پرونده آمیا توطئه علیه ایران بود
سفیر سابق ایران در برزیل معتقد است نباید از آمریکای لاتین غفلت کرد و باید برای رسیدن به این منطقه یک سند راهبردی طراحی شود تا هیچ حکومتی نتواند مانع از منافع ما در این شبه قاره شود.
به گزارش حوزه سیاست خارجی خبرگزاری تسنیم، انتخابات کشورهای آمریکای لاتین تمام می شود و این کشورها را یکی پس از دیگری به سمت راست گرایی سوق می دهد. در ونزوئلا شکست حزب چپ گرای مادورو در پارلمان و در آرژانتین شکست حزب خانم کرشنر رئیس جمهوری که یکی از حامیان ایران در این منطقه بود قابل ذکر است. فرناندز کرشنر در دوران ریاست جمهوری خود پیگیری پرونده انفجار در مرکز یهودیان آمیا را که انگشت اتهام آن متوجه ایران بود ملغی کرد اما رئیس جمهور تازه این کشور مجددا دستور داده است تا این پرونده به جریان بیفتد. در همین حال انتخابات برزیل هم نزدیک است و نظرسنجی ها حکایت از ان دارد که چپ گرایان شانس ضعیفی برای پیروزی دارند، سفیر سابق ایران در برزیل معتقد است :«جمهوری اسلامی ایران به عنوان کاری بسیار مهم باید در صدد تهیه یک سند راهبردی باشد که با تغییر حکومت ها خلیی نتوانند در واقع تغییری در سیاست های اصلی خودشان با کشور ما به وجود بیاورند.» مشروح گفتگوی خبرآنلاین با جعفر هاشمی را از نظر می گذرانید:
آمریکای لاتین چرا و به چه دلیل مهم است؟ چه اتفاقاتی در این شبه قاره افتاده است و چه تاثیری در کشورهایی که در آنجا منافع دارند خواهد گذاشت؟
دکترین مارلائو در سال 1823 (ترسیم کننده راهنمای سیاست های آمریکا در نیم کره غربی) برای یک و نیم قرن پیشبینی کرده بود که کم کم آمریکای لاتین به حیات خلوت آمریکا تبدیل می شود، دلیلش هم این بود که آمریکای لاتین با توجه به منابع عظیم نفت، گاز، ظرفیت عظیم معدنی، صنعتی و کشاورزی، از دیرباز متوجه آمریکا بوده است . بر همین اساس هم دکترین مارلائو تلاش کرده اند که نفوذ آمریکا را چه از طریق نظامی چه اقتصادی در این منطقه مستحکم کنند. این قضیه برای همه جا افتاده بود که آمریکای لاتین به دلیل مرز زمینی که با آمریکا دارد، می تواند اهمیت نظامی خود را هم بالا ببرد و طبیعی بود که تلاش داشت که در چنین منطقه با اهمیتی حضور داشته باشد. اما اتفاقاتی که در واقعه 11 سپتامبر افتاد، توجه آمریکا را مقداری از ان منطقه به طرف خاورمیانه معطوف کرد و همین باعث شد که چپ ها یکی پس از دیگری با شعار علیه آمریکا به صحنه بیایند. طبیعی هم بود، چون انها زخم خورده کشورهایی بودند که مدتی این ها را استعمار کرده بودند . این حرکت چپ گرایی تقریبا در سا ل 2006 به بهار انقلابیون آمریکای لاتین معروف شد، قبل از این اتفاق کوبا در این خط تحول یعنی همان آمریکا ستیزی بود، بعد از آن چاوز، سال 1998 در ونزوئلا پیروز شد، لولا در برزیل سال 2002، کرشنر در آرژانتین سال 2003، بولیوی- مورالس سال 2005، در اوروگوئه در همین سالها، در شیلی، اکوادور و همین طور باقی کشورها به خط چپ گرایی مانند کوبا شدند. دولت مردان ایالات متحده به خود امدند دیدند کشورهای عمده و مهم آمریکای لاتین از آنها دور شدند و یک دلیل عمده آن هم این بود که در این مقطع زمانی که به نفع ما بود و چپ گراها به سمت ایران آمدند بحث تحریم ها علیه کشورمان مطرح شد، ما برای رهایی و تنفس از این موضوع رو اورده بودیم به کشورهایی که بتوانند به ما کمک کنند و طبیعی بود در این مقطع زمانی توانستیم در آمریکای لاتین یک نفوذی را به دست بیاوریم.