گمشده تاریخ معاصر/ چرا «حوض خون» کتاب ضد جنگ نیست؟
مدیر گروه مطالعات فرهنگی و اجتماعی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس کتاب «حوض خون» را گمشده تاریخ معاصر و تاریخ جنگ تحمیلی توصیف کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «حوض خون» روایتی است از حضور زنان اندیمشک در بخش رختشویی در طول هشت سال جنگ تحمیلی. کتاب شامل خاطرات و روایتهای 64 تن از بانوان اندیمشکی درباره فعالیتشان در بخش رختشویی البسه رزمندگان دفاع مقدس است که «فاطمهسادات میرعالی»، «زهرا بختور»، «سمانه نیکدل»، «سمیه تتر»، «نسرین تتر»، «مهناز الفتیپور»، «آمنه لهراسبی» و «نرگس میردورقی» تحقیق آن را برعهده داشتهاند.
فاطمهسادات میرعالی که علاوه بر تحقیق، تدوین کتاب را هم برعهده داشته است. در بخشی از مقدمه خود درباره راویان کتاب اینطور نوشته است: «اولِ مصاحبهها درد و زجرشان توی ذهنم پررنگ بود، اما انتهای مصاحبه وقتی متوجه میشدم هنوز حاضر هستند پای انقلاب جان بدهند، وقتی تلاش میکردند راهی برای شستن لباسهای رزمندگان جبهۀ مقاومت پیدا کنند و بعضی از آنها از من میپرسیدند «راهی سراغ نداری بریم سوریه لباس رزمندهها رو بشوریم؟»، معادلات ذهنم دربارۀ اینکه افرادی زجرکشیده هستند به هم میخورد. خانمهای رختشویی با وجود همۀ سختیها و دردهایی که دیدهاند و از نزدیک تکههای بدن شهدا را لمس کردهاند، روح زینبی دارند و با بیان تمام تلخیها، از شستن لباس رزمندهها بهزیبایی یاد میکنند. اگر غیر از این بود، اکنون با وجود ناتوانی، باز پای ثابت فعالیتهای انقلاب نبودند.»
کتاب حاضر اخیراً مورد توجه رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است. ایشان در دیدار با دستاندرکاران کنگره شهدای زنجان، روایتهای کتاب «حوض خون» را حیرتآور توصیف کردند. خبرگزاری تسنیم به همین مناسبت با «مرتضی قاضی»، مدیر گروه مطالعات فرهنگی و اجتماعی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، درباره این کتاب به گفتوگو پرداخت. او که سالها سابقه فعالیت پژوهشی در عرصه تاریخ شفاهی را در کارنامه کاری خود دارد، معتقد است کتاب «حوض خون»، گمشده تاریخ معاصر و تاریخ دفاع مقدس است. او در بخش دیگری از این مصاحبه، به ترفندهای به کار گرفته شده توسط نویسنده و تیم پژوهش این اثر برای خروج از فضای ضد جنگ پرداخت. مشروح گفتوگوی تسنیم با این پژوهشگر را میتوانید در ادامه بخوانید:
*تسنیم: پرداختن به خاطرات زنان یکی از رویکردهای اصلی حوزه خاطرهنویسی جنگ است. وجهی جدید که تلاش دارد جنگ را از زاویه دید زنانی روایت کند که به نوعی با آن مواجه شده و با آن درگیر بودهاند؛ همسران و مادران شهدا، زنانی که در شهرهای جنگی حضور داشتند، امدادگران و... . در این میان کتاب «حوض خون» که اخیراً مورد توجه رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفته است، داستان ناگفته از زنانی را روایت میکند که در بخش پشتیبانی جنگ حضور داشتند. علیرغم نقش تأثیرگذار آنها در شهر اندیمشک، تاکنون قصه زندگی و فعالیت آنها روایت نشده است. به نظر شما کتاب «حوض خون» چه دریچه جدیدی به روی خاطرات دفاع مقدس گشوده است؟
وقتی ما با پدیدهای مانند جنگ مواجه میشویم، طبیعتاً میتوانیم از ابعاد مختلف به آن بپردازیم و بازروایی کنیم. این مسئله از چه منظر مهم است؟ به جهت اینکه اتفاقاتی مانند جنگها که زندگی انسان را از حالت عادی خارج میکند، زمینهای میشود برای اینکه انسانها استعدادهای درونی خود را شکوفا کنند و وجوه جدیدی از خود را بروز دهند. وقتی در جنگ بحث جان خود و دیگری مطرح میشود، انسان به اموری فکر میکند که در حالت عادی برای او رخ نمیدهد؛ بنابراین ما در جنگها میبینیم که خیلی از ویژگیهای انسان بروز میکند که در حالت عادی به ندرت رخ میدهد.
