نظر منفی آمریکایی‌ها نسبت به رئیس جمهوری زنان


نظر منفی آمریکایی‌ها نسبت به رئیس جمهوری زنان

آمریکاییان هنوز معتقدند که به نسبت زنان، مردان «از نظر احساسی برای تصدی سمت های سیاسی مناسب ترند.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، یکی از دلایل بیشمار نفرت از دونالد ترامپ – علاوه بر دروغگویی هایش، انگیزه های فاشیستی اش، تقلب کردن هایش، کلاهبرداری هایش و فقدان همدردی اش نسبت به سایر انسان ها – و شاید تکان دهنده ترین این دلایل، بی ثباتی عاطفی اش باشد. در نتیجه جریانی پیوسته از حاضر شدن در برنامه های زنده تلویزیونی، توئیت های از نظر دستوری آشفته و شکایت های مقامات کاخ سفید از منابعی گمنام، ما به طور روزانه حتی ساعت به ساعت در معرض این یادآوری قرار داریم که ترامپ 72 سال روی زمین زندگی کرده و همچنان انگیزش و کنترل عاطفی طفل نوپایی را دارد که به شکل خاصی دست و پا می زند.

اما با این وجود تعداد قابل توجهی از آمریکاییان – و به خصوص رای دهندگان به ترامپ – هنوز بر این باورند که این زنان هستند که بلوغ عاطفی لازم را برای تصدی مناصب عالی ندارند.

مطالعه تازه منتشر شده مرکز تحصیلات و نیروی کار دانشگاه جرج تاون نشان می دهد که بر اساس داده های جدیدی که مرکز «پیمایش اجتماعی عمومی» گردآوری کرده، 13 درصد آمریکاییان هنوز معتقدند که به نسبت زنان، مردان «از نظر احساسی برای تصدی سمت های سیاسی مناسب ترند.» این تعداد قطعا از دهه 1970 به این سو پایین آمده است، اما هنوز هم بالاست؛ آن هم برای کشوری که در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 آن، هیلاری کلینتون با وجود بازنده شدن در آرای کالج انتخاباتی، نزدیک به 3 میلیون رای بیشتر از ترامپ کسب کرده است.

اما کند و کاو در این اعداد و ارقام، از این نظر که آیا زنان برای تصدی یک سمت سیاسی به اندازه مردان مناسب هستند یا نه، گویای تفاوت حزبی بزرگی است. رای دهندگانی که می توان آنها را در زمره «جمهوریخواهان راسخ» دانست، به نسبت کسانی که می توان آنها را در جرگه «دمکرات های راسخ» جای داد، تقریبا سه برابر بیشتر محتمل است که به این باور رسیده باشند که زنان از نظر احساسی کمتر از مردان برای تصدی سمت های سیاسی مناسبند. به این ترتیب در سال 2018 حدود 30 درصد مردان جمهوریخواه راسخ و بیشتر از 30 درصد از زنان جمهوریخواه راسخ قبول داشتند که زنان ظاهرا برای تصدی نقش رهبری سیاسی آماده نیستند.

(این شکاف جنسیتی برای دمکرات ها برعکس بوده است. یعنی از هر 10 دمکرات حدود یک نفر آنها با نامزد شدن زنان برای تصدی ریاست جمهوری مخالف بوده اند، اما مردان بیشتر محتمل بوده که چنین احساسی به نسبت زنان داشته باشند.)

تعداد کسانی که در نظرسنجی ها می گویند زنان برای تصدی پست ریاست جمهوری مناسب نیستند برای مدتی گرایشی رو به افول داشته، اما این تحقیق نشان دهنده یک نقطه اوج در سال 2016 بوده که آشکارا واکنشی بوده به کارزار انتخاباتی کلینتون. این امر به خصوص در مورد مردان جمهوریخواه صدق می کند که با حدود 4 نفر از هر 10 نفر می گویند که زنان از نظر احساسی قابلیت کمتری برای مدیریت پست ریاست جمهوری دارند.

این نقطه اوج موقتی گویای آن است که تعداد واقعی کسانی که درباره سهیم شدن زنان در قدرت سیاسی احساس مثبتی ندارند احتمالا کمی خیلی بالاتر از چیزی است که نظرسنجی ها نشان می دهند. برای کسانی که احساساست جنسیت گرایانه دارند، زمانی که با یک سناریوی به کلی تئوریک مواجه می شوند، انکار این احساسات بسیار راحت تر است: آیا ممکن است روزی یک زن صلاحیت لازم را ریاست جمهور شدن کسب کنند؟ خب حتما! اما وقتی این فرضیه واقعیت پیدا می کند و یک زن عملا برای رئیس جمهور شدن در انتخابات شرکت می کند، با موجی ناگهانی از تعداد کسانی مواجه می شویم که به دنبال دلیلی برای پس گرفتن حمایت خود می گردند.