البته این نفوذ پایدار نبود، متاسفانه به دلیل مشکلات اقتصادی که بر اثر تحریم در داخل جمهوری اسلامی به وجود آمده بود، ما نتوانستیم حمایت لازم را از کشورهای آمریکای لاتین داشته باشیم ، در واقع به نوعی غفلت از سوی ما انجام شد، همان طور که ایالات متحده یک بار غفلت کرد، به سمت خاورمیانه رفت و این شبه قاره به سمت چپ گرایی رفت، این بار غفلت از ما به دلیل مشکلات اقتصادی موجب شد آنها به سمت راست گرایی پیش روند و می بنیم که دوباره این کشورها یکی پس از دیگری دلسرد می شوند و به سمت حکومت هایی که به نوعی یک قرابتی با ایالات متحده دارند می روند.
می توان در این مورد آرژانتین را مثال زد؟
بله، یک نمونه از این وضع پیش آمده را ما در آرژانتین با انتخاب رئیس جمهور جدید و شکست سنگین چپ گراها مشاهده کردیم. اخیرا هم انتخابات محلی در ونزوئلا در پیش است و سری قبل این انتخاباتت با شکست مادورو پایان یافت ، در برزیل هم این انتخابات در پیش است که نظرسنجی ها حکایت از همین وضع را دارد و همین طور باقی کشورهای آمریکای لاتین به این منوال پیش می روند.
این تغییر حکومت ها چه تاثیری در روابط با ایران می گذارد؟
با توجه به سوابقی که من در این کشورها داشتم و از نزدیک شاهد آن بودم، آنچه که خیلی مهم است این که مردم یک قرابت بسیار زیادی به لحاظ فرهنگی با جمهوری اسلامی ایران دارند، اصل تغییر حکومت ها درست است که به نوعی از حکومت ما دورشان می کند، اما این به منزله آن نیست که مردم هم به همان اندازه از ما و فرهنگ ما دور می شوند، به عنوان مثال برزیل با ایالات های بزرگی که دارد مانند یک شبه قاره است، کمتر می بینید که وارد یک مغازه ای شوید برای تهیه سی دی و آن مغازه فیلم ایرانی نداشته باشد. این مساله نشان می دهد که انها به فرهنگ ما علاقمند هستند، به ظرفیت های ایستادگی در مقابل ظلم که از سوی ایران هم بیان می شود، بسیار اعتقاد دارند، همیشه مردم ایران برای مردم این منطقه از جهان که بسیار هم فاصله زیادی با آنها داریم ، یک نوع الگوی مقاومت و ایستادگی بوده و همچنان است.
به نظرم جمهوری اسلامی ایران به عنوان کاری بسیار مهم باید در صدد تهیه یک سند راهبردی باشد که با تغییر حکومت ها خلیی نتوانند در واقع تغییری در سیاست های اصلی خودشان با کشور ما به وجود بیاورند، به هرحال اگر نگاه کنید به سوابق و مسائل مربوط به آمریکای لاتین متوجه خواهید شد که علی رغم اینکه آمریکای لاتین، غرب جغرافیایی است، اما از تمدن غربی لزوما پیروی نمی کند، ظرفیت های ضد اسکتباری زیادی به واسطه ظلم هایی که از سوی کشورهایی که این ها را استعمار می کردند وجود دارد، حضور کولنی های زیاد عرب تبار، چه فلسطینی چه سوری و چه مسلمانان دیگر، یک پایگاه قوی در آنجا تشکیل داده است که در واقع حمایت از فلسطین را در دنیا شامل می شود.
