ادبیات مدرن ایران چقدر تحت تأثیر تغییرات سیاسی بود؟
ادبیات ایران در فاصله سالهای انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی چه تغییراتی را پشت سر گذاشت؟ جریان نوگرایی از چه زمانی در ادبیات ایران شکل گرفت و سیاست چه تأثیری بر این تجدد داشت؟ اینها پرسشهایی است که آژند سعی دارد در کتاب جدید خود به آن بپردازد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، بررسی و جریانشناسی ادبیات معاصر ایران هرچند تاکنون در کتابها و مقالات متعددی انجام شده، اما در مقایسه با تلاش شاعران و نویسندگان در سده اخیر مشتی است نمونه خروارها مطالب و موضوعاتی که طی سالهای گذشته مغفول ماندهاند. در حالی که عمده تمرکز ادبیات دانشگاهی و پژوهشهای تحصیلات تکمیلی در سالهای گذشته بر ادبیات کلاسیک متمرکز بوده است، ادبیات ایران جریان خود را جدای از این مسائل طی کرده و فضاهای جدیدی را کشف کرده است. ادبیات معاصر، چه در حوزه نظم و چه در نثر، با در نظر گرفتن تفاوت سلیقه مخاطب، تغییرات اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه در کنار آشنا شدن با سبکهای نوین ادبی، جریان جدیدی را پیش روی خود متصور کرد و توانست با این رویکرد، توجه مخاطبان بیشتر به ویژه در میان نسل جوان را به سمت خود جلب کند. این در حالی بود که جریان ادبی جدید گاه از سوی دانشگاهیان و اساتید مورد قبول واقع نشده و حتی گاه مورد تمسخر قرار گرفت.
«ادبیات مدرن ایران در فاصله دو انقلاب»، نوشته یعقوب آژند، استاد دانشگاه، از جمله آثاری است که به تازگی از سوی نشر مولی منتشر شده است. این اثر در نظر دارد تا به ویژگیها و تغییرات ادبیات ایران در فاصله دو انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی بپردازد. کتاب، چنان که از عنوان آن برمیآید، با نگاهی تاریخی و سیاسی به بررسی تغییرات ادبیات ایران در این سالها میپردازد. نویسنده که خود استاد دانشگاه در رشته تاریخ است، ضمن بررسی دورههای تاریخی از این منظر در نهایت میخواهد به این پرسش پاسخ دهد که ادبیات ایران در فاصله سالهای یاد شده چرا تغییر کرد و چگونه؟
در بخشی از پیشگفتار این کتاب میخوانیم: ادبیات مدرن ایران در فاصلۀ دو انقلاب، یکسر جدال بین کهنه و نو بود و نو را در حدود مایههای خود بر کرسی نشاند و جهتهای فکری تازهای را فراروی خوانندگان گشود. جملگی این تحولات در گستره نثر بیش از چارچوبۀ شعر رخ داد. شعر در حصار عروض قدمایی زنجیر شده بود و شاعر تا این زنجیرها را از هم بگسلد و فرم آن را بشکند و شعر نو را پدید آورد، نثر فرسنگها از آن پیشی گرفته بود و با بلاغت و روانی و سادگی، به ویژه در عوالم روزنامهنگاری و ادب داستانی و نمایشی و نقادی صورتی دیگر از زندگی فرهنگی مردم شده بود. انطباق نثر با روحیات مردم سریعتر صورت گرفت؛ گرچه شعر با مایههایی از ذوق و شوق و حسن سلیقه به زندگی مردم معنایی تازه بخشید و در زیست مشترک آنها با چهرهای نو عرض وجود کرد.
ادبیات مدرن ایران دورنمایی وسیع دارد. در آن ادب و سیاست به طرزی بارز و روشن ملازم هم هستند و همین خصلت بدان دریچه و درگاهی تازه میبخشد و سامان و ساختار آن را به کل یگانه میکند. سبکها و اسلوبهای مختلف را میآزماید و افقهای بس فراخ را رودرروی خواننده میگشاید. در نثر ادب داستانی و نمایشی و نقادی و رسانهای فراروی مینهد. ادبیات داستانی روشنگریها و روشننگریهای اجتماعی و فرهنگی را وجهه همت خود قرار میدهد و در زوایا و مضامین مختلف از تاریخی و عاشقانه و ماجراجویانه تا اجتماعی و سیاسی، کارمایهای بایسته پدید میآورد. ادبیات نمایشی هم راه به چنین برداشتها میگشاید و با تکیه بر استعداد و قریحۀ بومی با زندگی مردم ایران همآوا میشود.
کتاب در هشت بخش تقسیم شده که در آن مقالات و مطالبی از اساتید مختلف گردآوری و عرضه شده است. شعر مشروطه به قلم منیب الرحمن، درآمدی بر ادبیات مدرن ایران اثر منصور شکی، انواع ادبی در ادبیات مدرن ایران به کوشش پیتر چلکووسکی، داستاننویسی کوتاه ایران از دهۀ 1320 ش. به بعد نوشته مسعود زوارزاده، جریانهای فکری ـ فرهنگی 1300 ـ 1320 ش. به قلم ماخالسکی، شعر قدمایی مدرن ایران به کوشش یعقوب آژند و... از جمله مطالبی است که در این هشت بخش ارائه شده است.
در بخشهایی از این اثر ذیل عنوان «تجدد ادبی: رویکردها» به قلم آژند میخوانیم:
تجدد ادبی در ایران از عهد قاجار و پیش از انقلاب مشروطیت آغاز شد و تا روزگار ما ادامه یافته است. در ایران زمینۀ تجدد ادبی پیش از هر چیز، بحران سیاسی و روشنفکری و اجتماعی بود. برخورد با غرب و ورود گرایشهای جدید در قرن سیزدهم، موجب پیکار سنت و تجدد در تمامی زمینهها گردید.
تجدد در شعر فارسی بهکندی صورت گرفت. شماری از شاعران کوشیدند خود را از قید اصول و قراردادهای پیشینیان برهانند. شعر که ستون ادبیات فارسی بود، چنان در سنتها غرق بود که دگرگونی آن غیرممکن مینمود؛ اما به هر حال از لحاظ مضمون و تخیل و شکل و ترکیب، دگرگونیهایی به آن راه یافت. دگرگونی در مضمون شعر راحتتر صورت گرفت؛ انقلابهای سیاسی و تاحدودی تغییرات اجتماعی ـ که بهخصوص در انقلاب مشروطه (1324) و رویدادهای پس از آن پدید آمد ـ مضامین شعری را دگرگون کرد. این مضامین بهتقریب شامل این مسائل شد: وطندوستی و استقلالطلبی، قانونخواهی و آزادی، انتقاد از استبداد و استعمار، فرهنگ و تعلیم و تربیت، تحسین علوم جدید، وضع زنان و جایگاه اجتماعی آنان، نقد اصول کهن اخلاقی، نقد خرافات مذهبی و گاهی خود مذهب.
در دورۀ تجدد ادبی، نثر فارسی بیشتر از شعر دستخوش تغییر شد و تنوع و گسترش بیشتری یافت و در این دوره قالبهای جدیدی چون مقاله، داستان، داستان کوتاه، نمایشنامه، ترجمه، نقد و تحقیق پیدا شد. افزایش شمار مخاطبان ادبیات و تغییر وظیفه و منزلت آن، سبب اهمیت نثر شد و آن را برای تشریح اوضاع جدید اجتماعی آمادهتر کرد. نثر این دوره در صورتها و وجوه مختلف تجلی یافت.
داستاننویسی در ادبیات کهن فارسی ریشهای عمیق داشت؛ ولی نوشتن داستان به شیوۀ جدید و با رویکرد اجتماعی ـ سیاسی، مقارن با مشروطیت متداول شد. ترجمۀ داستانهای اروپایی در خلق داستانهای ایرانی جدید بسیار مؤثر بود. مسائل اجتماعی و اصلاح نهادهای کهنه، نظر داستاننویسان را جلب کرد. وضع نامطلوب زنان، امتیازات اجتماعی بعضی از طبقات جامعه، بدبختی طبقات فرودست و تصویر مصائب ملی از موضوعات نخستین داستانها بود.
نمایشنامهنویسی در ایران از ترجمه شروع و چند نمایشنامه از مولیر فرانسوی به فارسی ترجمه شد. اما نخستین کسی که در جهان اسلام نمایشنامه به شیوۀ جدید نوشت، میرزا فتحعلی آخوندزاده بود که شش نمایشنامه و یک داستان به زبان ترکی نوشت و میرزا جعفر قرچهداغی آنها را با اطلاع خود نویسنده به فارسی برگرداند. ادبیات نمایشی ایران حاصل عناصری از تجدد ادبی بود و در دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی و ادبی ایران تأثیری شایان داشت. ...
نشر مولی کتاب «ادبیات مدرن ایران در فاصلۀ دو انقلاب» را در 630 صفحه و در شمارگان 520 نسخه روانه بازار نشر کرده است.
انتهای پیام/