این وضعیت وقتی مشهود شد که مسئله الیزابت وارن پیش آمد. در طول انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری سال 2016 دمکرات ها یک به یک پشت سر برنی سندرز قرار گرفتند، به خصوص مردان که ادعا می کردند هیچ احساس خصومتی نسبت به زنان ندارند و اگر وارن در انتخابات شرکت کند، با عشق و علاقه از او حمایت خواهند کرد. («من از صمیمی قلبم به وارن رای خواهم داد» به شعار انتخاباتی این قبیل رای دهندگان در تمام پلتفرم های شبکه های اجتماعی تبدیل شد.)

اما اکنون که این رای دهندگان فرصتی داشتند تا به این وعده خود عمل کنند، به طور گسترده ای خلف وعده کردند. با وجود تمام وعده هایی که مبنی بر حمایت صمیمانه از وارن داده شده بود، او در نظر سنجی های انتخابات مقدماتی دمکرات ها با سماجت روی حدود عدد 7 درصد باقی ماند و کمابیش با پت باتیگیگ گره خورده بود که برای داغ کردن کارزار انتخاباتی اش، با وجود آنکه تجربه سیاسی و سیاستگذاری بسیار کمتری داشت ( یا بهتر است بگوییم اصلا نداشت)، از اهرم شخصیت «مرد خوب جوان» - با تاکید بر «مرد»- استفاده کرده بود.

با این وجود این بالا و پایین ها در نگرش ها نسبت به نامزدهای زن، حاکی از وجود دلیلی برای خوش بینی نیز هست. این نگرش ها ابدی نیستند و دلیل خوبی وجود دارد که باور کنیم زمان و در معرض نگاه قرار داشتن ایده ها و افراد جدید، می تواند حتی برداشت های دیرینه از توانایی های زنان را تغییر دهد.
حتی حضور کلینتون در رقابت های انتخاباتی موقعیتی را برای امیدواری فراهم آورد. بله، با وجود خصومت های موجود نسبت به نامزدهای زن، در واکنش به کارزار او یک نقطه اوج وجود داشت، ولی او به گسترش این برداشت نیز کمک کرد تا مردم نسبت به ایده داشتن یک رئیس جمهورزن اصولا نرم تر شوند (هر چه که بود او با یک حاشیه مطمئن در تعداد آرا نامزد مردمی تری بود).

نکته شاید جالب توجه تر درمورد تحقیق مذکور این است که نشان می دهد که کلیشه های جنسیتی عمدتا در ارتباط با تبیین تبعیض های مردم است و نه نتیجه مشاهدات فارغ از سوگیری نسبت به جهان. چرا که این ایده که دونالد ترامپ از نظر احساسی باثبات تر از هیلاری کلینتون– یا عملا از هر زن دمکراتی که قصد به چالش کشیدن او در انتخابات 2020 را دارد- است، بیشتر به این باور شبیه است که اژدهاها و تک شاخ ها واقعی هستند. با این حال تعداد زیادی از کسانی که به ترامپ رای دادند، حاضرند به پای این باور خود بمیرند، چرا که باور دارند زنان نامتوازن یا غیرقابل اعتماد هستند و همین، بیرون ماندن آنان از حلقه قدرت را توجیه می کند.

در طول دو سال گذشته این ایده که مردان بیشتر از زنان بر احساسات خود کنترل دارند، به تمرکز انتقادهای شدیدی تبدیل شده که آغازگر «راهپیمایی زنان» بود و نظاره شکست یک زن توانا به دست یک مرد- کودک عجول و کم طاقت ـ در انتخابات سال 2016 ، موج خشمی را در جامعه به حرکت درآورد. این روند به جنبش «هشتک من هم» انجامید که به شکل نظام مندی فاش کرد که تعدادی زیادی از مردانی که سمت ها و پست هایی را در سلسله مراتب قدرت در اختیار دارند، عملا توله های کثیفی هستند که به طور منظم انگیزه زورگویی و آزار و اذیت زنان به آنها داده شده است.

این ایده که مردان به طور طبیعی آرام تر و کنترل شده تر از زنان هستند، راهی روشن به این واقعیت می برد که تعداد خیلی زیادی از آنان در مدیریت قدرتی که به آنها داده شده کاملا نالایق هستند. همزمان با آشنا شدن رای دهندگان دمکرات با زنان توانایی که قرار است برای رئیس جمهور شدن در این دوره شرکت کنند، شاید آنها بتوانند بر این کلیشه های نادرست غلبه کنند و با انتخاب خود اجازه دهند که یک زن در مسیر شکست دادن چهره نحسی که کت و شلواری بدقواره بر تن دارد و درحال حاضر کاخ سفید را به وجود خود ملوث کرده، ضربه کاری دیگری وارد آورد.

نویسنده: آماندا مارکوت (Amanda Marcotte) از نویسندگان سایت سالون

منبع:فارس

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
گوشتیران
triboon