سلبریتی‌ها نماد فرهنگ شدند و اهل فرهنگ، بسازبفروش/ مولانا چگونه آمریکا را تسخیر کرد؟

سلبریتی‌ها نماد فرهنگ شدند و اهل فرهنگ، بساز بفروش/ مولانا چگونه آمریکا را تسخیر کرد؟

رضا اسماعیلی معتقد است: امروزه به‌خاطر تعلل‌هایی که در سیاست‌گذاری‌های فرهنگی وجود دارد، اصحاب فکر و فرهنگ که وارثان اصلی این عرصه‌اند، به حاشیه رانده شده‌ و فلان جوان هنرپیشه و فوتبالیست برای جوانان الگو شده‌اند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دومین نشست از سلسله نشست‌های «راهکارهای تحقق بیانیه گام دوم در حوزه فرهنگ، ادب و هنر» با مشارکت انجمن قلم ایران و خبرگزاری تسنیم در این خبرگزاری برگزار شد. مصطفی محدثی خراسانی و کامران شرفشاهی میهمانان این نشست بودند و رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر، نیز مدیریت این جلسه را به‌عهده داشت.

در این جلسه که با محوریت «بیانیه گام دوم، فرهنگ و جوانان» برگزار شد، موضوعات مختلفی از جمله تأثیر سپردن مسئولیت به جوانان در عرصه فرهنگ بر پویایی و عدالت‌طلبی جامعه، بررسی تجربه‌های موفق در این زمینه و وضعیت شعر اعتراض امروز طرح و بررسی شد. بخش دوم این نشست که در ادامه منتشر می‌شود، به مسئولیت اهل قلم در اجرای مفاد بیانیه گام دوم در حوزه فرهنگ و هنر اختصاص داشت. چرایی بی‌توجهی اهالی قلم نسبت به برخی از موضوعات جاری در جامعه موضوع بخش دیگر این نشست بود. شرفشاهی در این رابطه می‌گوید: مشکل از اهل قلم نیست، مشکل از سوی مدیریت فرهنگی کشور است که نمی‌گذارند صدای اهل قلم به گوش  مسئولان برسد. شاعران آثار متعددی دارند، اگر تحولی در مدیریت فرهنگی ما صورت بگیرد و افرادی بیایند که دردمند و متعهد باشند، می‌توان امید داشت که صدای این دسته از اهالی قلم به گوش مسئولان برسد.

بخش دیگر این نشست به سوء مدیریت‌ها در بخش فرهنگ و نبود عدالت در این زمینه اختصاص داشت. به‌گفته اسماعیلی، در سال‌های گذشته سلبریتی‌ها نماد و نشانه فرهنگ شده‌اند و برخی از اهالی فرهنگ که سال‌هاست مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند، بسازوبفروش. مشروح این بخش از نشست را می‌توانید در ادامه بخوانید:

*اسماعیلی: یکی از جریان‌هایی که در سال‌های اخیر بسیار به آن دامن زده می‌شود، تطهیر نظام پهلوی و تحریف تاریخ انقلاب اسلامی است. ما در شبکه‌های اجتماعی می‌بینیم که برخی از افراد با آب‌وتاب نظام پهلوی را برجسته می‌کنند و خدمات نظام اسلامی را حقیر جلوه می‌دهند؛ در حالی که کارهای بسیاری در چهار دهه گذشته انجام شده است. به‌نظر می‌رسد که میان فعالان فرهنگی انقلاب اسلامی اعم از شاعران و نویسندگان انفعالی در مقابل این جریان به‌وجود آمده است، این در حالی است که یکی از مطالبات رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم پرداختن به این دو امر است: افتخار به گذشته و امید به آینده. به‌نظر شما چطور می‌توان در ادبیات امروز به این مسئله پرداخت؟ آیا توانستیم به‌صورت شایسته به تاریخ انقلاب بپردازیم؟

محدثی خراسانی: در این رابطه باید به تمام دلایلی که نظام پهلوی را کنار گذاشتیم، برگردیم. این دلایل دیگر نباید در جامعه ما حضور داشته باشد تا کاری که انقلاب کرده بتواند خود را نشان دهد. آنجا اگر بی‌عدالتی بوده، اینجا باید عدالت محض باشد، پهلوی اگر هزار فامیل بوده، اینجا نباید باشد.

