شعرخوانی زیبای مجید تال از دعای ویژه "مادر" در حق پسرش که اجابت شد + فیلم
مجید تال در عصر شعر "قرار فاطمی"، شعری زیبا را به حضرت معصومه (س) تقدیم کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عصر شعر "قرار فاطمی" همزمان با ایام ورود حضرت معصومه(س) به شهر قم به همت خبرگزاری تسنیم و با همکاری آستان مقدس حضرت معصومه (س) در حرم مطهر آن حضرت برگزار شد.
در این عصر شعر جمعی از شاعران برتر آیینی کشور شعرخوانی کردند که از آن جمله میتوان به حمیدرضا برقعی، صابر خراسانی، هادی جانفدا، مجید تال و ... اشاره کرد.
در زیر شعرخوانی مجید تال در حرم حضرت معصومه (س) را میبینید. متن شعر نیز در زیر آمده است:
از ورودی صحن میدیدم
هرکه با هر عقیده میآمد
درکنار جوان رعنایی
مادرش قد خمیده میآمد
پیرزن داشت با پسر میگفت
من که میدانم از چه دلگیری
با من اینک بیا حرم...اما...
حرف مادر نداشت تاثیری
پیرزن روی ویلچر، خسته
با مفاتیح کهنهای در دست
کوهی از درد بود و فهمیدم
به کریمه پناه آورده ست
حاجت اهل روستا انگار
لابهلای صداش پنهان بود
گوشهی کوله بار سادهی او
التماسِ دعا فراوان بود
داشت با "اشفعی لنا" تا عرش
دل من را قدم قدم میبرد
ویلچر دست من...، ولی در اصل
او مرا داشت تا حرم میبرد
گفت: با گریههای کهنهی من
این حرم حس مشترک دارد
شصت سال است زائرش هستم
سفره فاطمه نمک دارد
باورش بود باورش آری
دم در تا مدینه برد مرا
بی اراده به سوی ایوان گفت
السلام علیکِ یا زهرا
باهمان لهجهی دهاتی خود
گفت: من باز آمدم بانو
به برادر مرا سفارش کن
نور چشمان ضامن آهو
لطف کن باز هم مرا بپذیر
من غریبم فقط تو را دارم
جان سلطان طوس کاری کن
گره افتاده است در کارم...
پسرم از زمانه دلگیر است
گوشه چشمی به اشک و آهش کن
از خجالت نیامده به حرم
حاجتش را بده، نگاهش کن
ویلچر ماند و پیرزن میرفت
باهمان قلب آرزومندش
ساعت هشت بود و برمیگشت
لنگ لنگان به سوی فرزندش
با خداحافظی او دیدم
حرم انگار غرق حاجت اوست
گریه میکرد و با خودم گفتم
مگر این آخرین زیارت اوست
روزها رفت و در خیالاتم
ماند از پیرزن معمایی
سالها بعد در ورودی صحن
پیشم آمد جوان رعنایی
در بغل داشت طفل نوزادی
نام او را رضا گذاشته بود
پیرزن با دعای خیر خودش
یادگاری بهجا گذاشته بود...
انتهای پیام/