عازم افغانستان بودیم که جنگ آغاز شد/ "تک فریب" نخستین بار در عملیات بیتالمقدس اجرا شد| گفتگو با سردار رودکی
سردار رودکی میگوید: ارتش سرخ شوروی به افغانستان حمله کرده بود و ما در تدارک بودیم تا به آن کشور برویم، اما به یکباره جنگ ایران و عراق آغاز شد.
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم - محمدحسن جعفری: سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر است. رزمندگان ایرانی در عملیات بیت المقدس و پس از 24 روز نبرد مداوم توانستند آن شهر را که از نخستین روزهای جنگ «خونین شهر» نامیده میشد، آزاد و بر ارتش بعث عراق برتری پیدا کنند.
عراق به قدری در برابر خرمشهر مانع و نیروی نظامی چیده بود که صدام گفت اگر ایرانیها بتوانند خرمشهر را پس بگیرند، من کلید بصره را به آنها خواهم داد. اما رزمندگان ایرانی توانستند پس از 575 روز اشغال این شهر را به آغوش وطن بازگردانند.
سردار «محمدنبی رودکی» در عملیات بیت المقدس فرمانده تیپ امام سجاد (ع) نیروهای اعزامی از استان فارس بود. او به همراه نیروهایش در مرحله اول عملیات تحت امر قرارگاه فجر در منطقه فکه به اجرای تک فریب پرداخت، اما در مرحله نهایی عملیات به جبهه خرمشهر رفت و در آزادسازی آن شهر ایفای نقش کرد. در ادامه گفتگوی خبرگزاری تسنیم با وی را میخوانید:
تسنیم: شما چه زمانی وارد جبهههای جنگ شدید و آیا پیش از آن سابقه حضور در مناطقی همچون کردستان و... به منظور مقابله با غائلهها و ناامنیها داشتید؟
رودکی: من یک سال قبل از آغاز جنگ در سنندج، مهاباد و کرندغرب بودم و به مقابله با ضدانقلاب (احزاب کومله و دموکرات) که قصد جداسازی کردستان از ایران و تجزیه کشورمان را داشتند، پرداختم. همان زمانی که دکتر چمران در پاوه بود و امام خمینی (ره) پیام دادند که "از اطراف ایران، گروههای مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کرده اند که من دستور بدهم به سوی پاوه رفته و غائله را ختم کنند"، بنده در شیراز و به تازگی عضو سپاه شده بودم.
پس از صدور آن پیام ما در خیابانهای شیراز راهپیمایی کردیم و شعار دادیم که «پاوه جنگ است، خاموشی ننگ است» مردم و جوانان نیز به ما پیوستند. پس از آن در قالب یک گروهان 88 نفره به سمت مهاباد رفتیم.
تسنیم: چه کسانی در آن گروهان بودند؟
رودکی: فرمانده آن گروهان «حسین گلریز» بود که اکنون در قید حیات است. در شب نخستی که به مهاباد رسیدیم، دو نفر از بچههای فسا توسط ضدانقلاب به شهادت رسیدند که مدفن آنها در گلزار شهدای آن شهر است.
ما مدتی در مهاباد بودیم، سپس به سنندج رفتیم.
تسنیم: در مهاباد تحت فرماندهی مرکزی بودید یا اینکه خودتان وارد عمل میشدید؟
رودکی: ما با خودمان تجهیزات برده بودیم اما تحت فرماندهی مرکز مهاباد قرار گرفتیم. ما در کاخ جوانان مهاباد مستقر شدیم و به نگهداری از بیمارستان آن شهر که بیمارستان بزرگی بود، پرداختیم. هدف ما برقراری امنیت در مهاباد بود. همچنین از طرف دولت حبوبات و صیفیجات به مهاباد ارسال میشد که ما آنها را بین مردم فقیر آن منطقه توزیع میکردیم.
ما در شهریور 58 به سنندج رفتیم و تا اردیبهشت 59 در آنجا ماندیم. سنندج در اردیبهشت 59 از محاصره ضدانقلاب خارج شد.
تسنیم: شما در عملیات آزادسازی سنندج حضور داشتید؟
رودکی: بله. بنده در آنجا فرماندهی یک گروهان برعهده داشتم. این گروهان با آن گروهانی که با مهاباد رفتیم، تاحدودی تفاوت داشت. شهید حسن پاکیاری، شهید حیدرعلی تیموشی، شهید عباس مهتابی، شهید مهدی زارع، شهید محمدرضا نامداری، محمدباقر رنجبر و محمدعلی افخمی در آن گروهان با من در سنندج بودند.