شرفشاهی: مشکل از اهل قلم نیست، مشکل از سوی مدیریت فرهنگی کشور است که نمی‌گذارند صدای اهل قلم به گوش  مسئولان برسد. شاعران آثار متعددی دارند، اگر تحولی در مدیریت فرهنگی ما صورت بگیرد و افرادی بیایند که دردمند و متعهد باشند، می‌توان امید داشت که صدای این دسته از اهالی قلم به گوش مسئولان برسد.

جامعه به آینه نیاز دارد؛ این آینه نویسندگان، شاعران و اصحاب فرهنگ هستند. باید عرصه برای ارائه آثار این دسته از نویسندگان و شاعران مهیا باشد. نه در رسانه ملی کاری که جنبه انتقادی داشته باشد، پخش می‌شود و نه در مطبوعات شاهد که چنین رویه‌ای وجود داشته باشد، تنها جایی که این فرصت را فراهم می‌کند، فضای مجازی است، در واقع تکنولوژی دژ رسانه‌ای را شکسته و ما را وارد عصر گلخانه‌ای کرده است. متأسفانه مدیریت فرهنگی ما آنقدر بی‌برنامه و ناکارآمد است که به مسائل سطحی فکر می‌کند؛ به همین دلیل بسیاری از شاعران و نویسندگان به این سمت حرکت می‌کنند که آثارشان را با اشتراک‌گذاری در فضای مجازی منتشر کنند. تنها جایی که ما الآن شاهد شعر اعتراض هستیم، فضای مجازی است.

*اسماعیلی: یکی از موضوعاتی که در زمینه شعر اعتراض و ادبیات این حوزه مطرح می‌شود، این است که جوان‌ها ممکن است ندانند که با چه زبان و ادبیاتی صحبت کنند که مورد استفاده مغرضین قرار نگیرند؛ از این جهت به‌نظرم ما به ورود کسانی که توانایی دارند، نیازمندیم تا هم خط را بشکنند و هم به جوانان انگیزه دهند.

*شرفشاهی: برای یک جامعه خوب نیست که کارهای ادبی که ارائه می‌شود، همگی یک‌دست و خنثی باشد. بحث دیگر، تعریف برخی از مفاهیم است، به‌عنوان نمونه، آقای محدثی خراسانی بعد از 40 سال کار فرهنگی در حوزه ادبیات انقلاب،‌ قصیده‌ای می‌گوید با ردیف «دزدها»، وقتی منتشر می‌شود، برخی می‌گویند که این شاعر دارد سیاه‌نمایی می‌کند؛ در حالی که سیاه‌نمایی با بیان واقعیت فرق دارد، باید مرز بین این دو روشن شود.

*محدثی خراسانی: می‌توان شب‌های شعر اعتراض را برگزار کرد.

*اسماعیلی: یکی از موضوعاتی که در بیانیه گام دوم به آن اشاره شده، موضوع سبک زندگی اسلامی ایرانی است، ما الآن متاسفانه شاهد هستیم که به‌جای اهل فکر و فرهنگ که باید با هنر و زبان خود در این زمینه فرهنگ‌سازی کنند و برای جامعه نسخه بنویسند، سلبریتی‌ها به‌اعتبار شهرتی که دارند، جلودار فرهنگ‌سازی شده‌اند. امروز به‌خاطر تعلل‌هایی که در سیاست‌گذاری‌های فرهنگی وجود دارد، اصحاب فکر و فرهنگ که وارثان اصلی این عرصه‌اند، به حاشیه رانده شده‌ و فلان جوان هنرپیشه و فوتبالیست برای جوانان الگو شده‌اند، این زنگ خطری است برای جامعه، به‌نظر می‌رسد که این موضوع از نبود عدالت فرهنگی نشأت می‌گیرد. بسیاری از اهالی فرهنگ به‌دنبال کار اقتصادی مثل بسازوبفروشی رفته‌اند.

