گزارش| استراتژی و منافع آمریکا در آسیای مرکزی
آسیای مرکزی یکی از حوزههای مورد علاقه ایالات متحده برای نفوذ، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بوده است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، ارائه کمکهای مالی به کشورهای ضعیف و بسته های سرمایه گذاری به کشورهای قدرتمندتر منطقه، اصلی ترین رویکرد واشنگتن برای گسترش نفوذ در آسیای مرکزی بوده است. با این حال، با افزایش نفوذ اقتصادی چین در منطقه، به نظر میرسد این ابزار آمریکایی ها نیز جذابیت خود را در منطقه از دست داده باشد. لذا، برنامه های پیچیده تر ژئوپلیتیکی در دستور کار واشنگتن قرار گرفته است.
استروب تالبوت معاون وزیر امور خارجه ایالات متحده در دوره ریاست جمهوری 'بیل کلینتون' که حدود 15 سال نیز ریاست اندیشکده مطرح بروکینگز را بر عهده داشت، در زمانی که در وزارت امور خارجه امریکا خدمت می کرد در سخنرانی در دانشگاه جان هاپکینز اظهار کرده بود که ایالات متحده کاری به کار آسیای مرکزی ندارد اما به دیگران نیز اجازه نمی دهد که در آن جا قدرت نمایی کنند.
با این وجود، در دهه 90 میلادی ایده تقویت مواضع ایالات متحده در کشورهای مستقل مشترک المنافع در آسیای مرکزی از سوی نخبگان سیاسی در واشنگتن مورد استقبال قرار گرفت. دلایل مختلفی برای این وضعیت وجود داشت که مهم ترین آن حذف سلاح های هستهای قزاقستان تا آوریل 1996 به عنوان بخشی از «برنامه کاهش تهدید همکاری جویانه نون-لوگار» بود. این برنامه از نام های سناتور ریچارد لوگار و سناتور سام نون گرفته شده است. به عبارت دیگر، با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1992، تهدید و دشمن اصلی ایالات متحده از بین رفته بود و واشنگتن نیاز به برقراری روابط نزدیک تر با کشورهای آسیای مرکزی نداشت. به گونه ای که توافق ها و تفاهم نامه های دوجانبه امضا شده ی امریکا با کشورهای آسیای مرکزی از چند ده مورد در سال 1995 به صفر مورد در سال 1996 رسید. در نتیجه بیش تر پروژه های ایالات متحده در آسیای مرکزی که در آن سال ها آغاز شده بود به سرانجام نرسیده و محقق نشد. حتی دپارتمان کشورهای آسیای مرکزی در وزارت امور خارجه به جای قرار گرفتن در حوزه کشورهای شوروی سابق به اداره امور افغانستان منتقل شد. تاثیر و نفوذ امریکا در منطقه خصوصا پس از بسته شدن پایگاه های نظامی اش در خان آباد ازبکستان و فرودگاه ماناس در بیشکک قرقیزستان به طرز چشمگیری کاهش یافت.
در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، ایده مقابله با نفوذ روسیه و چین در اسیای مرکزی به صورت جدی تر مطرح شد و امریکا با افزایش نفوذ و دمیدن بر نزاع های سیاسی در منطقه، حتی با کمک سازمان های غیر دولتی به دنبال انجام انقلاب های رنگی در آسیای مرکزی برآمد. اوباما در آخرین سال ریاست جمهوری اش با هدف پیگیری سیاست ها و منافع ایالات متحده در این منطقه، پیشنهاد داد تا مذاکراتی به صورت منظم میان امریکا با قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان برگزار گردد. متعاقبا این ایده همکاری، C5+1 یعنی پنج کشور آسیای مرکزی به علاوه ایالات متحده نامیده شد.
پیش از این و در زمان جورج بوش نیز ایالات متحده ابتکاراتی درباره طرح های زیرساختی در منطقه و هم چنین طرح هایی چون ایده آسیای مرکزی بزرگ (همانند پروژه خاورمیانه بزرگ) را در پیش گرفته بود. پیش فرض اصلی این برنامه ها این بود باید پنج جمهوری سابق شوروی در منطقه آسیای مرکزی را باید به عنوان بخشی جدانشدنی از جهان اسلام در نظر گرفت و از این پروژه ها برای از بین بردن نفوذ روسیه و چین در منطقه استفاده کرد. با این حال، نه پروژه ها و نه قالب جدید C5 + 1، ایالات متحده را به هدف خود مبنی بر تقویت مواضعش در این منطقه نزدیک نکردند.
