در کار هم مانند زندگی عادی همه ما آدمها دچار تکرار و یکنواختی میشویم. ساعتهای متمادی پشت میز نشستن و انجام اموری که هر روز باید تکرارشان کنی از سویی برای ما خیلی دلچسب نیست و باعث میشود با علاقه خیلی زیاد کار نکنیم و از سوی دیگر مجالی برای ایده نو و بروز خلاقیت برایمان باقی نمیماند. با وجود این، برخی مشاغل اینگونه نیستند؛ مشاغلی که شاید در نگاه اول عجیب به نظر برسد اما افراد زیادی این شغلها را برای خود انتخاب کرده و از آن لذت میبرند. مقابل یکی از فستفودهای بزرگ تهران فردی ایستاده که لباس عروسک به تن کرده و مشتریان را به داخل مغازه دعوت میکند تا غذا سفارش دهند. کودکان به او واکنش نشان داده و با او بازی میکنند و بعضی از بزرگترها با او عکس یادگاری میگیرند. مرد میانسالی که پشت این عروسک پنهان شده میگوید: یکی از روشهای شناساندن رستوران و غذاخوری همین عروسکهای تنپوش است. البته این شغل دوم من است اما آن را از شغل اولم که کار در یک فروشگاه است بیشتر دوست دارم. مرد عروسکی با افتخار به همه میگوید که شغلش چیست و حتی بچههایش هم بعضی وقتها که مدرسه ندارند پیش او میآیند و بهجای او لباس عروسک به تن میکنند. سال گذشته همه همکلاسیهای پسرش پیش او آمده و در رستوران آنها غذا خوردند و با او عکس یادگاری گرفتهاند. مرد عروسکپوش با شادی اینها را تعریف میکند و میگوید: یک شغل عجیب برای شادکردن مردم و دعوت آنها به صرف غذا.
خط نگهدار تاکسی؛ کاری که همه از آن راضیاند
از سر صبح تا سر شب در یک مکان میایستد تا مسافران را برای سوار شدن به تاکسی هدایت کند اما برخلاف تصور همه خط نگهدارها از رانندههای خطی و مسافرها پولی نمیگیرند بلکه درآمد آنها از تاکسیهای غیرخطی است. یکی از رانندههای مسیر ونک به فاطمی درباره خط نگهدارها میگوید: از نظر مسافران این کار مزاحمتی ایجاد نمیکند و حتی باعث رعایت کردن صف هم میشود. رانندههای خطی هم از این موضوع راضی هستند. عمدتا سر صبح و سر شب بهدلیل ترافیکی که وجود دارد، تاکسیهای خطی نمیتوانند به موقع به مبدا برگشته و دوباره مسافر سوار کنند. این است که صفهای طویل مسافر شکل میگیرد و وجود این افراد بیشتر احساس میشود. این راننده درباره میزان درآمد این افراد میگوید: از تاکسیها یا شخصیهای سواری 1000 تومان و از رانندگان ون 2000 تومان به ازای سوار کردن مسافر دریافت میکنند. همچنین در برخی شرایط از خطوطی که مسافر کمتری دارند برای خطوط پر ازدحام تاکسی میآورند که آن هم درآمد خاص خودش را دارد.
کنترلچی تخممرغ اصلا وقت ندارد
مسئولیتش کنترل کردن تخممرغ از نظر ترک و اختلالات دیگر قبل از درجهبندی و مهر تایید زدن روی آنهاست. میگوید 10 سال است به این کار مشغول است و درآمدش هم حقوق ثابتی است که وزارت کار تعیین کرده است. درباره کنترل کردن تخممرغها میگوید: این کار خیلی حساس است. برای مثال تصور کنید همان لحظه که تخممرغ در دستتان است، عطسه یا سرفهتان بگیرد یا از دستتان سُربخورد و این اتفاقات غیرقابل پیشبینی است. او همچنین ادامه میدهد: تخممرغهای سالم را برای بستهبندی میفرستیم اما آنهایی که ترک خورده و مشکل دارد را جدا میکنیم تا آنها را به کارخانجات شیرینیسازی و رستورانها بفروشند. وقتی کار میکنیم حتی یک لحظه هم وقت نداریم که برای مثال چایی یا قهوه بنوشیم و به سرعت و بیوقفه کار داریم. سرعت این کار آنقدر زیاد است که شبها در خواب هم دستهای من بیاختیار تکان میخورد و خواب تخممرغ شکسته میبینم. کنترلچیها در همه کارخانهها حضور دارند و کارشان این است که در آخر خط تولید میایستند و مواد تولیدشده ناسالم را از مرغوب جدا میکنند.