*محدثی خراسانی: سلبریتی‌ها را چه‌کسی سلبریتی کرده است؟ رسانه‌ها و تلویزیون. آنها پوست هنر را گرفته و مغز آن را رها کرده‌اند. شما یک کلاس بازیگری بگذارید، 100 بازیگر از آن کلاس تربیت می‌شود؛ حالا اگر کلاس شاعری بگذارید، چند شاعر در پایان دوره تربیت خواهد شد؟ جان هنر اینجاست.

*شرفشاهی: از نیمه دهه 80 شاهدیم که روز به روز از حجم برنامه‌های ادبی و فرهنگی کاسته شده است؛ در حالی که در گذشته هر مناسبت بزرگی که داشتیم اعم از ملی و مذهبی، برنامه‌های فرهنگی متعدد برگزار می‌شد. از نیمه دهه 80 فتیله ادبیات پایین کشیده شده است.

*محدثی خراسانی: الآن اصلاً برنامه جدی درباره ادبیات در تلویزیون داریم؟ جدی‌ترین برنامه رسانه ملی در این زمینه مشاعره است.

*شرفشاهی: از سوی دیگر، توجه‌ها را معطوف به سینما و سلبریتی‌ها کردیم. روزگار ما با روزگار مولانا و عطار فرق می‌کند، ما در روزگاری هستیم که جوان امروز مانند جوان آن روزگار مشکل ندارد.

*اسماعیلی: پس چرا مولانا در آمریکا طرفدارانش زیاد می‌شود؟

*محدثی خراسانی: چون روی آثار و اندیشه‌های افرادی مانند مولانا، کار رسانه‌ای می‌شود. شعر مولانا فقط این نیست که مثنوی نفیس چاپ شود، بلکه باید تبدیل به فیلم شود، باید کار رسانه‌ای صورت گیرد تا بتواند مخاطب جوان امروز را به‌سمت خود جذب کند.

*اسماعیلی: بزرگان ما خواهان و مشتری دارند، اما ما کم‌کاری می‌کنیم.

*شرفشاهی: کم‌کاری کنار سوء مدیریت این جریان را ایجاد کرده است. جامعه ما به‌شدت از سوء مدیریت فرهنگی رنج می‌برد. در ترکیه خیابانی درست کرده‌اند، مزار مولانا را از گورستان شهر جدا کرده و کنار آن موزه و کتابخانه‌ای ایجاد کرده و  سالانه میلیون‌ها دلار از این طریق درآمد کسب می‌کنند، ما چه کردیم؟

*محدثی خراسانی: یعنی مولانا را از این طریق مردمی می‌کنند.

* شرفشاهی: حالا در کشور ما فردوسی، حافظ، عطار، سعدی و این همه مشاهیر و مفاخر حضور دارد،‌ اما مدیریتی که بتواند از این فرصت‌ها به‌خوبی بهره‌برداری کند، نداریم.

محدثی خراسانی: ببینید چند مجله سینمایی هر ماه منتشر می‌شود؟ فراوان با مخاطبان مختلف؛ برای بقال سر کوچه مجله سینمایی چاپ می‌کنند، برای دانشجویی که در این رشته هم تحصیل می‌کند، مجله تخصصی چاپ می‌کنند؛ یعنی این دسته از مجلات برای سطوح مختلف طراحی و منتشر می‌شود. حالا همین موضوع را در حوزه ادبیات مقایسه کنید؟ یک مجله شعر در حوزه هنری با چند سال خون دل خوردن، چاپ می‌شد، اما به‌راحتی تعطیل شد؛ این در حالی است که شعر آنقدر ظرفیت دارد که در سطوح مختلف برای اقشار مختلف منتشر شود.

