گزارش تسنیم-۱|ظرفیتهای الفبای فارسی در آسیای مرکزی: گذر از روسیسازی شوروی به ملیگرایی قومی
در دوره حاکمیت کمونیستها که همراه با نهضت سوادآموزی گسترده مردم منطقه بود، نفوذ عمیق الفبای سیریلیک صورت گرفت، با این حال پس از فروپاشی کشورها تلاشهای گوناگونی برای بازگشت از این روند صورت دادند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، با وقوع انقلاب فوریه و اکتبر 1918 که متعاقب آن بلشویکها بر دیگر گروههای انقلابی پیروز شده و زمینههای استقرار یک نظام کمونیستی را در اوراسیا فراهم آوردند، یک جریان گسترده «روسیسازی» در تمامی ساحتهای زندگی مردم روسیه، آسیای مرکزی، قفقاز و اروپای شرقی آغاز به کار کرد. تغییر در سبک زندگی، متدهای آموزش، معماری، موسیقی، نوع پوشش، ذائقههای غذایی و حتی مولفههای رفتاری متاثر از سیاستگزاریهای کلان در مسکو به تدریج تغییر یافت. با این حال مهمترین گام را در این دوره کمونیستهای مستقر در مسکو در حوزه زبان و ادبیات صورت دادند.
با ورود نظام مدرنیته شرقی به این کشورها، نخستین بار سواد خواندن و نوشتن به صورت عمومی در دستور کار حکام منطقه قرار گرفت و نظام باثبات و گسترده آموزشی در این کشورها شکل گرفت. تا پیش از این صرفا نخبگان منطقه توانایی خواندن و نوشتن داشتند. با این حال تفاوتی که در جریان جدید سوادآموزی وجود داشت، حضور زبان و الفبای روسی بود. در این دوره شمار زیادی از مردم منطقه با زبان روسی آشنا شدند و زبانهای بومی خود را نیز با الفبای کریل فرا گرفتند. در این دوره نخبگان بومی تلاشهای زیادی برای حفظ زبان و الفبای بومی (که عمدتا الفبای عربی) بود صورت دادند، لکن سایه داس و چکش سنگین کمونیستها و خفقان ایجاد شده فضایی برای عرضه اندام به آنها نمیداد. از سوی دیگر نیز یک طبقه روشنفکر وابسته به احزاب کمونیست در این جمهوریها شکل گرفته بودند که سکاندار هدایت جریانهای فکری و فرهنگی میان مردم بودند. در این دوره روحانیون و ملیگرایان قومی تنها سنگر مقابل تهاجم فرهنگی کمونیستها بودند. این اقدامات در مجموع موجب ایجاد یک شکاف بسیار عمیق میان نسل جدید مردم این مناطق با میراث و مفاخر فکری و فرهنگی آنها شد.
در دوره گورباچوف و در چارچوب پروسترویکا و گلاسنوست، گشایشهایی صورت گرفت، اما جز پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در پی کودتای اوت 1991، نمیتوان تحولات روی داده را واقعی در نظر گرفت. موج احیاء هویتی در این دوره در جمهوریها شکل گرفت که مشخصا حول دو محور بود: مذهب و قومیت. اگرچه جریان احیاء هویتی در موضوع مذهب ابتدا در میان مردم و روحانیون شکل گرفت (که بعدها دولتها بر آن چیره شدند)، اما مقولههای قومی این بار در قالب ملیگرایی قومی توسط دولتهای تازه استقلال یافته، به عنوان دستاویزی برای حفظ انسجام، دستیابی به استقلال و غلبه بر مشکلات مورد استفاده قرار گرفت. در این چارچوب دولتهای منطقه هر کدام بسته به شرایط جدیدی که برای خود برگزیدند، مجموعهای از سیاستهای ملیگرایانه فرهنگی را در پیش گرفتند. با این حال گریز از میراث شوروی در کنار بحرانهای برجای مانده و آینده مبهم پیشرو، به سادگی مقدور نبود.
زبان و ادبیات یکی از کلیدیترین و در عین حال سختترین تصمیمات این جمهوریها برای گذر از روسیسازی شوروی و تلاشهای محدود روسیه جدید بود. البته بازیگران خارجی به ویژه ترکیه نیز در این فرایند مشارکت ویژهای داشتند. در این بازه، گرجستان و ارمنستان که میراث خاص زبانی و ادبی آنها مشترک با هیچ یک از همسایگان نبود، به سادگی از این مرحله گذر کردند. آذربایجان که پس از الفبای عربی یک دوره 70 ساله الفبای کریل را تجربه کرده بود، با کش و قوسهای فراوان نهایتا با اعمال نفوذ ترکیه، الفبای لاتین را برگزید. در ترکمنستان نیز که تا 1928 الفبای عربی را استفاده میکرد و پس از آن الفبای لاتین را، پس از تغییر حدودا 50 ساله به الفبای سیریلیک توسط روسها (در سال 1940)، در 1991 و پس از فرپاشی شوروی، دستور بازگشت به الفبای لاتین سریعا توسط صفرمراد نیازوف صورت گرفت.