مساله مهم دیگر این است که این منطقه جغرافیایی یکی از اصلی ترین منابع پر اب دنیا است و از منابع انرژی، غنی و برخوردار است، به عنوان مثال برزیل در دو سه دهه اینده یکی از مهمترین کشورهای دنیا تلقی می شود، چرا که از اب و خاک غنی برخوردار است و محصولات کشاورزی دنیا را به راحتی می تواند تامین کند.
به هر حال طبیعی است که آمریکا هم نباید به ذهن خودش راه بدهد که منطقه ای به این مهمی را از دست بدهد و ما شاهد بودیم که پس از سال ها ایالات متحده روابط خود را با کوبا از سر گرفت. لذا اگر این تغییرات در آمریکای لاتین حاصل می شود، می توان امید داشت که باز هم این تغییرات مانند سال 2006 مجددا برگردد، اما لازمه آن این است که این تجربه ای که به دست می آید ما را به فکر وا دارد که ما باید نسبت به آمریکای لاتین یک برنامه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داشته باشیم که در تغییرات حکومت ها خلل اساسی به روابط ما با منطقه مهم دنیا به وجود نیاید.
همان اندازه که ایالات متحده توجه کمی به از دست دادن آمریکای لاتین داشت، ما هم در این مقطع به دلیل مشکلاتی که در داخل بود این منطقه را از دست دادیم و طبیعی بود که وضعیت داخلی کشور، اجازه نمیداد ان طوری که دیپلماسی ما می طلبد با آمریکای لاتین کار کینم، چرا که بر اثر تحریم ها توانایی های ایران محدود شد ، پروژه هایی که در آمریکای لاتین قرار بود اجرا شود متاسفانه سرانجام خوبی نداشت، ما در ونزوئلا شریک استراتژیک محسوب می شدیم، تولید مشترک اتوموبیل ، تراکتور و حتی دوچرخه داشتیم، اکتشاف معادن و خانه سازی موافقت نامه هایی در زمینه صنعت نفت را به امضا رساندیم، با نیکاراگوئه برای ساخت سد تفاهم نامه امضا کردیم، به دلایلی که عرض کردم همان مساله تحریم ، ما نتوانستیم به تعهداتمان به این بخش از دنیا عمل کنیم، همین موجب شد که این کشورها به دلیل فقری که علی رغم امکانات وسیع و غنی که در آنجا حاکم است از ما دلسرد شوند چرا که آنها عمیقا محتاج به سرمایه گذاری خارجی هستند.
در واقع نمی شود با ان ها ارتباط داشت و در ازای آن کمکی نکرد، این ها کشورهای ضعیفی هستند، ونزوئلا علی رغم این که دارای نفت است، کشوری است که اگر به آن کمک نکنند روی پایش نمی تواند بایستد. اگر امروز چپ ها کرسی هایشان را از دست داده اند به این دلیل بوده است که بیشترین تبلیغ از سوی مخالفانشان نان و اب مردم بوده است.
آیا این تغییر حکومت ها در آمریکای لاتین به این معنی است که آنها همسو با سیاست های ایالات متحده شده اند؟
تصورم بر این است که حکومت های جدیدی که به نوعی هم سو با ایالات متحده هستند به منزله این نیست که کاملا در اختیار آنها باشند، چرا که این ها سوابق بسیار بدی از ارتباطشان با ایالات متحده دارند، به دلیل خلف وعده های زیادی که در قبال کشورهای آمریکای لاتین انجام داده اند، در واقع این کشورها طعم استعمار را برای سالیان طولانی چشیده بودند، یقین داشتند که اقتداری که دولت جدیدشان در ان مقطع به دست می آورد اقتدار سنتی ایالات متحده را به چالش می کشد، الان درست این وضیت به عکس آن تغییر کرده است ، چنانچه ما برنامه منظم و سندی راهبردی داشته باشیم از تغییر این حکومت ها هرچند که تعدادشان هم زیاد باشد نباید واهمه داشته باشیم، چرا که واقعیت امر این است که فرهنگ ما در بین این مردم جایگاه خودش را باز کرده است. همین امر این اجازه را به ما می دهد که باز هم بتوانیم در مقاطعی با حکومت هایی که از ایالات متحده دور باشند فرصت را به نفع خود تغییر دهیم.
مواضع رئیس جمهور جدید آرژانتین در قبال ایران را چه طور ارزیابی می کنید؟ همان طور که شاهد بودیم اقای ماکری پس از پیروزی، دوباره پرونده آمیا را به جریان انداخت و از همان ابتداخصومت خود را با ایران اعلام کرد.
به نظر من موضع گیری هایی شبیه آنچه رئیس جمهور جدید آرژانتین انجام داده طبیعی است، چرا که در اصل آن همان طور که اشاره کردم نگرانی وجود ندارد، اما به منزله این نیست که کار ما اشکال نداشته است.
رئیس جمهور آرژانتین با شعار حمایت از یهودی ها و اقلیت های دینی و با حمایت صهیونیست ها روی کار امده است، با امدنش در واقع در صدد این است که قرادادی که بین جمهوری اسلامی ایران و دولت قبل به امضا رسیده بود، ملغی کند.
اگر بخواهیم یک ارزیابی کلی از پرونده آمیا داشته باشیم باید بگویم که این یک توطئه علیه ایران بود. انفجاری که در مرکز یهودیان حدود 85 کشته در سال 1994 برجای گذاشت بهانه ای شد که انگشت اتهام به سوی ایران رود و مسبب آن هم لابی های صهیونیستی بودند که در محافل مختلف با کالبد شکافی ناقص، این پرونده را با تبلیغات فراوان مطرح می کردندد و سعی داشتند که این موضوع را زنده نگه دارند، علی رغم انکه می دانیم دادگاه بین الملی انگلیس و دادگاه لاهه (اینترپل) ایران را از این اتهام مبری کرد، اما به هر حال این نکته فراموش نشود که آرژانتین سومین کولونی یهودی نشین در دنیا بعد از آمریکا و اسرائیل است، عمده یهودی ها در این کشور هستند، از همه مشمئز کننده تر، این یک پرونده کثیف است، به جای تلاش بیشتر برای یافتن عوامل اصلی کشتار، بیشتر تلاش می شود که ایران را متهم کنند و تا الان هم هیچ سودی عایدشان نشده است چرا که اکثر شواهدی را که انها بیان کرده اند به نوعی نه مردم پذیرفتند نه دادگاه پسند بوده است.
آقای ماکری که پیروز شده است در واقع با ملغی کردن این تفاهم نامه بین ایران و آرژانتین می خواهد به نوعی حمایت های صهیونیست های کشورش را داشته باشد و قطع یقین داشته باشید که این پرونده به هیچ عنوان مورد توجه افکار عمومی و مراجع عمومی قرار نمی گیرد، دلیلش هم این است که جمهوری اسلامی ایران درمقاطع مختلف، با اقتدار به تک تک اتهاماتشان به شکل درست پاسخ داد، تقریبا برای مردمشان هم مسجل شد که این کار خود صهیویست ها بوده است چرا که هیچ یک از افراد سفارت اسرائیل در جایی که این انفجار صورت گرفت کشته نشدند، همانند واقعه 11 سپتامبر که آمریکایی ها گفتند کار بن لادن بوده است و با گذشت زمان معلوم شد که هیچ یک از صهیونیست ها و آمریکایی ها در این واقعه کشته نشدند، در یک مقطع کوتاه ممکن است این پرونده مقداری سر و صدا کند ولی در دراز مدت اثر حقوقی متوجه ایران نمی کند.
ایران در قبال این حکومت های جدید چه تدبیری باید اتخاذ کند؟
ما نباید از این منطقه که بسیار مهم است غفلت کنیم، غفلت به این منظور نیست که سیل کمک ها را به ان طرف سرازیر کنیم، به منزله این است که در جایی که مردمانش با مردم ما به خوبی اشنا هستند، باید ازاین ظرفیت استفاده کرد، باید این تعامل حفظ شود، معتقد هستم که از برنامه های کوتاه مدت و زود گذر پرهیز کنیم، یک نقشه راه و سند راهبردی مختص آمریکای لاتین طراحی کنیم که مبنای آن یک روابط درست سیاسی باشد که در غالب آن هر دو طرف بتوانند از منافع اقتصادی ان استفاده کنند، چرا که کشورهای آمریکای لاتین بیشتر نیازمند روابط اقتصادی هستند تا روابط سیاسی تا بتوانند حکومت خودشان را سرپا نگه دارند.
ما نباید روابط اقتصادی خودمان را با یک کشور بدون برنامه بالا ببریم که باعث شود ان کشور حاضر به پرداخت هزینه های سیاسی در قبال ما نباشد، یعنی ما ظرفیت اقتصادی یک کشوری را در حد چند میلیارد دلار بالا میبریم بعد انها حاضر نباشند برای یک کار کوچک به عنوان مثال در مجامع بین المللی به نفع ما رای بدهند، این به معنای یک بی برنامگی سیاسی است که ما به خواست انها توجه کردیم بدون اینکه منافع سیاسی خودمان را در این غالب به دست بیاوریم. لذا تاکید میکنم که آمریکای لاتین منطقه بسیار مهمی است که نباید غفلت کنیم، البته ما به دلیل گرفتاری هایی که بر سر بحث هسته ای داشتیم فرصت این مهم فراهم نشد و حالا باید جبران کنیم، چرا که همین مساله هسته ای به ما کمک می کند که در این راستا گام موثر برداریم و با مختومه شدن پرونده در شورای حکام شرایط برای ما هموارتر هم خواهد شد ، باید دارای یک برنامه منسجم باشیم که به عنوان سند تعریف شود که بتوانیم در کنار کمک های اقتصادی، منافع سیاسی خودمان را تامین کنیم.
با توجه به اینکه آمریکای لاتین به سمت راست گرایی می رود اگر فرض بگیریم که در انتخابات آینده ایالات متحده، جمهوری خواهان پیروز شوند، آیا ما می توانیم مناسبات خوبی با آمریکای لاتین داشته باشیم؟
در عالم سیاست هیچ مساله ای نشدنی نیست، یعنی اگر ما این سوال شما را به عنوان تحلیل روی کاغذ بنویسم ممکن است درست باشد اما به این گونه نیست، هم ما و هم آمریکایی ها می دانیم که تامین منافعمان ایجاب می کند که تغییر رویه هایی را در یک مقاطع زمانی داشته باشیم. شعار تغییر هم در این دولت به نظرم یک فرصت جدیدی را فراهم کرده است که می توانیم با رویکرد انطعاف پذیری فضا را برای یک گفتگوی سازنده در این منطقه فراهم کنیم ، ضرورتا هرجایی که ما باشیم دلیل بر آن نیست که آمریکا نباشد یا ما باشیم آمریکا نباشد، این استدلال غلط است، ما می توانیم از منافعی که برای کشورمان تعریف می شود بهرمند شویم، ظرفیت های بسیار خوبی در این منطقه داریم، اگر بدون درگیری جلو برویم به راحتی از هم پاشیده نخواهد شد. کشورها دیگر مانند سابق این طور نیستند که دست و پا بسته گوش به فرمان آمریکا باشند ، ممکن است طالب حمایت و کمک های آمریکا باشند و از این نظر بهرمند شوند و همچنان که در حال حاضر بهرمند هستند. این بستگی به سیاست درستی دارد که ما در نظر بگیریم این کشورها چگونه می توانند استفاده لازم را از ما ببرند و بالعکس. من ضرورتی نمی بینم که جمهوری خواهان بالا بیایند و راست گرایان پیروز شوند به معنی این باشد که ما باید از آمریکای لاتین خارج شویم یا ما را خارج کنند. چنین چیزی متصور نیست، ما ظرفیت های بالایی داریم با یک مقدار برنامه ریزی میتوانیم اهداف ایران را مانند نقاط دیگر دنیا با گفتگویی سازنده تامین کنیم.
انتهای پیام/