نقش "نرمافزار مقاومت" در ماندگاری ملتها
ملتهایی که فرهنگ ملی آن از خلق اسطورههای مقاوم محروم باشد و نتواند نظام معنایی شاملی را در بین صفوف جامعه برقرار سازد، زودتر از آنچه میشد متصور بود در برابر یک بحران، شکست را پذیرا شدهاند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دامنه وجودی انسان در گستره جهان جدید از چنان ماهیت و ابعاد پیچیدهای برخوردار است که به دشواری میتوان با درک کلاسیک و غیرروزآمد آن را شناسایی و تحلیل کرد.
در حقیقت ابعاد بدیع و به کلی بیسابقه مفاهیم مدرن ما را بر آن میدارد که به صورت مستمر و بلاانقطاع در جستجوی مسیری برای "شدن" و "شدنها"ی تازهتر باشیم تا از این رهگذر ضمن حفظ مفاد کلی و نفیس فرهنگ و هویت گذشته خودمان (در دو سطح فردی و اجتماعی)، بوی کهنگی نگیریم و بتوانیم در این جغرافیای وسیع خودمان را از نو بازسازی و تجدید بنا کنیم.
محمد محمودیکیا، عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی، در نوشتار حاضر که آن را به صورت اختصاصی در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است به نقش باورهای فرهنگی در برساختن نظام اسطورگی و نظام معنایی ملتها به عنوان نرمافزار مقاومت و تابآوری در مواجهه با پدیدههای شومی چون آوارگی و جنگ پرداخته است که متن کامل آن را در ادامه میخوانیم:
با عنایت به آنچه امروزه در جهان سیاست و عرصه روابط بینالمللی میگذرد و هرازگاهی ناقوس جنگ در نقطهای برمیآید و طنین وحشت، خشونت، خون، آوارگی، و ویرانی در گوشهای از این جهانشهر زمینی ما به گوش میرساند، درصدد آن هستم تا به نقش باورهای فرهنگی در برساختن نظام اسطورگی و نظام معنایی ملتها به عنوان نرمافزار مقاومت و تابآوری در مواجهه با این پدیدههای شوم موجود در محیط زیست انسانی بپردازم.
جهان آشوبزده معاصر ما که هر روز بر قدرت ویرانگری آن افزوده میشود و انسانیت انسانها در رقابتی سخت و نابخشودنی به بهانه ناچیز ثروت و قدرت به قربانگاه کشانده میشود، جهانی پر از آلام و درد و رنج است؛ جهانی که محصور در خوی فاسد منفعتجوی لذتطلب و درندهصفت حکمفرمایانی است که قطبنمای عملشان تنها سوی بیشینه ثروت و قدرت را نمایان میسازد.
این همان تصویر لویتانی است که واقعگرایان غلبه بر آن را عمل وفق قاعده بقا و خودیاری معرفی کردهاند. لذا از قاب واقعگرایی، ملتی در تاریخ ماندگار است که برای بقای خود، تنها بر خود تکیه زده باشد و بر داشتههایش!
هر چند مجادلات نظری در این زمینه تاریخی به قدمت یک قرن اخیر دارد و طبعاً در این نوشتار نیز قصدی برای ورود به این مجالات نظری ندارم، ولی سوالی که ذهن مرا به خود مشغول ساخته این است که ورای نگاه واقعگرایانه، چه عاملی رمز اصلی ماندگاری ملتها در طول تاریخ بوده است؟ که اگر واقعگرایی بیان علت تامه بود، هرگز نمیبایست شاهد افول قدرتهای جهانی در طول تاریخ میبودیم.
طبعا پاسخ به این سوال را نمیتوان در مجال کوتاه یک یادداشت ابراز کرد و لذا آنچه از منظر نگارنده این سطور مطرح میشود صرفاً بازتاب سطحی از واقعیت است و یافتن علتهای تام و تمام، نیازمند مداقّه فراوان است.