مردم ایران جنگی را تجربه کرده که فارغ از اینکه جنگ است و کلی افراد در دو طرف درگیری کشته و مجروح میشوند، داشت از خود دفاع میکرد. این دفاع با ریشههای ایدئولوژیک و مکتبی این ملت پیوند خورده بود. مردم ایران در کنار دفاع از خاک خود، به جهت اینکه قریب به اتفاق مسلمان بودند، مفهومی به نام جهاد را شکل دادند که باید جلوی ظالم میایستادند. این مردم چندی قبل طاغوت را کنار زده بودند و میخواستند زیر بیرق اسلام زندگی کنند و انقلاب کرده بودند. حالا این مردم با تهاجمی مواجه شدند که انقلاب اسلامیِ آنها را تحت هجمه قرار میدهد. این مردم با ریشههای دینی خود، وارد میدان میشوند و دفاع میکنند؛ بنابراین ما با جنگی همانند جنگهای دیگر مواجه نیستیم. با دفاعی مواجهیم که تحت عنوان دفاع مقدس شناخته میشود. برای شناختن دفاع مقدس باید تمام عناصر موجود در این رویداد را بررسی کرد؛ چه آدمهایی که در دو طرف این جبهه حضور داشتند و چه افرادی که به نوعی زندگی آنها تحت تأثیر این جنگ قرار گرفته بودند.
از سوی دیگر، در گذشته پدیدهها به صورت شفاهی نقل میشد، اما پدیده تاریخ شفاهی از زمانی شکل گرفت که ضبط صوت اختراع شد. ایده اصلی درباره تاریخ شفاهی این بود که تا قبل از آن ما همواره تاریخ را به روایت آدمهای درباری و حکومتی میشنیدیم و صدای مردم کف جامعه را نداشتیم، حالا باید سراغ آدمهایی برویم که معمولاً کمتر دیده و صدایشان شنیده شده است. بعد از جنگ جهانی دوم اوضاع تغییر کرد، به سراغ سربازان جنگ آمدند و مشاهدات آنها را از جنگ ثبت و ضبط کردند. از آن زمان مفهومی تحت عنوان تاریخ شفاهی شکل گرفت. تاریخ شفاهی بناست تریبون آدمهایی باشد که دیده نمیشوند و کسی سراغ آنها را نمیگیرد.
کاری که در کتاب «حوض خون» توسط پژوهشگران اندیشمک صورت گرفت، از چند منظر حائز اهمیت است. نخست آنکه این شهر، شهر جنگی بوده است. مردم اندیمشک به جهت قرار گرفتن این شهر در خوزستان، نزدیک بودن به خط مقدم و آمد و شد رزمندگان- چون پادگانی مانند دوکوهه در این شهر قرار دارد- جنگ را با پوست و خون و گوشت خود حس کردند. جنس اتفاقاتی که در این شهر رخ داده با اتفاقاتی که در دیگر شهرها مانند تهران رخ داده، متفاوت است. از این منظر، کتاب «حوض خون» بخشی از تاریخ شهر اندیشمک و خوزستان است.