ما تا پایان آزادسازی سنندج که شهید صیادشیرازی و رحیم صفوی فرماندهی آنجا را برعهده داشتند و عملیات آزادسازی را انجام دادند، آنجا بودیم.
** پیش از آغاز جنگ مجروح شدم
تسنیم: عملیات آزادسازی سنندج در سه محور انجام شد، شما از کدام محور وارد عمل شدید؟
رودکی: ما تحت ستاد فرماندهی عملیات سنندج و آقا رحیم صفوی بودیم. البته قبل از آقارحیم، آقای ابوشریف (عباس آقازمانی) فرمانده ما بود. فرمانده سپاه شهر سنندج نیز آقای محمد کریمی (برادر شهید حاج داوود کریمی) بود. ما در آن عملیات در محور استانداری بودیم. دو محور دیگر از جاده مریوان و فرودگاه بود. ما توانستیم استانداری را آزاد کنیم و از آنجا به سوی مسجد جامع سنندج برویم که در آن مرحله دو گلوله به پای من اصابت کرد و مجروح شدم.
تسنیم: پس قبل از آغاز جنگ جانباز شدید.
رودکی: اوایل شهریور 1359 تصمیم گرفتیم به افغانستان برویم. ارتش سرخ شوروی به آن کشور حمله کرده بود و ما در تدارک بودیم تا به آن کشور برویم.
تسنیم: این تصمیم خودتان بود یا از فرماندهی به شما ابلاغ شده بود؟
رودکی: تصمیم خودمان بود و با شروع جنگ فرماندهی مانع از رفتن ما شد. من به همراه چهار نفر دیگر تصمیم به رفتن داشتیم. آن چهار نفر شهید حسن پاکیاری، شهید حسن زارع، شهید عباس مهتابی و شهید حسن ممبینی بودند. ممبینی بچه تهران بود و خانهاش در خیابان جیحون و هاشمی بود. ما چادرهای انفرادی، سلاح، مهمات، مینهای ضدنفر، اسلحههای ژ3 و... از سنندج آوردیم و در خانه ممبینی مخفی کردیم تا به افغانستان ببریم و به مجاهدان افغانستانی کمک کنیم. امام خطاب به ارتش سرخ شوروی گفته بود که جوانهای مجاهد افغانستانی شماها را بیرون خواهند کرد.
ظهر روز 31 شهریور 59 به مسجدی در نزدیکی خانه شهید ممبینی رفتیم تا نماز بخوانیم. نمازمان که به پایان رسید، یک مرتبه صدای بمباران شنیدیم. دشمن بعثی فرودگاه مهرآباد را بمباران کرد. چند ساعت بعد نیز اخبار سراسری اعلام آغاز جنگ کرد.
با آغاز جنگ از تهران به شیراز رفتیم. مرحوم مهندس طاهری از نیروهای انقلابی و مقلد امام خمینی (ره) فرمانده سپاه شیراز بود. او پیش از پیروزی انقلاب به دلیل مبارزاتی سیاسی در زندان عادلآباد شیراز بود و با پیروزی انقلاب آزاد شد.
تسنیم: آن موقع هم سپاه فارس بود و هم سپاه شیراز؟
رودکی: هر دو سپاه فعالیت داشتند، اما فعالیتهایشان ادغامی بود. مسئولیت سپاه فارس هم با مهندس طاهری بود. ما به آقای طاهری گفتیم که میخواهیم به افغانستان برویم. ایشان گفت شما نیروی سپاه و نظام هستید و به صورت خودجوش نمیتوانید به آنجا بروید. خدمت آیتالله سید علیاصغر دستغیب در مسجد الرضا (ع) شیراز نیز رفتیم. ایشان گفت اگر ما در جنگ با عراق پیروز بشویم، افغانستان نیز پیروز خواهد شد. بنابراین به جبهههای ایران بروید و در برابر دشمن بعثی بجنگید. ما وقتی که دیدیم فرمانده سپاه مخالف است و این روحانی عالم نیز تاکید بر حضور در جبهههای ایران دارد، شور جوانیمان برای حضور در افغانستان را کنار گذاشتیم و به جبهههای خودمان رفتیم.
ما در هفته اول جنگ به منطقه میانی که شامل ایلام، مهران و... بود، رفتیم.