*اسماعیلی: در گذشته تمام روزنامه‌ها، برای ادبیات ویژه‌نامه داشتند. روزنامه کیهان «صدای بال اندیشیدن» داشت، روزنامه اطلاعات «ادبستان» منتشر می‌کرد و...؛ یعنی علاوه بر اینکه صفحه ثابت داشتند، مجله تخصصی ادبی نیز منتشر می‌کردند. تمام این مجلات به‌بهانه بی‌پولی تعطیل شدند. ما متأسفانه رسانه قدرتمندی در عرصه ادبیات نداریم و دستمان تهی است، اما جبهه اپوزیسیون چند نشریه تخصصی ادبی و هنری دارند؟ این‌ها دغدغه‌های اهالی فرهنگ است، چه‌کسی باید به این دغدغه‌ها پاسخ دهد؟

*شرفشاهی: روزنامه‌نگاری شغل خانوادگی ماست، به همین دلیل من همه روزنامه‌ها را هر روز نگاه می‌کنم. متأسفانه روزنامه‌های ما در شش روز هفته، به‌صورت پیوسته و مداوم خبر سلبریتی‌ها، خبرهای زرد و خنثی منتشر می‌کنند، مثلاً دندان فلان هنرپیشه در حراجی اینقدر به‌فروش رفت!! خب این خبر به چه درد جوان و جامعه ما می‌خورد؟

این نشان می‌دهد که مسئولین این صفحات، آدم‌هایی هستند که نگرش فکری و فرهنگی برجسته‌ای ندارند، یک‌سری خبر از خبرگزاری‌ها می‌زنند و صفحات را پر می‌کنند، در حالی که صفحاتی در روزنامه‌ها منتشر می‌شد که ارزش کتاب شدن داشت و ما بریده‌های این بخش‌ از روزنامه‌ها را نگاه می‌داشتیم. مجلاتی داشتیم مثل کیهان فرهنگی،‌ ادبستان، صحیفه و... که تأثیرگذار بودند و گاه به‌عنوان منابع از آنها استفاده می‌کردند. خاطرم هست اگر کیهان فرهنگی با تأخیر منتشر می‌شد، اساتید و دانشجویان تماس می‌گرفتند و پیگیر بودند که؛ چرا مجله منتشر نشده است؟

*محدثی: به یکی از منابع تحقیقی تبدیل می‌شد.

*اسماعیلی: کنار نقاط ضعفی که یاد شد، باید از تعطیل شدن کنگره‌های شعر تأثیرگذار در کشور یاد کرد. از جمله این کنگره‌ها، کنگره شعر دفاع مقدس بود که با آن همه سابقه، به یک شب شعر تقلیل یافت.

*شرفشاهی: کنگره شعر دفاع مقدس سبب شده بود تا ما دوباره به خلوص رزمندگان و جبهه‌ها بازگردیم؛ در واقع پیوند ما را با گذشته برقرار می‌کرد؛ این پل را خود مسئولان خراب کردند. بعد از کنگره هم آثار برگزیده در قالب کتاب چاپ می‌شد و در دسترس قرار می‌گرفت، این پل را خود آقایان خراب کردند.

*محدثی خراسانی: سلیقه مردم را نشریات زرد شکل می‌دهند و مسئولان و متولیان فرهنگی هم برای ارضای سلیقه مردم، همان سیاست‌ها را پی می‌گیرند، به‌جای اینکه جریان‌ساز باشند، پیرو می‌شوند.