«حوض خون»؛ گمشده تاریخ معاصر
از سوی دیگر، این کتاب به خاطرات زنان، به عنوان یکی از اقشار مهم و تأثیرگذار در جنگ، پرداخته است؛ زنانی که صدای آنها یا شنیده نشده یا بخشی از آن شنیده شده است. مثلاً ما عموماً برای ثبت خاطرات زنان، به سراغ زنانی رفتهایم که اسلحه دست گرفته یا در منطقه جنگی به عنوان امدادگر حضور داشتند. قابمان را روی زنانی بستیم که حضور مستقیم در جنگ داشتند. اما به زنانی که لباس این رزمندگان را میشستند یا زنی که برای جبهه مربا و نان میپخته و ... نپرداخته یا بسیار کم و محدود پرداختهایم؛ از این منظر کتاب «حوض خون» به بخش گمشده تاریخ در حوزه تاریخ معاصر و جنگ پرداخته است.
شهر اندیمشک نیز در میان کتابهای خاطرات در مقایسه با شهرهایی مانند دزفول کمتر سهم کمتری داشته است؛ این در حالی است که اندیمشک فاصلهای با دزفول نداشته و کمتر از آن مورد حمله قرار نگرفته است. مثلاً تنها در روز چهارم آذرماه سال 65، این شهر مورد حمله شدید نیروهای بعثی قرار میگیرد و به عنوان روز خونین اندیمشک در تاریخ ثبت میشود. خانم میرعالی به همراه یک تیم تحقیق که نگارش این کتاب را برعهده داشتند، چندین سال است که مأموریت خود را ثبت و ضبط آن چیزی تعریف کردند که بر مردم اندیمشک گذشته است. در این پازل، به زنان پشتیبان جنگ و زنانی که در رختشورخانه حضور داشتند، پرداختهاند.
کتابی که برند شهر اندیمشک شد
رختشورخانه مکانی بوده که در ذیل آن، با هدف واحدی جمع میشدند و با یک عمل واحد که رختشویی بود، به جبهه خدمت میکردند. به گمان من، این دوستان کارویژه اندیمشک را در این کتاب تعریف کردند؛ به عبارت دیگر میتوانستند به سراغ موضوعات دیگر بروند، مثلاً بگویند که اینقدر اعزام به جبهه داشتیم، در انقلاب این کارها را کردیم و ... اما به سراغ کاری رفتند که برند شهر اندیمشک بود و میتواند به عنوان یک کارویژه برای این شهر تعریف شود. زندگی در این کتاب جریان دارد.
*تسنیم: نویسنده و تیم تحقیق تلاش داشتند که از چند زاویه به این خانمها نگاه نکنند؛ یعنی هم زندگی شخصی افراد را نشان دادند و بعد در کنار آن، به بُعد اجتماعی و حضور آنها در جامعه نیز پرداختهاند. کتاب تلاش دارد چه تصویری از زن ایرانی را به نمایش بگذارد؟
جنگ به جهت ویژگیهای خود، بستری میشود که استعدادهای انسان بروز کند. گاه در جنگ اتفاقاتی رخ میدهد که انسان نوعی از شجاعت و حتی ترس را بروز دهد که ممکن است برای خودش هم ناشناخته باشد. جنگی برای این مردم تحمیل شده است و آنها ناخواسته در مواجهه با آن قرار گرفتهاند. این جنگ بر آنها وارد شده و آنها حالا چطور باید از خود و شهر دفاع کنند؟ یکی از راهها این است که از شهر مهاجرت کنند و بروند. تعدادی از افراد این کار را کردند. شهرهایی مانند خرمشهر و آبادان در همان روزهای نخست با این پدیده مواجه بود. حفظ جان یکی از واجبات است و کسی نمیتواند نسبت به این رفتار، افراد را ملامت کند. اما در این میان، افرادی هم بودند که تصمیم متفاوتی گرفتند. آنها شهر را ترک نکردند و به دشمن هم اجازه ندادند که به هدفش برسد. این ایستادن باشکوه و ارزشمند است. به فرموده مقام معظم رهبری، همین ایستادگی بزرگترین مبارزه بود.
زنِ مجاهدِ مبتکرِ پیشرو
حالا این افراد جدای از اینکه ایستاده، تلاش داشتهاند خدمتی هم بکنند. در این کتاب ما زن را با چه ویژگیهایی میبینیم؟ خانمی که از خون میترسید اما بر ترس خود غلبه میکند و آنقدر در رختشورخانه فعال میشود که این کار برایش عادی میشود؛ خانمی که شیفت شب نان میپخته و در شیفت روز در رختشورخانه حضور داشته است؛ خانمی که در رختشورخانه برای ایجاد روحیه در زنان سرود حماسی میخواند؛ خانمی که موج موشک او را گرفته ولی به جای اینکه به بیمارستان برود، میرود پشت تشت و ملافهها را چنگ میزند ... . ریز موضوعاتی را در این کتاب میبینیم که فضای یک شهر جنگزده را برای ما شفاف و روشنتر میکند. مثلاً یکی از خانمها در این کتاب میگوید که من آب داغ درست میکردم و به پشتبام میبردم تا اگر عراقیها به شهر وارد شدند، از این طریق از خود دفاع کنم. یا مثلاً علت حضور یکی از خانمها در رختشورخانه، داغ شهادت دختر دیگری است که در شهر به شهادت رسیده است. ... این موارد ممکن است در حالت عادی به ذهن ما نرسد، اینکه آدم در آن لحظه چه فکر میکند و چه میکند، مواردی است که به صورت متعدد در کتاب میبینیم.
یکی از راههای نجات «حوض خون» این است که به این مسائل میپردازد؛ یعنی نویسنده و تیم تحقیق قاب خود را تنها روی رختشورخانه نبستهاند؛ بلکه جزئیات زندگی آدمهای حاضر در این رختشورخانه را نیز مد نظر قرار دادهاند. هر کدام از این زنان قصهای دارند که در خانواده و در شهر جریان دارد. البته ای کاش به مخاطب تصویری از وضعیت حال حاضر خانمها نیز ارائه میداد. اینکه الآن با بیماریهای پوستی، روانی و مشکلات متعدد چطور کنار آمدهاند؟
نکته دیگر این است که به کتابهای خاطرات تنها نباید از وجه خاطرات نگاه کنیم؛ بلکه کتابهای ما میتواند به گونهای باشد که راهی برای آیندهمان باشد. اگر جنگی رخ داد و دوباره بلایی مانند سیل و زلزله اتفاق افتاد، بدانیم که چه کار انجام دهیم. باید از دل این خاطرات، تجربیات را استخراج کنیم تا دفعات بعد مفیدتر اقدام کنیم.
ما در این کتاب با زنانی مواجه هستیم که علیرغم برخوردار نبودن از سواد، مجاهد، مبتکر، پیشرو و خلاق هستند. در همان کارهای معمولی به تخصص میرسند، برای اینکه بهتر کارشان را انجام دهند، از روشهایی استفاده میکنند که ممکن بود در حالت عادی به این نتایج نرسند. ما در این کتاب با آدمهای سادهای طرف هستیم که برای کار پیچیده مجبورند به روشهای نو روی بیاورند.
*تسنیم: ما در کتاب «حوض خون» با زنانی مواجه هستیم که در یک لوکیشن حضور دارند و طبیعتاً خاطرات آنها اشتراکات بسیاری دارد. این موضوع میتوانست سبب ملالآور شدن خاطرات کتاب شود.
کتاب «حوض خون» میتوانست به سبب تکرار، ملالآور شود. همه این خانمها داشتند رخت میشستند، اما آنچه روایت این زنان را جذابتر میکند، پرداختن به جزئیات زندگی هرکدام از این زنان است. کتاب وارد قصه زندگی هرکدام از این آدمها شده است.