در ازبکستان نیز اگرچه از نخستین ماههای پس از استقلال اسلام کریماف الفبای لاتین را که پیش از این در 1928 در زبان ازبکی مرسوم شده بود، رسمی نمود، اما مردم این کشور همچنان از الفبای سیرلیک استفاده میکردند. با این حال از سال 2001 سیاستها و تدابیر منسجمتری برای گذر به الفبای لاتین صورت گرفت که از جمله آنها میتوان به تغییر الفبای سایتهای رسمی، الفبای چاپ شده روی پول و ... اشاره کرد. در سه جمهوری دیگر تاجیکستان، قزاقستان و قرقیزستان اما همچنان الفبای سیرلیک الفبای رسمی است و نسخه جایگزینی ندارد. در قزاقستان سالهاست گذر به الفبای لاتین مطرح شده و در استراتژی 2050 این کشور نیز ذکر شده که از سال 2025 ترجمه الفبای سیریلیک فعلی به الفبای لاتین قزاقی آغاز خواهد شد.
قرقیزها در میان ترکزبانان آسیای مرکزی تجربه کمتری در مورد کار با الفبای لاتین داشتند و از این جهت نیز بازگشت به الفبای لاتین به رغم غربگرایی دولت عسکر آقایف و نردیکی ترکیه به این کشور، همچنان در دستور کار قرار نگرفته است. قرقیزها همچنان الفبای سیریلیک را استفاده میکنند. البته قرقیزهای ساکن در چین و به خصوص مناطق اویغور نشین در مناطق خودمختار قزلسو و ایلیقزاق در سینکیانگ، همچنان الفبای عربی پیش از 1930 را برای زبان قرقیزی خود به کار میبرند.
در تاجیکستان اما روند تغییر الفبا کاملا متفاوت بود. این جمهوری به دلیل عدم قرار گرفتن در زمره اقوام ترکزبان آسیای مرکزی، هرگز تجربه مشخصی از کاربرد الفبای لاتین را تجربه نکرده است. الفبای مورد استفاده تاجیکها همچنان کریل است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نیز که دیگر کشورها مشغول بازیابی هویتی در پرتو سیاستهای ملیگرایانه خود بودند، تاجیکها به واسطه تمامیتخواهی، کشتار و خونریزی نیروهای وابسته به کمونیستهای جبهه خلق درگیر یک جنگ داخلی چندین و چند ساله بودند که اتفاقا اسلامگرایان و ملیگرایان تحولخواه که طرفدار تغییر الفبا بودند، در زمره گروههای مخالف قرار داشتند. با انعقاد سازشنامه صلح که در نهایت با حذف تمام مخالفین و تفوق کامل امامعلی رحمان، رهبر سابق نیروهای جبهه خلق همراه شد، فضایی برای تغییر الفبا به وجود نیامد و گروههای نخبگان این کشور در فضای شدیدی که علیه اسلامگرایی و ایرانگرایی به وجود آمد، مجالی برای طرح چنین دغدغهای نیافتند.
با این حال همچنان سوالهایی جدی در این زمینه وجود دارد. بازگشت تاجیکها به هویت و میراث غنی ادبی، تاریخی و فرهنگی خود آیا با الفبای روسی مقدور است؟ الفبای نیاکان که هماکنون در برخی پایههای مدارس این کشور تدریس میشود چه جایگاه و اثراتی دارد؟ آیا همچنان فرصتی برای بازگشت به الفبای عربی در تاجیکستان وجود دارد؟ گذر به الفبای عربی در این کشور چه الزاماتی خواهد داشت؟ کشورهای همزبان همسایه (افغانستان و ایران) که اتفاقا هر دو نیز از الفبای عربی استفاده میکنند چه نقشی در این فرایند خواهند داشت؟
اینها سوالات و مواردی است که تلاش میشود در بخشهای دیگر این گزارش پیرامون تاجیکستان و دیگر کشورها به آنها پاسخ داده شود.
ادامه دارد
انتهای پیام/