حتی از منظر نهادی که در یک پارادوکس عجیب از یکسو نماد فاخر نوع مدیریت انقلاب اسلامی است و از طرف دیگر نظم نهادی جمهوری اسلامی حتی وجودش را برنتافته، بلکه در قامت الگویی خوشساخت از نهادهای اجرایی زادۀ انقلاب اسلامی، که اسوهای است که غایت اهداف نهادی جمهوری اسلامی را در دورۀ «دولتسازی اسلامی» محقق مینماید، بررسی شود. برای بررسی در سطح گفتمانی، و با رویکرد تمدنی، باید اولاً مغالطات معطوف به جهاد را استخراج کنیم و ابتدا بدانیم که جهاد چه بود و چه نبود، و سپس دقت کنیم که مبادی و مناشی شکلگیری آن چه بود، و چگونه برساخته و چگونه مضمحل شد.
در این مسیر تا آنجا رسیدیم که دوران اوج تمدنی ایران اسلامی را در قرون چهارم تا دهم قمری بررسی کنیم. تمدنی که نفوذ فکر و کلام و فرهنگ مردم و نخبگانش، موجب شده بود طی حداقل چهارصد سال تا بیش از یک هزاره ــ با کموبیش در مناطق گوناگون ــ زبان پارسی در کاربری چهارگانۀ «دانش و فناوری، حکمرانی و دیوانی، شعر و حکمت و بعضاً حتی محاوره» در پهنهای از شرق چین تا کرانههای غربی اروپا، رواج داشته باشد، چنان که تیمور لنگ از شرق دور، وقتی آهنگ نوشتن نامه به پادشاه فرانسه در کرانههای اقیانوس اطلس دارد، به رسم متون فاخر دیوانی آن روزگار به فارسی کتابت میکند. در متن پیشِرو دلایلی دیگر بر این مدعا اقامه میکنیم.
بیشتر ببینید
شبهجزیرۀ بالکان، در غرب ترکیه و شرق اروپا، طی قرون متمادی اهمیتی ژئواستراتژیک داشته و دارد. وجود کانون تمدنی یونان در این شبه جزیره، قرار داشتن پایتخت امپراتوری روم شرقی یعنی قسطنطنیه (کنستانتینوپولیس که بعد از فتح بهدست عثمانیها «اسلامبول» و بعدتر «استانبول» خوانده شد) بهعنوان پیشانی و نقطۀ کانونی نبرد تمدنی غرب و اسلام، و اینکه این شبهجزیره همسایۀ شرقی امپراتوری مقدس روم بهشمار میرفته، و همچنین اهمیت آن در دستیابی کلیسای رقیب و ارتودوکس روس به آبهای آزاد، بر این اهمیت ژئواستراتژیک صحه میگذارد.
نکتۀ مرقومۀ حاضر اینجاست که زبان پارسی، طی بیش از چهارونیم سده (لااقل از از فتح بوسنی بهدست سلطان محمد فاتح در حوالی 1463 تا نابودی امپراتوری عثمانی در 1924 میلادی) زبان حاکم، و محمل و سفیر فرهنگ و تمدن ایرانی در این دیار بوده، و از این رهگذر به دروازههای دو ناحیۀ کلیدی در اروپا یعنی وین و ونیز رسیده است. چه اینکه مستحضرید وین با صدارت خانوادۀ قدرتمند هابسبورگ، دوبار به محاصرۀ مسلمانان پارسیگوی عثمانی درآمد؛ یکی در 1529 میلادی و پس از نبرد موهاچ در مجارستان، و دومی یکونیم سده بعد در 1683 و مقارن با اختراع ماشین بخار و آغاز انقلاب صنعتی. گرچه این، آخرین نقاطی از عمق خاک اروپا نبود که بهدست مسلمانان فتح شد. پیشتر نیز امرای مسلمان افریقیه، سیسیل در جنوب ایتالیا را فتح کرده بودند و طی 4 سده، از 827 تا 1220 میلادی، حکمرانی مرفهی را در این ناحیه اعمال کردند. همچنین حکومت اندلس، که در سال711 برآمد و در 1492 میلادی غروب کرد، نیز جلوهای از حکومت مسلمانان بر مناطقی از اروپاست. اما هیچیک از این دو به گستردگی یورش عثمانیان پارسیگوی از شرق به مرکز اروپا نبود، که از شمال شهر کیِف اوکراین تا دروازههای وین را طی روندی تدریجی درنوردیده بود. زبان پارسی با حمایت و تحت قیمومت این سلسله به اروپا راه یافته، و عمیقاً از عرفان و حکمت اسلامی تأثیر پذیرفته است.
برای تأیید این مدعا، در این بخش به یک کتاب که در سالهای اخیر نگاشته شد، اشاره میکنیم. در سال 1399 شمسی، دکتر الویر موسیچ، با حمایت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در بوسنی و هرزگوین، کتابی با عنوان «تاریخ شعرای فارسیگوی بوسنی و هرزگوین» تهیه کرده و دکتر غلامعلی حدادعادل بر آن مقدمهای نگاشته است. حدادعادل در این مقدمه آورده است:
ایرانشناسی و زبان و ادبیات فارسی در بوسنی و هرزگوین سنت دیرینهای دارد. بیش از 550 سال است که شعر فارسی خوانده میشود... علاوه بر آن، ادبیات فارسی از قرون گذشته در محافل اشرافی و طبقات تحصیلکردۀ بوسنی رواج داشته و حتی آنان که به زبان فارسی مسلط نبودند با گلستان سعدی، بهارستان جامی، مثنوی و حافظ آشنایی داشتند. همچنین زبان فارسی در رشدیهها (مدارس ابتدایی) شهرهای مهم بوسنی از سال 1860 میلادی تدریس و همزمان گلستان و بهارستان و مثنوی نیز خوانده میشده است... شیخ فوزی موستاری مشهورترین شاعر فارسیگوی بوسنی کتاب بلبلستان را به تقلید از گلستان سعدی مینگارد.
کتاب فوقآمده حداقل بیستوشش شاعر بوسنایی پارسیسرا را معرفی میکند، اما تصریح دارد:
بهراحتی میتوانیم بگوییم تعداد شاعران فارسیگوی بوسنی و هرزگوین، بیشتر از 26 شاعری است که در فصل دوم این کتاب معرفی شدهاند... از سوی دیگر وجود کتیبهها و سنگنوشتههای فارسی در شهرهای مختلف بوسنی و هرزگوین نشانگر حضور تعداد زیادی از فارسیدانان در آن مناطق در زمان حکومت عثمانی است. (ص11)
نگارندۀ این کتاب به نفوذ لغات فارسی در فرهنگ زبان بوسنیایی نیز اشاره میکند و مینویسد:
در حال حاضر بین 600 تا 700 کلمۀ فارسی در زبان بوسنی مورد استفاده قرار میگیرد. گذشته از آن تعداد زیادی از اسامی و اسمهای خانوادگی مسلمانان بوسنی و هرزگوین و همچنین اسامی مکانها ریشۀ فارسی دارند. (ص54)
وی اسامی و واژههایی همچون عالمدار، علیجان، آرزومان، بادام، بختیار، بهادر، بهرام، بهنام، بهزاد، داماد، دلاور، دلبر، گوهر، گلبیک، گلزار، اسفندیار، فرهاد، فردوس، فیروز، خسرو، یاسمن، یاور، قهرمان، مهرجان، مهربان، میرزا، نوروز، رستم، سهراب، شاهین، شاهسوار، شکیب، رزین، بهاره، دانا، جانفزا، گلسا، یاسمن، میترا، شهرزاده، زیبا، توت، غنچه، ابریشم، پیام، پهلوان، نادار، پیر، سردار، آفتابه و شهر را در زمرۀ کلمات فارسی میشمرد که در ادبیات بوسنایی تاکنون رواج دارد. همچنین از اسامی مکانهایی که ریشۀ فارسی دارند، سارایوو (منشعب از سرای)، تارچین، دربند، شهبازی، سمبلواچ، بهرامی، نمازگاه، فرهادیه و گلخان را نام میبرد.
طرفه اینکه بوسنی تنها سرزمینی نیست که چندصد کلمه (در مزر هزار کلمه) فارسی در ادبیاتش راه یافته است. برای نمونه یورونیوز در سال 2018 در گزارشی با عنوان «هزار واژه فارسی از کجا به زبان بلغاری راه یافته است؟» به نفوذ زبان پارسی به یکی دیگر از کشورهای بالکان اشاره میکند و مینویسد:
یودمیلا یانوا، استاد زبان فارسی دانشگاه صوفیه که تاکنون آثار زیادی را از ادبیات معاصر فارسی به زبان بلغاری ترجمه کرده، در مورد واژگان مشترک میان زبانهای فارسی و زبان مادریاش میگوید:
"یک ریشۀ هندو اروپایی مشترک بین بلغاری و فارسی هست و تعدادی هم واژههای فارسی که از طریق زبان ترکی وارد این بلغاری شدهاند. مثلا به یاد دارم که مادرم میگفت «فلان کیشیا» به معنی «فلان کس» یا مثلا «پاچا» که همان «کله پاچه» است و نیز «کاشکی» که در بلغاری «کِشکی» تلفظ میشود و به همان مفهوم است." شمار واژگان فارسی رایج در بلغاری به قدری چشمگیر است که برای آن یک فرهنگ نگاشته شده است. هاجر فیوضی نویسنده این کتاب است که تا کنون دو بار در بلغارستان به چاپ رسیده است.
ذکر این نکته حائز اهمیت است که گرچه در توطئهای گفتمانی و فراراهبردی حقیقت نفوذ گستردۀ «تمدن» ایران اسلامی (بر بال زبان پارسی) طی این یک هزاره در اروپا مکتوم نگاه داشته شده اما خوشبختانه این حقیقت از دید پژوهشگران پنهان نمانده و کتاب فوقالذکر تنها کتاب موجود برای تحقیق دربارۀ نفوذ زبان و فرهنگ پارسی به قلب کشورهای اروپایی نیست. دکتر موسیچ در پایان این کتاب به یکصدوچهل اثری که در تدوین این کتاب از آنها بهره جسته اشاره میکند؛ ضمن اینکه این یکصدوچهل اثر نیز تنها بخشی از مآخذ موجود در این زمینهاند.
ذیلاً اسامی افراد و شاعرانی که در این کتاب به آنها اشاره شده، خواهد آمد:
- محمودپاشا عدنی، محمد عرشی ینی بازاری، حسن کافی آق حصاری، ضیایی موستاری، نهادی کارا موسیزاده، احمد سودی بوسنوی، درویش پاشا بایزیداغیچ، خسرو پاشا، حسین لامکانی، محمد نرگسی، صبوحی، شیخ عبدالله البوسنوی، طالب احمد البوسنوی، توکلی دده، ذکریا سکری، وصلتی علیبیک پاشیچ، نابی تولوزی، احمد یسری، احمد رشدی، علی زکی کیمیاگر، محمد رشید، مصطفی مخلصی، فوزی موستاری، احمد خاتم بیلوپولیاک، صالح پرواناغیچ، محمدشاکر موعداویچ، محمد توفیق بوشنیاک
اینکه زبان پارسی از چه مسیری به این دیار راه یافت و چگونه گسترش پیدا کرد و به چه دلیل تا اعماق محافل نخبگانی بوسنی را فتح نمود، و اینکه آیا به کشورهای همجوار نیز توسعه پیدا کرد یا خیر، جزو بحثهای بعدی این پرونده است.
انتهای پیام/