معامله روی زندگی
پاک کردن شیشه به خودی خود، کار بسیار دشواری است. حال تصور کنید که از یک طناب آویزان شده و بدون اینکه بر نقطه محکمی ایستاده باشید شیشههای یک برج را در ارتفاع 200متری بشویید. آویزان شدن از ارتفاع 200متر و بالاتر از آن به خودی خود آنقدر هیجان و خطر دارد که قابل وصف نیست چه برسد به اینکه در این شرایط قرار باشد کاری نظیر شیشه شستن هم انجام دهید. هر چقدر هم که این تصور وجود داشته باشد که شستن شیشه توسط این افراد کار سادهای است و نباید به آنها اینقدر پول داد اما باید پذیرفت که در این شغل عجیب فرد شیشهشور روی زندگی خود معامله میکند. گزارشهای فراوانی درباره حوادث ناشی از شستن شیشه گزارش شده است. یکی از موسسات و شرکتهایی که شیشه ساختمانهای بلند را میشویند درباره میزان درآمد این افراد به میگوید: برای هر طبقه بین 700هزار تا یک میلیون تومان دریافت میکنیم. شیشهشورهای ساختمانهای بلند کاری را انجام میدهند که هر کسی نمیتواند این کار را انجام دهد. به همین دلیل هم است که همیشه مشتری دارند. کارگری که از طناب آویزان است و شیشه میشوید چندین برابر کارگری که پایش روی زمین است، درآمد دارد؛ فقط بهدلیل ریسکپذیری.
تابلودارها
روی یک تابلوی مقوایی نوشته شده گوجهسبز کیلویی هشت هزار تومان و صدمتر جلوتر یک وانت پر از گوجهسبز ایستاده است. کمی آن طرفتر چند پسربچه نشسته و روی تابلوهایی که به دستشان دارند، نوشته شده: گوسفند! اینها برای صاحب این اموال کار میکنند و حقوق ثابتی ندارند یعنی، بهازای هر چیزی که بفروشند به آنها آخر روز حقوق میدهند. یکی از آنها میگوید: انتظار کشیدن برای مشتری قسمت اصلی کار ماست و تابلوها را برای افرادی که در ماشینهای خود هستند و با سرعت عبور میکنند ساختهایم. یک مرد جوان که یک هندوانه خیلی قرمز را به دست گرفته تا ماشینها را تشویق به ترمز کردن و خرید هندوانه از وانتی که جلوتر در اتوبان پارک شده، کند میگوید: اگر وانت کنار اتوبان باشد و شما هم بخواهید هندوانه بخرید وقتی با سرعت زیاد رد میشوید، نمیتوانید آن را ببینید و فرصت کافی برای توقف ندارید در حالی که با این کار چند متر جلوتر توقف میکنید. او درباره درآمدش میگوید: بیشتر از ماهی 400 هزار تومان نمیشود اما کارمان خیلی سخت است. ایستادن کنار اتوبانی که پر از دود و ماشین است در گرمای تابستان و زیر آفتاب داغ، کار هر کسی نیست. میخندد و میگوید: آنقدر تشنهمان میشود که اینجا روزی سه، چهار تا هندوانه را فقط خودمان میخوریم!
هر چیزی میفروشند حتی زمان
نوبتگیرها در کار خرید و فروش زمان هستند. آنها از زمان خود میزنند. از وقت استراحت خود میزنند. صبح علیالطلوع نوبت میگیرند و نوبت گرفتهشده اول را به افرادی که مشغله دارند و نمیتوانند ساعتها در صف بایستند، میفروشند. در واقع، کار آنها خرید و فروش زمان است. این افراد را در صفهای طویل سبد کالا هم میشد دید. اینها همه جا هستند. ماه بهمن که میشود در صف بلیت جشنواره فیلم میایستند. یا نوبت خود را به شما میفروشند یا بلیتی را که خریدهاند به چند برابر قیمت به کسی که فرصت ایستادن در صف یا نوبت را ندارد میفروشند. نوبتگیرها در زمان برگزاری داربی بزرگ پایتخت هم فعال میشوند. هم فوتبال میبینند و هم کسب درآمد میکنند. هم فیلم میبینند و هم کسب درآمد میکنند. بنابراین هستند افرادی که اگر کاری هم نداشته باشند در خانه نمیمانند و برای کسب درآمد هر کاری میکنند. هر چیزی میفروشند حتی زمان. شاید یکی از دلایلی که باعث میشود، مشاغلی از این دست شکل بگیرند، نرخ بالای بیکاری و نیاز روزافزون افراد به شغل و منبعی برای کسب درآمد باشد. بر اساس آمارها در پنج میلیون خانوار ایرانی هیچ فرد شاغلی وجود ندارد و این باعث میشود از سویی نیازهای مالی و معیشتی این عده برطرف نشود و از سوی دیگر این افراد از هر راه مشروعی کسب درآمد کنند.