تسنیم: حضور در جبهه میانی انتخاب خودتان یا انتخاب فرماندهی بود؟
رودکی: انتخاب خودمان بود.
** برادرم در خرمشهر شهید شد
تسنیم: به چه دلیل به آنجا رفتید؟
رودکی: چون آقای محمد کریمی که فرمانده سپاه سنندج بود، فرمانده سپاه ایلام شده بود. من با ایشان رفاقت داشتم و به آنجا رفتم. همین که به جبهه میانی رفتیم اقدام به مینگذاری کردیم و با عراقیها درگیر شدیم. برادرم «صمد رودکی» در جبهه خرمشهر به شهادت رسید. در همان ایام قرار بود عملیاتی در دشت مثلثی مهران انجام بدهیم تا عراقیها را عقب بزنیم، اما بنیصدر آمد و عملیات را لغو کرد. او معتقد بود که باید زمین بدهیم و زمان بگیریم.
من برای مراسم هفتم برادرم به شیراز رفتم. چند روزی ماندم و دوباره به ایلام برگشتم. من شش ماه اول جنگ را در جبهه ایلام بودم. فروردین سال 60 به شیراز برگشتم تا پس از آن به جبهه جنوب و آبادان بروم. بیشتر نیروهای فارس به جبهه جنوب رفته بودند و من هم میخواستم به آنجا بروم.
تسنیم: منظورتان از بچههای فارس چه کسانی هستند؟
رودکی: حسین مصلح، سیدحسام موسوی، محمدجعفر اسدی، شهید سیدمحمد کدخدا و شهید حسن پاکیاری به محورهای فیاضیه، ایستگاههای 7 و 12 در آبادان رفته بودند.
من اردیبهشت سال 60 همراه با یک گردان 400 نفره به آبادان رفتم.
تسنیم: خودتان فرمانده آن گردان بودید؟
رودکی: بله. من حدود یک ماه از نیمه فروردین 60 تا نیمه اردیبهشت همان سال با حکم «سیدمسعود خاتمی» فرمانده وقت سپاه منطقه 9 (شامل استانهای فارس، بوشهر و کهگیلویه و بویراحمد) مسئول اعزام آن سپاه شدم. استدلالش این بود که چون در جبهه کردستان حضور داشتم، مسئول اعزام شوم. من به ایشان گفتم که روحیه ایستادن ندارم و میخواهم در جبهههای جنگ باشم. در نهایت با وساطت آقای محمود رهنما که مسئول دفترش بود، فرمانده گردان رزمی شدم.
تسنیم: فرماندهی سپاه منطقه 9 در شیراز بود؟
رودکی: بله. این سپاه در پادگان امام حسین (ع) فعلی شیراز مستقر بود.
تسنیم: در کتاب خاطرات سردار غلامپور آمده است که شما در ابتدای جنگ تحمیلی همراه با مجید بقایی، مرتضی صفاری و علی فضلی در محور شوش بودید.
رودکی: خیر من در محور شوش نبودم و پس از ایلام و مهران به آبادان رفتم.
** آقارحیم گفت اگر چهل هزار نفر نیرو داشته باشیم، میتوانیم جنگ را تمام کنیم
من ابتدا در اهواز خدمت آقا رحیم صفوی که آن زمان فرمانده ستاد عملیات جنوب در گلف بود، رفتم. من به ایشان گفتم که چهارصد نفر نیرو از شیراز آوردم. او همان موقع با تعجب از اینکه چهارصد نفر نیرو از شیراز آوردهام، گفت: ما اگر چهل هزار نفر نیرو داشته باشیم، میتوانیم جنگ را تمام کنیم.
سپس او به من گفت که نصف نیروهایت را به سمت سوسنگرد و دُبّ حردان بفرست و نصف دیگر نیروهایت را به آبادان ببر. اما من از ایشان خواستم که همه نیروها به یک جبهه بروند و دو قسمت نشوند. آقارحیم گفت پس به ستاد عملیات آبادان که فرماندهان آن مهدی کیانی و عبدالحسین بنادری هستند، برو. ما به آنجا رفتیم و خودمان را معرفی کردیم.
از سپاه آبادان ما را به جاده ماهشهر – آبادان فرستادند. در خرداد سال 60 عراقیها از تپههای مدن عقبنشینی کرده و روی جادههای آبادان – ماهشهر و آبادان – اهواز مستقر بودند.
تسنیم: موقعی که شما به آن محور رفتید، بنیصدر آن دو عملیات برای شکست محاصره آبادان را که با عدم موفقیت روبرو شد، انجام داده بود؟
رودکی: بله هر دو عملیات ناموفق انجام شده بود.
تسنیم: در آن محور نیروهای دیگری هم بودند؟ نیروهای ماهشهر به فرماندهی آقای اسحاق عساکره کجا بودند؟
رودکی: آقای عساکره و نیروهایش در سمت راست ما بودند. در سمت چپ ما نیز نیروهای فدائیان اسلام به فرماندهی سیدمجتبی هاشمی بودند. ما بین این دو نیروها، چند کیلومتر خط داشتیم. سمت چپ فدائیان اسلام، ایستگاه 7 به فرماندهی جعفر اسدی و مرتضی قربانی و بعد از آن محور فیاضیه به فرماندهی احمد کاظمی بود.
حدود سه ماه در آنجا بودیم و در مرداد سال 60 عملیاتی با عنوان «ولایت» انجام دادیم.
تسنیم: شما در عملیات «فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا» در محور دارخوین نقش داشتید؟
رودکی: خیر. آن علمیات قبل از اینکه ما به آبادان برویم، انجام شد. 20 خرداد 60 بنیصدر از فرماندهی کل قوا عزل شد و یک روز بعد (21 خرداد 61) آن عملیات انجام شد.
محور ما در آبادان حدود پنجاه کیلومتر با دارخوین فاصله داشت. دارخوین در محور شمالی منطقه اشغالی بود و ما در محور جنوبی حضور داشتیم. ما تا پایان عملیات ثامنالائمه در محور ماهشهر – آبادان بودیم.
** محاصره آبادان کامل نشد
تسنیم: آیا محاصره آبادان کامل شده بود و از آن محوری که شما حضور داشتید، امکان ورود به آبادان بود؟
رودکی: آبادان جزیره است. در یک سوی آن رودخانه اروند با عرض 500 متر تا یک کیلومتر است. در سوی دیگر آن رودخانه بهمنشیر است. در شمال و جنوب آن هم رود کارون و خلیج فارس است.
عراقیها به این دلیل که نمیتوانستند نیروهایشان را از رودخانه اروند عبور بدهند، از کارون و بهمنشیر عبور کردند. خرمشهر در حال سقوط بود که از کارون گذشتند و روی جاده اهواز – آبادان و ماهشهر - آبادان آمدند و در دشت ذوالفقاریه و روستای سادات روی بهمنشیر پل زدند تا وارد آبادان بشوند که ماجرای «دریاقلی سورانی» و مقاومت مردم آبادان پیش آمد و از سقوط آن شهر جلوگیری شد.
عراقیها پس از اینکه نتوانستند وارد شهر آبادان شوند، در دشت ذوالفقاریه پخش شدند.
تسنیم: پس عراقیها به بهمنشیر چسبیدند و محاصره آبادان کامل نشد.
رودکی: بله. عراقیها تا جاده آبادان – ماهشهر عقبنشینی کردند. حدفاصل بهمنشیر تا اروندرود باز بود، اما نیروها از راه دریایی ماهشهر و چویبده وارد آبادان میشدند. البته جهاد سازندگی مدتی بعد از محاصره، جادهای از شادگان تا آبادان احداث و یک پل بشکهای نیز بر روی بهمنشیر ساخت. گردان ما از آن جاده به محور ماهشهر – آبادان رفت.
ما تا اجرای عملیات ثامنالائمه در آبادان بودیم. در آن عملیات 150 کیلومتر مربع از اراضی اشغالی کشورمان آزاد شد و آبادان از محاصره خارج گردید. در عملیاتهای ثامنالائمه نیروهای سپاه، ارتش، بسیج، جهاد سازندگی، مردمی و... حضور داشتند و یک عملیات وحدتآفرین اجرا شد. با اجرای آن عملیات لشکر 3 زرهی ارتش عراق مجبور به عقبنشینی از شرق کارون به غرب آن رودخانه و سمت خرمشهر شد.