موضوع دیگر این است که تحقیق میگوید که کتاب را چطور تدوین کنیم. میگویند میکل آنژ وقتی میخواست مجسمهای بسازد، از زوایای مختلف به سنگ نگاه میکرد تا به طرح نهایی برسد. نویسنده نیز باید به تحقیقات بارها نگاه کند تا به طرح نهایی درست برسد. خانم میرعالی میتوانست از این روایتها به شکل دیگری نیز استفاده کند؛ میتوانست آنها را به صورت سوم شخص نقل کند، میتوانست ماجرای زندگی یکی از این زنان را به شکل داستان روایت کند و ... اما او روایتروایت جلو رفته و تلاش کرده است با استفاده از این روایتها، تصویر را کامل کند. همه چیز را در ابتدای کتاب به مخاطب ارائه نمیدهد.
تمام این موارد سبب شده که کتاب از صرف شستن لباس و ... خارج شود، ما داریم قصه زنانی را میخوانیم که بخشی از آن، فعالیت در رختشورخانه است. نویسنده در این کتاب مهندسی کرده است.
*تسنیم: کتاب «حوض خون» در خود روایتهای تکاندهنده متعددی دارد؛ از صحنههایی که زنان در رختشورخانه با آن مواجه بودند، پیدا کردن بخشهایی از ابدان مطهر شهدا، سرازیر شدن خون در جوی آب، بمباران و ... تا مشکلاتی که جنگ برای هر کدام از آنها به عنوان ساکنان یک شهر جنگزده ایجاد کرده است. برخی از منتقدان بر این باورند که پرداختن به این مسائل در کتاب خاطرات دفاع مقدس، این آثار را از خاطرات دفاع مقدس به سمت کتابی ضد جنگ پیش میبرد. ما در کتاب «حوض خون» مکرراً با طرح این مسائل روبرو هستیم، اما کتاب از محدوده تعریف شدن در کتابهای ضد جنگ به موفقیت عبور کرده است. دلیل آن را در چه میبینید؟
این دست از کتابها، به شدت قابلیت دارند که ضد جنگ شوند. قبول داریم که درباره جنگ نگاههای مختلفی وجود دارد، میشود از جنگ طوری نوشت که مخاطب در انتها، هیچ احساس خوبی نداشته باشد؛ نه تنها به او احساس هویت و غرور دست ندهد، بلکه تلخی و زشتی پدیده جنگ را بچشد و از جنگ و انسانهایی که در این رویداد حضور داشتند، بدش بیاید. اما جنگ ما به جهت دفاع از یک آرمان متعالی با جنگهای دیگر متفاوت بود. حضور آدمها در این رویداد، به خاطر یک مشت دلار نبود. بعضی معتقدند که اثر ضد جنگی درباره دفاع مقدس وجود ندارد. اما به نظر من وجود دارد و میتوان طوری نوشت که دفاع مقدس را به گونهای دیگر نشان داد. سختیهایی که بر راویان این کتاب رخ داده، این قابلیت را داشت، اما نکته این است که «حوض خون» با چند ترفند از دام ضد جنگ بودن رها شده است.
نخست آنکه به زندگی آدمهای حاضر در رختشورخانه ورود کرده است. دیگر اینکه کتاب از معماری خوبی برخوردار است. از سوی دیگر، کتاب تلاش کرده به نکات مثبت بپردازد و به آن ضریب دهد. نویسنده از بستر رختشورخانه که ممکن است فقط بوی خون و وایتکس بدهد، حماسه میسازد. زن و جنگ کلاً نتاقض است. جنگ برای زنان و بچهها نیست. زنان و بچهها در جنگها باید در امان و دور باشند. زن و جنگ پارادوکس است، اما ما در این کتاب با زنانی مواجه هستیم که نه تنها در این جنگ حضور داشتند، بلکه نقشی ایفا میکنند که به رزمنده حس برتری میدهد؛ هم به جهت روانی و هم به جهت پشتیبانی از رزمندگان و حاضران در جبهه. اینها مسائلی است که نویسنده به آن پرداخته و پررنگ کرده است. مخاطب با خواندن این کتاب این احساس را دارد که هرچند این زنان در جنگ سختی کشیدند، اما به خاطر کشور و آرمانهایشان مقاومت کردند.
انتهای پیام/