سرودههایی در سوگ شهادت حضرت زهرا(س)/ «خیرالبشر مولا و او خیرالنسا بود»
جمعی از شاعران آیینی کشور همزمان با آغاز ایام فاطمیه و در آستانه سالروز شهادت حضرت زهرا(س)، تازهترین سرودههای خود را به پیشگاه مقدس مادر سادات تقدیم کردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جمعی از شاعران آیینی کشور همزمان با فرارسیدن ایام فاطمیه و آغاز ایام سوگواری بر سرور زنان عالم، حضرت فاطمه صدیقه(س)، تازهترین سرودههای خود را به پیشگاه مقدس بانو تقدیم کردند. تعدادی از اشعار این شاعران را میتوانید در ادامه بخوانید:
محمدمهدی عبدالهی
سبد سبد گلِ نیلوفرِ غم آوردم
تمام خاطرهها را مجسّم آوردم
سکوتِ خلوت شب، همنشین آهم شد
کنار سنگ مزار دلم کم آوردم
کجاست سفره رنگین مهر مادریت!؟
که ماهتاب تو را نقش پرچم آوردم
براى آنکه بگیرم کمى هوایت را
گلاب شوق تو را مثل زمزم آوردم
کنار بغض نفسگیر غربت خورشید
غمى به وسعت غمهاى عالم آوردم
ستاره، سوختهام با تمام دلتنگى
هلال ماه عزا را کمى خم آوردم
ببخش مردم نادان تو را نفهمیدند!
عجیب نیست اگر بیت مبهم آوردم
به زخم کهنه که گل کرده در همین ایام
به زخم تازه که با گریه مرهم آوردم
هنوز هم نشده داغ مصطفى خاموش
بمان، نرو تو عزیزم... ببین کم آوردم
پس از تو رازِ مگو را به چاه باید گفت
کنار قافیه ها، چشم پرُ نَم آوردم
سید محمدجواد شرافت
از جاری لطف آسمانها میگفت
از رحمت بیکران دریا میگفت
در محضر مادر شهیدان، با اشک
از مادری حضرت زهرا میگفت
فاطمه ناظری
تمام نخل ها غمگین و خسته
گلوی آسمان را بغض بسته
کسی در چاه غم فریاد می زد
گل یاسم گل پهلو شکسته
نغمه مستشار نظامی
با اشک گل آمیخته مشک ختنش را
تا غسل دهد تازه شهید چمنش را
خون میچکد از شاخ گل آن لحظه که باران
با برگ گل یاس بپیچد کفنش را
دلسوخته، جانسوخته، پروانه عاشق
در شعله نمیدید به جز سوختنش را
دردانه جان، در دل عشق است مزارش
تا تازه کند دعوی عهد کهنش را
مگذار ببینند شکسته است دل ماه
بگذار که با چاه بگوید سخنش را
فرمود: کلیدی است به دیدار خدا، اشک
بگذار که بیپرده بگوید سخنش را
مستشار نظامی در طی روزهای گذشته ترکیببندی را نیز به بانوی دو عالم تقدیم کرد که بخشهایی از آن را میتوانید در ادامه بخوانید:
زهرا(س) گل لبخند کوتاه خدا بود
زهرا(س) شکوه آن نگاه آشنا بود
زهرا(س) به دنیا راه روشن را نشان داد
زهرا(س) نگاه ناب ایمان و وفا بود
چشم جهان روشن شد از نور نگاهش
زهرا(س) که نور چشمهای مصطفی بود
زهرا(س) به نام زن جلال و منزلت داد
همصحبت و یار علی مرتضی(ع) بود
هفت آسمان مدیون هجده سال نوری
هجده بهار سبز در دنیای ما بود
آموزگار مکتب عشق و صداقت
خیرالبشر مولا و او خیرالنسا بود
زیبایی برگ گل و پروانه از اوست
روح و شمیم نرگس و ریحانه از اوست...
محمد میرزایی بازرگانی
نیازی نیست روز سر بیاید
نباید روضهخوان دیگر بیاید
برای گریه این ایام کافی است
فقط گاهی صدای در بیاید
نگاهی گرم سوی کودکانش
نگاه دیگری با همزبانش
علی را بیشتر شرمنده میکرد
همین لبخندهای نیمهجانش
شب داغ است میخواهم بباریم
بیا از داغ او با هم بباریم
سکوت و بغض و تشییع شبانه
شب دل کندن از بانوی خانه
گمانم در شب تاریک مولا
خودش را میبرد بر روی شانه
خداحافظ گل ریحانه من
بهشت روشن کاشانه من
خزان است و خزان است و خزان است
خداحافظ بهار خانه من
انتهای پیام/