*شرفشاهی: البته نشریات زرد به‌لحاظ روزنامه‌نگاری امر بدی نیست، این روزنامه‌ها پله اول هستند؛ یعنی وقتی مخاطب با آن همراه شد، باید با فکر او را به‌سمت پله دوم حرکت داد، اما این شکل در کشور دیده نمی‌شود؛ مخاطب روزنامه‌های زرد، در همان پله می‌مانند و فکری برای آینده آنها وجود ندارد.

*محدثی خراسانی: الآن در حوزه موسیقی هم شاهد این جریان هستیم، سلیقه مردم را با موسیقی مبتذل همراه می‌کنند، در برنامه‌ها هم متولیان فرهنگی مجبورند که به‌خواست و سلیقه مردم حرکت کرده و همان خواننده‌ها را دعوت کنند.

*اسماعیلی: در پایان، شما به‌عنوان اهالی قلم برای تحقق بیانیه گام دوم در حوزه فرهنگ چه راهکاری را پیشنهاد می‌کنید که تحقق عینی یابد؟

*محدثی خراسانی: ما باید به ارزش‌هایی برگردیم که به‌خاطر آن انقلاب کردیم. ما باید سعی کنیم آنچه بر ما عارض شده اعم از اشرافی‌گری و... را با هجو به‌سخره بگیریم. من نقطه شروع این موضوع را کاری می‌دانم که قوه قضائیه آغاز کرده است. بهتر است در حوزه ادبیات، برای رسیدن به ارزش‌هایی که از آنها یاد شد، شب‌های شعر اعتراض برگزار شود تا پیشکسوتان و جوانان آثار خود را در آنجا بخوانند و از این طریق، صدای اهالی قلم به گوش مسئولان برسد.

*شرفشاهی: جامعه ما دچار هویت‌باختگی شده است. اول انقلاب به سخنرانی یکی از مسئولان رفته بودم. او می‌گفت "در جامعه آینده ما فقیر نداریم، شکاف طبقاتی نداریم و..."، سخنرانی ایشان که تمام شد، وقتی می‌خواست برود، ماشین کادیلاک آمریکایی آمد جلوی در تا او را سوار کند. گفتم "آقا، این صحبت‌هایی که می‌کردی با این ماشینی که سوار می‌شوی، همخوانی ندارد"! آن موقع عارشان می‌آمد که چنین انتقاداتی بشنوند، دستم را بالا کشید و گفت "ای مردم! به‌خدا این ماشین برای من نیست".

به‌اعتقاد من مشکل اساسی ما در مدیریت فرهنگی جامعه است که ناکارآمد است. مدیریت فرهنگی باید به اشخاص دردمند، نواندیش، جسور، ساده‌زیست و کسانی سپرده شود که بتوانند آب را دوباره در مجرای صحیح خود برسانند. ماهانه میلیاردها تومان هزینه دستگاه‌ها و نهادهایی می‌شود که هیچ بهره فرهنگی و خروجی مناسبی ندارند، چه لزومی دارد که جامعه هر ماه این هزینه را به فرهنگسراها و... بدهد که تأثیری بر جامعه ندارند. تا وقتی این مسئله حل نشود، هر گفته و طرح دیگری خیال‌بافی است. باید این مشکل به‌صورت ضربتی و اساسی رفع شود و یک خانه‌تکانی اصولی در عرصه مدیریت فرهنگی صورت بگیرد.

ما الآن شاعران و نویسندگانی داریم که سال‌‌هاست از عرصه ادبیات کنار گذاشته شده‌ و در فقر مطلق زندگی می‌کنند، در آن طرف دیگر نیز افرادی را می‌شناسیم که تهی از مسائل فرهنگی هستند، اما سمت‌های بالای مدیریتی در عرصه فرهنگی دارند.

*محدثی خراسانی: چهار هزار نهاد فرهنگی که در کشور بودجه می‌گیرند، چه می‌کنند به اسم فرهنگ مشخص نیست.

انتهای پیام/+

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران