راهاندازی «بنیاد فردوسی» در فرهنگستان هنر
علی معلم دامغانی ریاست فرهنگستان هنر در روز بزرگداشت خالق شاهنامه؛ ماندگارترین سند هویت ملی و ادب حماسی ایرانیان، از تاسیس «بنیاد فردوسی» و پروژههای گسترده فرهنگستان بر روی این میراث ارج آفرین خبر داد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، علی معلم دامغانی، ریاست این فرهنگستان با اعلام تاسیس «بنیاد فردوسی» توسط این مجموعه، از برنامههای گسترده پژوهشی و در دست تحقیق بر روی شاهنامه فردوسی و بازخوانی این منظر پهناور ادب، هویت ملی، حکمت، خرد و اسطورهشناسی ایرانی به شیوهای نوین خبر داد.
وی با بیان این نکته که فردوسی یکی از آشتیدهندگان اسلام و ایران و یکی از بسترهای پیوند فرهنگ و هویت ملی و هویت اسلامی است، یادآور شد: این اثر مبارک را فردوسی در طول تاریخ برای تمام مردمی که به نام «ایرانی» در این گستره جغرافیاییــفرهنگی بزرگ و پهناور از حوالی پکن تا قیروان در مراکش میزیستهاند گذاشته. چرا که همه تحت تاثیر حکمت و اندیشه او بودهاند و هیچگاه در منظومه و افق کلام و نگاه او احساس نکردهاند که ایرانیاند و مسلمان نیستند و یا مسلمانند و ایرانی نیستند. نام مبارک فردوسی، تداعی و تجلی پیوند میان ایرانی بودن و مسلمان زیستن در سرتاسر این گستره وسیع فرهنگی و زبانی است.
رییس فرهنگستان هنر با ذکر اینکه فردوسی، جامع و پیوند دهنده هویت ایرانی و اسلامی است یادآور شد: امروز برخی کسان که آنطرفاند از سر غرضورزی یا بغض، با گرایشهای ناسیونالیستی و با انتساب دروغ به فردوسی، دنبال اثبات چیزی هستند که بیپایه است. حکمت فردوسی، نظامی، ناصرخسرو، داراشکوه و... ثابت کرده که این شکاف و این گسست، غیر قابل تحقق است و این ستمی که بر فردوسی میرود نشان روشنی از عدم درک آنهاست.
وی با این مقدمه اعلام کرد: فرهنگستان هنر با درک این ضرورت حیاتی روزگار ما، بنیادی به نام «بنیاد فردوسی» تأسیس کرده که گستره وسیعی از کار بر روی این میراث بزرگ حکمت، هویت، معنا و ملیت ایرانی را پوشش میدهد. از کارهای میدانی که روی شاهنامه انجام شدهــهمین سند مکتوب که در دست ماستــو شاهنامههایی که از روی همین نسخه اصلی به عربی ترجمه شده و یا از همان نخست، عربی بوده مثل «شاهنامه ثعالبی» و شاهنامههای کردی تا جستجو در شیوه حماسهسراییها و اسطورهسازیهای ملل مختلفــاز هند تا یونان و حتی کشورهایی که کوچکترند و افسانهشناسی محدودتری دارند مثل ارامنه و اعرابــهمه موضوع پژوهشهای دامنهدار و گستردهای است که در این مجموعه در حال پیگیری است و بسیاری از آنها به نتیجه رسیده یا در آستانه رونمایی است.
به گفته معلم؛ یکی از محورهای این پروژه سراسری فرهنگستان در رویکرد به شاهنامه، تفکیک دو سطح و لایه آن است: شاهنامه خردسالان که روساخت و ظاهر حکایتها و اسطورهها و حماسههای شاهنامه و مبتنی بر عوالم خیال شاعرانه است، و دیگری شاهنامه سالخوردگان که ساحت ژرف ساخت اندیشه و حکمت باطنی این قصهها و اساطیر است و در افقی تفسیری و ورای صورت ظاهری باید دید و دریافت کرد. در این ساحت، نامگذاریها، قصه پردازیها و هر آنچه در شاهنامه میبینیم به تعبیر قرآن، همه «آیه» و «نشانه»اند و باید به دلالتهای معنایی و تاویلی آنها اندیشید مثل خود نام «رستم» که زنجیره اتصال همه داستانهای حماسی و اسطورهای این اثر جاوید است که اصلا چرا رستم؟ و آیا رستم حقیقتا یک انسان بوده است؟ این مرد که از آغاز تا انتهای شاهنامه، قصه، قصۀ اوست در یک فرد خاص منحصر و محدود میشود؟ یا نام او از ریشه «رستن» و متناظر با کلمه «رستنی» است؟ اینکه در زابلستان متولد میشود که روزگاری آبادترین منطقه این سرزمین بود و تمام غله مشرق زمین از آنجا تامین میشده است. اینکه از زال زر زاده میشود که چهرهاش سرخ است و مویش سپید که همان خورشید است.
وی با اشاره به اینکه بسیاری از واژهها و نامها در شاهنامه هست که اتفاق نظر در معنی آن نیست؛ به ریشهشناسی تاویلی نامهای شاهنامه از جمله تهمتن، تهمینه، اغریرث و گرسیوز، سودابه و رودابه، فریدون، دیو سپید و... از این منظر و بر اساس این خوانش نوین و مبتنی بر منطق درونی شاهنامه پرداخت؛ و در ادامه با بیان تاثیر فراوان فردوسی از قرآن در طرح و تبیین جهان شاهنامه گفت: شاهنامه بسیار از قرآن متاثر است. یکی همین داستان رستم و رستمانه زادن که زمین باید شکاف بردارد تا گیاه بروید و البته ما این دریافت و برداشت را بیشتر از آنکه مدیون استناد و ارجاع به منبعی باشیمــ چنانکه رفرنسزدگی عارضهای شایع در بخش فرهنگ و پژوهش ادبی آکادمیک در روزگار ماستــمرهون ارجاع به بافت و ساختار اندیشگی و جنس و جریان کلام و زبان و حکمت و هستیشناسی جاری در شاهنامه فردوسی هستیم و این تحقیق نیز به زودی نشر خواهد یافت و منتظر بازخورد و واکنش جامعه ادبی و اهل اندیشه و فرهنگ به آن خواهیم بود.
معلم دامغانی آنگاه با نقد رویکردهای تفرقه گرایانه و واگرایانه به این میراث سترگ ملی و بشری یادآور شد: یک نکته دیگر، تفرقه سازیهایی است که سابقه هم دارد. نظیر اینکه این کتاب عجمی است و ضد عرب یا ایرانی است و ضد ترکی و... ترک و عجم و عرب همه همنوع و همنژادند و این قصهها را که دعوت به گسست و جدایی اقوام از یکدیگر است، دروغسازان با اهداف و اغراض مشخص ایجاد کردهاند. فردوسی حکیمی است که بر حکمت درونی کلمات و معنای باطنی اسمها احاطهای شگفت دارد و با بهره از خیال شاعرانه فوقالعاده و بیهمتایی که دارد، شاهنامه را «محور پیوند همه اقوام ایرانی و همه قومیتهای مشرق زمین با همه تنوع و گستردگی خود و با هر اسم و عنوان در تمام طول تاریخ» کرده است.
وی با تبیین محورهای کار فرهنگستان بر روی شاهنامه در چند بخش احیاء و نشر میراث تصویری و تجسمی خلق شده بر محور این حماسه جاوید در طول قرنها از اثر نفیس و بی مانند «شاهنامه شاه طهماسبی» تا تصویرسازیهای «میرزا علیقلی خوئی» و آثار متعدد دیگر، و نیز تحقیقات ادبی، اسطورهشناختی، مردمشناسانه و... در ارتباط با شاهنامه که بخشی از آن در انتشارات فرهنگستان هنر به چاپ رسیده است افزود: ما بخش عمدهای از این پژوهش وسیع و دامنهدار را در فرهنگستان به انجام رساندهایم و امروز این مجموعه میتواند با جرات از این موضع دفاع کند که فردوسی، «مسلمان» است و «ایرانی» و نه «ناسیونالیست دروغپرداز و تفرقه افکن و نژادپرست» و نه «افراطگرای مدعی مسلمانی». همانطور که روزی «ایران» را و «اسلام» را به هم وصل کرد و پیوند داد، امروز نباید نام و میراث بزرگ او مایه جدایی و تفکیک ایران و اسلام از یکدیگر شود.
رئیس فرهنگستان هنر در ادامه، به بیان وجوهی دیگر از فردوسی و کار بزرگ او پرداخت و تاکید کرد: فردوسی از همان مطلع و آغاز اثر خویش «به نام خداوند جان و خرد» پرده از تسلط و احاطه عمیق و فراگیرش بر فرهنگ و معرفت قرآنی و بر روایات و احادیث برمیدارد. جان، اشارتی به «رحمانیت» و «فیض عام» و خرد که خاص آدمی است کنایتی از «رحیمیت» و «فیض خاص» خداوندی است و این آغازگری، حکایت از عمق نسبت او با این نگاه و باور معنوی دارد.
این صاحبنظر و مدرس ادب و حکمت ایرانی با بیان وجوه اشتراک و افتراق میان «اسطوره» و «قصه» و مرز این دو و با تعریف وجودشناختیــتاویلی اسطوره و اساطیرالاولین در قرآن و تبیین شیوههای روایت در قصه و اسطوره در نسبت با «عالم حقیقت» و «عالم خیال» گفت: متروک نشدن و از میان نرفتن شاهنامه در طول قرنها به این دلیل بوده که نسلها از پی هم، توانستند با این اثر همذاتپنداری کنند و «حقیقت» و «هویت» خویش را در آینۀ آن ببینند و بیابند.
وی در ذکر شیوهشناسی کار فرهنگستان در مورد شاهنامه و تفاوت آن با نگاه رفرنس محور و غیر مستقل رایج و در بیان آسیبشناسی این رویکرد رایج در عرصه تحقیقات ادبی و دانشگاهی، خاطرنشان کرد: پیشینیان، «سر دلبران» را در «حدیث دیگران» میجستند. اما باید به سر دلبران توجه میشد نه حدیث دیگران! سر دلبران، خود «حقیقت» است و «روایت». فضای پژوهش ادبی ما در این روزگار بسیار متاثر از نگاه مستشرقان و محققان غربی و بدون هیچ تلاشی در «اجتهاد و استنباط مبتنی بر خود متن» و «منطق ساختاری و ماهیت درونی متن» و یکسره مبتنی بر اصالت رفرنس و ارجاع است. شیوهای که فرهنگستان هنر در پیش گرفته از این جهت شیوه منحصر بفردی است که تا بحال هیچکس به چنین مسئلهای نپرداخته و همه استدلالهای ادبی در طول تاریخ ادبی ایران را جمعآوری، دستهبندی و دادهپردازی کرده و به وقت خود از همه منتقدان و کارشناسان و صاحبنظران ادبی کشور دعوت خواهد شد تا این شیوه نوین و بیسابقه از خوانش شاهنامه را ارزیابی کنند. به قول مولانا: نوبت کهنه فروشان درگذشت/ نو فروشانینم و این، بازار ماست. کار فرهنگستان، تلفیق «روایت» است با «درایت» یعنی جبران همان نقیصه جدی و ریشهدار در تحقیق ادبی این چند دهه که تنها روایت بود و نه درایت.
وی از کارهای در دست اجرا و انجام این مجموعه از جمله شاهنامه کردی که یک بخش آن آماده انتشار است و نیز کاری که تطبیق همه ادبیات و فرهنگ ما را به معنای شرقی و ایرانی از اولین دوران تکوین ادب ایران پس از اسلام تا ادبیات معاصر با شاهنامه فردوسی شامل میشود، و همچنین مقدمات ورود به پروژۀ «قرآن هنریــهنر قرآنی»، کار روی سبکشناسی ادب فارسی و احیای خصلت دینامیک و پویا بودن دستور زبان فارسی، خبر داد و تصریح کرد: تمام این رویکرد فرهنگستان هنر به بازخوانی و بازاندیشی در بنیانهای تفکر، حکمت، حماسه و اسطوره در شاهنامه را در یک جمله از زبان سهراب سپهری میتوانم خلاصه کنم: دعوت به شستن چشمها؛ و جور دیگر دیدن!
انتهای پیام/