مدعای نگارنده از منظری انتقادی و پستمدرن، به این صورت ابراز میشود که از میان علل موثر در بقای یک ملت، علاوه بر علتهایی چون مزیتهای جغرافیایی و یا سطح برخورداری از قدرت نظامی، فرهنگ ملی عاملی تعیینکننده در استمرار حیات ملتها است؛ این بدان معناست که فرهنگ عمومی یک جامعه با برخورداری از یک نظام معنایی پیچیده، در هم تنیده و متعامل با اجزای خود، از قدرت فوقالعادهای در زمینه معناسازی، نمادسازی و اسطورهسازی برخوردار است که این عوامل نقش قابلتوجهی در بازتولید دائمی فرهنگ ملی در میان مردمان داشتهاند به طوری که موجب میشود انسانها در میان انبوهی از پدیدهها، بیش از هر چیز دیگر، خود را متعلق به آن نظام معنایی مشترک بدانند و کنش جمعی خود را بر مبنای آن سازماندهی کند.
لذا، چنانچه فرهنگ ملی از توان بازیابی و ترمیمپذیری بالایی برخوردار باشد و نظام معنایی و اسطورگی آن از توان بیشتری برای خلق ایدهآلهای جدید برخوردار باشد و نیز نمادپردازیهای آن بتواند فرهنگ ملی را از خطرات ناشی از مواجهه با نیروهای مهاجم حفظ کند، آن ملت از تابآوری بیشتری برای تداوم حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود برخوردار خواهد بود؛ فرهنگی که به نظر میتوان از آن به فرهنگ مقاومت نیز یاد کرد. لذا، وجود و تداوم فرهنگ ملی مقاومت را میتوان یکی از اصلیترین علل در ماندگاری یک ملت در طول تاریخ عنوان کرد.
از همین رو، چنانچه جامعهای در خلق نظام معنایی، نظام اسطورگی و نمادهای فرهنگی کارکرد مناسبی نداشته باشد، جامعهای آسیبپذیر خواهد بود که در برابر کمترین امواج دیگرگونساز جهانی دستخوش ویرانی میشود.
نگاهی به تجربه بحرانهای اخیر نشان از آن دارد که ملتهایی که فرهنگ ملی آن از خلق اسطورههای مقاوم محروم باشد و نتواند نظام معنایی شاملی را در بین صفوف جامعه برقرار سازد، زودتر از آنچه میشد متصور بود در برابر یک بحران، شکست را پذیرا شدهاند و دستخوش آشوب دائمی و ناامنی فراگیر شدهاند.
به نظر برای یافتن برخی از ابعاد حقیقت و فهم علت رخداد برخی از بحرانهای بینالمللی، علاوه بر تحلیلهای استراتژیک، و اقامه ادله ژئوپلیتیک و پردازش مختصات نظم بینالمللی، شایسته است به بررسی مختصات نظم فرهنگی و هویتی آن جامعه و نیز کارکردهای آن نیز مورد توجه قرار گیرد.
تحولات یک دهه اخیر در منطقه خاورمیانه و نیز تحولات اخیر سیاسی نظامی در عرصه بینالمللی شاهد مثال خوبی برای قیاس الگوی رفتاری و نیز شیوه مواجهه صنوف مختلف ملتهایی است که نظام فرهنگی آنان با بازتولید دائمی ارزشها، نمادها و اسطورههای کارآمدی را در سطح جامعه خویش برمیسازند تا با تمسک به آنها، از تاریخ و فرهنگ و سرزمین خود تا پای جان دفاع کنند.
این ویژگی همان رمز تابآوری ملتهایی است که سایه شوم تهدید، ترور، ویرانی اربابان تباهی را تنها با تکیه بر باور به اصالت و حقانیت نظام فرهنگی خود از کشور خویش دور ساختند و با همان باور، بر انبوه ویرانیها، عمارتی نو برپا میسازند.
انتهای پیام/