هدف پروژه آسیای مرکزی بزرگ، ایجاد آسیای مرکزی واحد از طریق اجرای برنامههای همگرایی مختلف از جمله نظامی، استراتژیکی و ژئوپلیتیکی است که پس از آن افغانستان به آسیای مرکزی واحد ملحق میشود. علاوه بر این در آینده پیوستن پروژه آسیای مرکزی بزرگ با پروژه خاورمیانه بزرگ برنامه ریزی شده که کل این فضا تحت کنترل آمریکا قرار خواهد گرفت. هدف دیگر پروژه ها کاهش نفوذ مسکو و پکن در آسیای مرکزی است بنابراین روسیه و چین حضور آمریکا در منطقه را به عنوان تهدیدی برای منافع خود میداند.
دونالد ترامپ دو سال پس از آغاز ریاست جمهوری اش و به دلیل افزایش تنش ها در افغانستان و نیاز کاخ سفید برای یافتن راه حلی برای مساله کاهش حضورش در این منطقه بی ثبات به پلتفرم C5 + 1 مجددا تاکید کرد. ترامپ هم اکنون به دنبال ایده یافتن شریکی در منطقه آسیای مرکزی است که درباره اهداف امریکا در منطقه مسئولیت بر عهده گیرد.
هنگامی که کشورهای آسیای مرکزی نسبت به ایده امریکا ابراز علاقه کردند، دونالد ترامپ بلافاصله دیوید هیل معاون امور سیاسی وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا را در آگوست سال جاری به منطقه اعزام کرد. اصلی ترین هدف سفر هیل به منطقه آسیای مرکزی شرکت در نشست سیاسی C5+1 با حضور وزرای امور خارجه کشورهای منطقه بود. سفر دو روزه هیل به آسیای مرکزی از قزاقستان آغاز شد. در نورسلطان اولین دیدار هیل با قاسم ژومارت توکایف، رئیسجمهور تازه انتخاب شده قزاستان بود. مبارزه با تروریسم و روند بازیابی اقتصادی و اجتماعی افغانستان یکی از محورهای اصلی مذاکرات هیل و توکایف بود. در این دیدار همچنین توسعه مشارکت راهبردی میان دو کشور و نیز اجرای موافقتنامههای امضاشده توسط نظربایف و ترامپ در ژانویه 2018 مورد توجه هیاتهای دو طرف قرار گرفت. هیل در قزاقستان دیدار دیگری نیز با عسکر مامین، نخستوزیر این کشور داشت. توسعه مناسبات تجاری، و سرمایهگذاری آمریکا در قزاقستان یکی از محورهای مهم این دیدار بود. پس از انجام دیدارهای مختلف در قزاقستان، هیل راهی ازبکستان شد و دیدارهایی را در این کشور با مقامات مختلف از جمله رئیسجمهور، وزیر امور خارجه و نخست وزیر ترتیب داد. به عقیده برخی ناظران، حتی اگر امریکا برنامه جامع درازمدتی برای این منطقه نداشته باشد، هدف اصلی سفر دیوید هیل به منطقه بحث درباره میزان مشارکت کشورهای آسیای مرکزی در حل و فصل مساله افغانستان در راستای منافع واشنگتن و نیز به دنبال استفاده از اهرم های نفوذ برای تضعیف مواضع روسیه، چین و ایران در این بخش از جهان بود.
بی شک، همکاری میان کشورهای آسیای مرکزی و روسیه در چارچوب اتحادیه اقتصادی اوراسیا به نفع سیاست های توسعه طلبانه امریکا نیست. با این حال واشنگتن در حال حاضر هیچ ساختاری ندارد که بتواند آن را جایگزین اتحادیه اقتصادی اوراسیا و سازمان پیمان امنیت جمعی کند. عدم کاهش نفوذ روسیه در منطقه تنها نگرانی ایالات متحده نیست. چین نیز با هدف استراتژی بلندپروازانه خود برای توسعه جهانی با ابتکار کمربند و جاده از نفوذ بالایی در منطقه برخوردار شده است و این امر بر نگرانی های امریکا در آسیای مرکزی افزوده است.
با این حال ، در حال حاضر ایالات متحده آمادگی ندارد که جایگزینی برای این پروژه به کشورهای آسیای میانه پیشنهاد دهد یا سرمایه گذاری هایی را انجام دهد که با سرمایه های چین در آنجا رقابت کند. علاوه بر این با افزایش تنش ها و تشدید جنگ تجاری میان امریکا و چین، پکن به دنبال افزایش نقش آفرینی درباره مسائل امنیتی افغانستان است.
امروزه، قزاقستان از نظر واشنگتن به عنوان یک شریک قابل اعتماد در آسیای مرکزی مورد توجه است که دارای اقتصاد نسبتا قوی در بین کشورهای منطقه و منابع انرژی قابل اعتنایی است. قزاقستان در ماه های اخیر تغییر و تحولات سیاسی زیادی را تجریه کرده و این امر باعث شده تا ایالات متحده با هدف تاثیر گذاری بر این روند، توجه بیش تری به این کشور بکند. از این رو، امریکا به طور فعالانه همکاری های اقتصادی خود با قزاقستان را گسترش داده و سرمایه گذاری در بخش های مختلف این کشور را افزایش داده است به گونه ای که در حال حاضر بیش از 300 شرکت امریکایی در قزاقستان مشغول به فعالیت هستند. در سال گذشته میلادی، سرمایه گذاری امریکا در اقتصاد قزاقستان به 5.3 میلیارد دلار رسید و در شش ماهه نخست سال جاری میلادی، گردش مالی میان دو کشور به 1.1 میلیارد دلار رسید که نسبت به مدت مشابه در سال 2018 شاهد رشد 31.8 درصدی است. علاوه بر این، از آن جایی که ارسال تجهیزات نظامی به افغانستان از طریق پاکستان و روسیه مشکل ساز است، در حال حاضر نیز تامین پشتیبانی سربازان امریکایی در افغانستان زمینه اصلی همکاری میان واشنگتن و نورسلطان است.
با وجود روابط خوب بین ایالات متحده و قزاقستان، شریک اصلی سیاسی و نظامی واشنگتن در منطقه در واقع در حال حاضر ازبکستان است. اخیرا توجه واشنگتن به این کشور افزایش یافته است. پس از روی کار آمدن شوکت میرضیائف در ازبکستان و شروع اصلاحات سراسری در این کشور، واشنگتن از این فرصت برای افزایش نفوذش استفاده کرد. چرا که ازبکستان از نظر استراتژیک نقش مهمی در بالانس قدرت در منطقه آسیای مرکزی دارد.
از این گذشته، هر سه شاخه خط لوله انتقال گاز از آسیای مرکزی به چین که منتقل کننده گاز ترکمنستان است از ازبکستان عبور می کند. چهارمین شاخه این خط لوله که به قرقیزستان و تاجیکستان می رسد و آن ها را به چین متصل می کند نیز از خاک ازبکستان عبور می کند. امکان اعمال قدرت بر روی این خطوط انتقال گاز خصوصا در زمانه ای که جنگ تجاری میان واشنگتن و پکن برقرار است، قطعا از جذابیت بالایی برای ایالات متحده برخوردار است. از این رو ، برنامه هایی برای افزایش حضور اقتصادی ایالات متحده در ازبکستان تدوین شده است تا بعداً آن را به نفوذ سیاسی تبدیل کند.
ایالات متحده علاوه بر این که دنبال تامین منافع خود در آسیای مرکزی است، برایش مهم است که بتواند همکاری میان مسکو و پکن را تضعیف کرده و منافع این دو کشور را در منطقه ای نزدیک به مرز زمینی مشترکشان تحت فشار قرار دهد. از این رو، امریکا در حال حاضر و به صورت فعالانه از طریق شبکه های اجتماعی، رسانه ها و سازمان های غیردولتی به دنبال سناریوهایی بدین مظور است. بیش تر اوقات تمرکز این فعالیت ها و پروپاگانداهای رسانه ای پیرامون تهاجم اقتصادی چین به حوزه نفوذ روسیه و ادعاهایی مبنی بر گسترش نفوذ سیاسی و نظامی پکن در آسیای مرکزی است.
با این حال، مسکو و پکن نیز درک می کنند که ممکن است منافع آن ها در آسیای مرکزی با هم در تضاد باشد، با این حال به دنبال ایجاد روابطی هستند که هیچ مشکل حل ناشدنی میانشان به وجود نیاید. روسیه و چین امیدوار هستند که از طریق ایده هایی چون اتحادیه اقتصادی اوراسیا و ابتکار کمربند و جاده روند ادغام و گسترش همکاری با کشورهای آسیای مرکزی را گسترش دهند.
انتهای پیام/