تسنیم: شما در آن عملیات همچنان فرمانده آن گردان 400 نفره بودید؟
رودکی: ماموریت آن گردان پیش از اجرای عملیات ثامنالائمه به پایان رسید. گردانهای جدیدی جایگزین آنها شدند که فرمانده یکی از آن گردانها شهید فرهاد شاهچراغی بود. شهید شاهچراغی پسر عموی سردار وحیدی وزیر کنونی کشور است. من هم چون نیروهایم رفته بودند به محور ایستگاه 7 رفتم و به عنوان یک نیروی عادی به فعالیت پرداختم. اما پیش از عملیات شهید شاهچراغی اصرار داشت که من فرمانده گردان شوم، من به ایشان گفتم که شما فرمانده باشید و من به عنوان جانشین در کنار شما خواهم بود. محمد کیومرثی در آن عملیات بر اثر خمپارهای که روی جاده اصابت کرد، دو پایش قطع شد و به شهادت رسید.
چند ماه پس از عملیات ثامنالائمه، عملیات طریقالقدس با هدف آزادسازی بستان انجام شد. در آن عملیات 250 کیلومتر مربع از سرزمینهای اشغالی را آزاد کردیم.
** تیپهای سپاه با تجهیزات غنیمتی تشکیل شد
تسنیم: در آن عملیات سازمان رزمتان چگونه بود؟
رودکی: در آن زمان سپاه 3 تیپ به نامهای امام حسین (ع) به فرماندهی شهید حسین خرازی، کربلا به فرماندهی مرتضی قربانی و عاشورا به فرماندهی عزیز جعفری تشکیل داد. نیروهای فارس در این سه تیپ تقسیم شدند. عباس رفاهیت که بعدها از فرماندهان لشکر 19 فجر شد همراه با نیروهای گردانش به لشکر امام حسین (ع) رفت. تیپ کربلا همراه با نیروهای ارتش روی جاده اصلی سوسنگرد به بستان عملیات انجام داد. من به همراه نیروهایم به تیپ کربلا رفتم و آقای عالیکار هم با گردانش به تیپ عاشورا رفت. نیروهای استان فارس برای اجرای عملیات طریق القدس با سازماندهی تیپهای «22 بهمن» و «شهید دستغیب» عازم جبهههای جنگ شدند و در سه تیپ تشکیل شده سپاه سازماندهی شدند.
در ابتدای فروردین 61 عملیات فتح المبین آغاز شد. در آن عملیات اسرا و غنائم بسیاری به دست آمد و تیپهای سپاه با غنائم به دست آمده در حوزههای خودرویی، مخابرات، زرهی، توپخانهای و... تشکیل شد. من در عملیات فتح المبین فرمانده تیپ امام سجاد (ع) شدم. پیش از آن گروه رزمی بودیم. قاسم سلیمانی نیز فرمانده تیپ ثارالله شد. او در عملیات طریق القدس تحت امر تیپ کربلا عمل کرد و مجروح شد.
تسنیم: تیپ امام سجاد (ع) اولین یگان استان فارسیها در جبهههای جنگ بود؟
رودکی: بله. تیپ المهدی نیز بود، اما آن موقع نیروهای استانهای دیگر هم در آن بودند. فرمانده آن نیز علی فضلی بود. تیپهای ولیعصر، محمد رسول الله (ص) و علی بن ابیطالب (ع) نیز در عملیات فتح المبین تشکیل شدند.
در عملیات بعدی که عملیات بیتالمقدس بود، ما در محور فکه و عین خوش وارد عمل شدیم. محل استقرار نیروهای ما در یکی از پادگانهای لشکر 92 زرهی ارتش در آن منطقه بود.
عملیات بیت المقدس 10 اردیبهشت 61 در منطقه شرق کارون آغاز و به سمت غرب کارون پل زده شد تا به جناح عراقیها که تا نزدیکی اهواز پیشروی کرده بودند، زده شود. فرماندهی عملیات با محسن رضایی و علی صیاد شیرازی در قرارگاه مشترک کربلا بود. در این عملیات توانستیم 5 هزار و 400 کیلومتر مربع از خاک کشورمان را از اشغال دشمن درآوریم.
تسنیم: ما در عملیات ثامنالائمه 150 کیلومتر مربع زمین آزاد کردیم و پس از هفت هشت ماه توانستیم عملیاتی اجرا کنیم که 5 هزار و 400 کیلومتر مربع از زمینهای کشورمان را آزاد کنیم.
** "تک فریب" نخستین بار در عملیات بیتالمقدس اجرا شد
رودکی: تیپ امام سجاد (ع) که بنده فرماندهی آن را برعهده داشتم در عملیات بیت المقدس تحت امر قرارگاه فجر وارد عمل شد. قرارگاه فجر در مرحله اول عملیات بیت المقدس ماموریت داشت تا در منطقه فکه، تک فریب یا پشتیبانی انجام دهد. البته چون منطقه عملیاتی ما از منطقه اصلی عملیات فاصلهاش زیاد بود، تک فریب گفته میشود.
تسنیم: ما برای اولین بار در عملیات بیت المقدس، تک فریب اجرا کردیم؟ پیش از آن سابقه داشت که تک فریب اجرا کنیم؟
رودکی: بله. ما برای اولین بار در آن عملیات تک فریب انجام دادیم.
تسنیم: ایده اجرای تک فریب از کجا آمد؟
رودکی: ما در اصول جنگ اصلی به نام فریب و غافلگیری داریم.
تسنیم: ما در عملیات فتح المبین به مرز نچسبیدیم و به دلیل موقعیت جغرافیایی که آن منطقه عملیاتی داشت بر روی ارتفاعاتی همچون بُرقازه و... پدافند کردیم. شما با اجرای تک فریب، عملیات فتح المبین را تکمیل کردید؟
رودکی: نتوانستیم به مرز برسیم چرا که هدف از اجرای تک فریب درگیر نگه داشتن نیروهای دشمن بود.
تسنیم: عراقیها میدانستند که ما پس از اجرای عملیات فتحالمبین به سوی خرمشهر خواهیم رفت. تصاویر هوایی و شناساییها نیز نشان میداد که عراق تمام نیروهایش را جلوی خرمشهر چیده و چندین رده دفاعی و استحکاماتی ایجاد کرده است. با این وجود آیا میتوان آن حملهای که شما انجام دادید را فریب دانست؟
رودکی: غافلگیری سه نوع و شامل غافلگیری در زمان عملیات، مکان عملیات و شیوه حمله است. ما در عملیات بیت المقدس به لحاظ تاکتیکی دشمن را غافلگیر کردیم و به پهلوی و جناح دشمن زدیم، دورشان زدیم و مستقیم به آنها حمله نکردیم. با اجرای این تاکتیک نیروهای لشکر 6 زرهی ارتش عراق دیدند که نیروهای ایرانی بیست کیلومتر پشت سرشان حضور دارند. در نتیجه عقبنشینی کردند و در مناطق طلائیه و کوشک به پشت مرز رفتند. البته برخی از آنها هم به سوی خرمشهر رفتند.
بنابراین در عملیات بیت المقدس غافلگیری در تاکتیک خیلی مهم بود. عراقیها فکر نمیکردند ما از جناح و پشت سر به آنها حمله کنیم.
تسنیم: ما در عملیات فتح المبین نیز از جناح و پهلو به آنها حمله کردیم.
رودکی: در عملیات فتح المبین تک احاطهای دو طرفه اجرا شد؛ یعنی از دو طرف به عراقیها حمله کردیم. ما در آن عملیات تا فکه پیش رفتیم که نزدیک بود صدام اسیر شود.
در عملیات بیتالمقدس تک احاطهای یک طرفه اجرا و کمر ارتش بعث عراق شکسته و نیروهای عراق مجبور به عقبنشینی شدند.
تسنیم: در عملیات بیتالمقدس غافلگیری در زمان هم داشتیم؟ چون ما حدود یک ماه پس از فتح المبین، عملیات بزرگ دیگری اجرا کردیم.
رودکی: بله. میتوان گفت که عراقیها در عملیات بیت المقدس در بعد زمان نیز غافلگیر شدند.
** پیشروی کردیم، اما عقب نشستیم
تیپ امام سجاد (ع) در مرحله اول عملیات بیت المقدس در مناطق زبیدات، پیچ انگیزه و ارتفاعات حمرین خط پدافندی داشت. تیپ 84 خرم آباد ارتش نیز در سمت راست ما وارد عمل شد. فرمانده قرارگاه فجر شهید مجید بقایی و جانشینش مرتضی صفاری بود.
ما در مرحله اول پس از اینکه توانستیم خط دشمن را بشکنیم، هفت هشت کیلومتر پیشروی کردیم اما به دلیل کمبود نیرو مجبور به عقبنشینی شدیم. تیپهای المهدی و علیبن ابیطالب (ع) سپاه نیز تحت امر قرارگاه فجر عمل کردند.
