جمله امامحسین(ع) پس از پاشیدن خون گلوی طفل ۶ ماهه خود به آسمان
حرملة بن کاهل (۱) تیرى انداخت که آن گلوگاه کودک را سوراخ کرد؛ امام آن خون را به سوى آسمان پاشید؛ امام باقر (ع) مىفرماید: «از آن خون قطرهاى به زمین فرود نیامد».
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»، در کاروان امام حسین(ع) همه نوع انسانی دیده میشد، پیر، جوان، نوجوان، زن و حتی کودک، در واقعه کربلا یک طفل شیرخوار بود، به راستی او در چنین فضایی چکار میکرد و اصلاً چرا باید او میبود؟ بیتردید صحنۀ کربلا صحنهای خدایی بود، اما حضور این طفل شیرخوار چه جایگاهی میتوانست داشته باشد و چه درسی را به بشریت میدهد؟ اینها و بسیاری دیگر تنها سؤالاتی است که دربارۀ طفلی شیرخوار وجود دارد و پاسخ به آنها در این چند خطر و قلم ناتوان ما نگنجد، اما در حد توانمان درصدد بهرهگیری از این فضای نور هستیم و تنها به بیان همین جملۀ کوتاه بسنده کنیم که او خوب در حریم مولا و امامش سربازی کرد.
حال به مناسبت شهادت این سرباز شیرخوار حریم ولایت و امامت، گذری بر کتاب «لهوف» سید بن طاووس کردهایم که مقام معظم رهبری در خطبههای نماز جمعۀ 77/2/18 مصادف با یازدهم ماه محرم 1419 ه ق در اهمیت این کتاب چنین فرمودند: «من امروز می خواهم از روی مقتل ابن طاووس که کتاب «لهوف» است چند جمله ذکر مصیبت کنم و چند صحنه از این صحنههای عظیم را برای شما عزیزان بخوانم، البته این مقتلِ بسیار معتبری است: ابن طاووس - که علی بن طاووس باشد - فقیه، عارف، بزرگ، صدوق، موثق، مورد احترام همه و استاد فقهای بسیار بزرگی است، خودش ادیب و شاعر و شخصیت خیلی برجستهایی است، ایشان اولین مقتلِ بسیار معتبر و موجز را نوشتند، البته قبل از ایشان مقاتل زیادی است، استادشان «ابن نما» مقتل دارد، شیخ طوسی مقتل دارد، دیگران هم دارند، مقتلهای زیادی قبل از ایشان نوشتهاند؛ اما وقتی «لهوف» آمد، تقریباً همۀ مقاتل، تحتالشعاع قرار گرفت، این مقتلِ بسیار خوبی است، چون عبارات، بسیار خوب و دقیق و خلاصه انتخاب شده است».
در این کتاب چنین آمده است:
در این وقت ناله زنان بلند شد و امام به باب خیمه آمد و فرمود: خواهرم زینب، بچه کوچک مرا بیاور تا با وى وداع گویم، امام او را گرفت تا ببوسد، حرملة بن کاهل (1) تیرى انداخت که آن گلوگاه کودک را سوراخ کرد، امام به زینب(س) فرمود: او را بگیر، بعد خون صغیر را با دو کف دست گرفت تا پر شدند و آن خون را به سوى آسمان پاشید و فرمود: «چه آسان است آنچه در محضر خدا بر من وارد مىآید»، امام باقر (ع) مىفرماید: «از آن خون قطرهاى به زمین فرود نیامد».
از طرق دیگر روایت شده زمان و حال زمان خداحافظی با کودک نبود، زیرا امام به حرب و جنگ اشتغال داشتهاند و همانا زینب خواهر امام (ع) کودک را آورد و گفت: این طفل تو سه روز است که آب نیاشامیده، برایش آبى طلب کن، امام (ع) کودک را بر روى دست گرفت و فرمود: «اى قوم! شیعیان و اهلبیتم را کشتید و فقط این طفل باقى مانده که از عطش به خود مىپیچد، او را با شربتى از آب سیراب کنید». در بین سخنان امام مردى از دشمن تیرى انداخت که گلوی کودک را برید و امام آنان را نفرینى کرد آنگونه که به دست مختار و دیگران گرفتار آمدند.
متن روایت:
فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ فَتَقَدَّم إِلَى الْخَیْمَةِ وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَیْهِ لِیُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْکَاهِلِ الْأَسَدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَیْنَبَ خُذِیهِ ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِکَفَّیْهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ، قَالَ الْبَاقِرُ ع فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ. (لهوف، ترجمۀ فهری، ص116)
و رُوی من طریق آخر أقرب إلی العقل، أنّ الحال ما کانت وقت تودیع الصّبیّ لاشتغالهم بالحرب والقتل، وإنّما کانت أخته أخذت الصّبیّ وقالت: یا أخی یا حسین! هذا ولدک له ثلاثة أیّام ما ذاق الماء، فاطلب له من النّاس شربة ماء، فأخذه الحسین علیه السلام علی یده وقال: یا قوم! إنّکم قتلتم شیعتی وأهل بیتی، وقد بقی هذا الطّفل یتلظّی عطشاناً، فاسقوه شربة من الماء، فبینما هو یخاطبهم إذ رماه رجل منهم فذبح الصّبیّ. (موسوعة الامام الحسین(ع)، ج13، ص27)
1ـ حرملة بن کاهل، فرومایهاى بود و چون حرمله گرفتار شد و مختار وى را بدید، گریست و گفت واى بر تو، این همه جنایت بس نبود که طفل صغیر را نیز کشتى، اى دشمن خدا ندانستى که او از فرزندان پیامبر بود، دستور داد او را تیر باران کردند تا هلاک شد.
انتهای پیام/