تسنیم: فرمانده تیپ علی بن ابیطالب چه کسی بود؟
رودکی: نام خانوادگیاش آقای کریمی بود. اسمش را به یاد ندارم.
در مرحله اول عملیات بیت المقدس تعدادی از نیروهای تیپ امام سجاد (ع) به شهادت رسیدند. تک فریبی که ما انجام دادیم موجب شد تا بخشی از نیروهای عراقی در منطقه فکه درگیر نگه داشته شوند؛ چرا میترسیدند ما به سمت العماره برویم.
همزمان با اجرای مرحله دوم عملیات در جبهه جنوبی خوزستان به ما نیز دستور داده شد تا تک دیگری انجام بدهیم. این بار نیز خط را شکستیم، اما به دلیل اینکه استعدادمان کم بود، مانند گذشته به عقب بازگشتیم. استعداد نیرویی تک فریب برای تصرف منطقهای نیست. هدف اصلی این است که دشمن درگیر نگه داشته و بخشی از توان آنها منهدم شود. ما در دو مرحله تکی که انجام دادیم، تعداد کمی هم اسیر گرفتیم، اما نتوانستیم مناطق اشغالی را آزاد کنیم و به مرز برسیم.
تسنیم: که صدام خودش پس از عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر، از آن مناطق عقبنشینی کرد.
رودکی: بله
** داوطلبانه به خرمشهر رفتیم
مرحله سوم عملیات بیت المقدس در آستانه آغاز شدن بود. مدام نیز مارش عملیات نواخته میشد. نیروهای تیپ به من فشار میآوردند که چرا به جنوب نمیرویم و در آنجا عملیات انجام نمیدهیم؟ خودمم نیز داوطلب بودم که به جنوب بروم.
من به قرارگاه مرکزی کربلا در جنوب رفتم. قبل از اینکه از عین خوش حرکت کنم، سرهنگ بیرانوند فرمانده تیپ 84 خرم آباد ارتش به من گفت از قول من به صیاد شیرازی بگو که بیرانوند و تیپ 84 خرم آباد نیز آماده است به جنوب بیاید. او روحیه بسیجی داشت.
تسنیم: قرارگاه مرکزی در کجا مستقر بود؟
رودکی: در منطقه فارسیات و در نزدیکی رودخانه کارون بود. محسن رضایی و صیادشیرازی در انتهای قرارگاه نشسته بودند. من به آنها گفتم که آمادهایم تا در منطقه جنوب وارد عمل بشویم. آنها پرسیدند که چند گردان دارید؟ گفتم: 3 گردان سازماندهی کردم که میتوانم با نیروهای جدید به 5 گردان هم برسانم. آقای رضایی گفت: میتوانید 24 ساعته خودتان را برسانید؟ گفتم: اگر بالگردهایی در اختیارمان بگذارید، میتوانیم بیاییم، اما برای انتقال تجهیزاتمان که نیاز به کمرشکن و کامیون دارد، 2 روز زمان نیاز داریم. در نتیجه شهید صیادشیرازی دستور داد تا چند فروند بالگرد در اختیار ما قرار گیرد و ما نیروهایمان را برای اجرای مرحله سوم عملیات بیتالمقدس به جنوب بردیم.
نیروهای رزمنده به 13 کیلومتری خرمشهر رسیده بودند. ما مقر تیپ امام سجاد (ع) را در 20 کیلومتری خرمشهر مستقر کردیم. گردانها، توپخانه، ادوات، تدارکات، مهندسی، بهداری و... نیز مستقر شدند. پس از استقرار به شناسایی پرداختیم. عراقیها روبروی خرمشهر خاکریز زده و مینگذاری کرده بودند. انواع موانع دیگر هم گذاشته بودند.
در مرحله نهایی قرار بود قرارگاه فتح وارد خرمشهر شود، قرارگاه فجر به سمت نهر عرایض برود و به رودخانه اروند برسد. قرارگاههای نصر و قدس هم بودند. ما در قرارگاه فجر دو تیپ بودیم. تیپ المهدی قرار بود خط را بشکند. ما نیز عبور کنیم. نیروهای تیپ المهدی زودتر از ما به جنوب خوزستان رسیده بودند. یک تیپ از ارتش هم البته با ما ادغام شده بود.
مرحله نهایی عملیات آغاز شد. صبح روز اول توانستیم به نهر عرایض برسیم. تا بعد از ظهر هم به رودخانه کارون رسیدیم. رسیدن به کارون بدین معنا بود که جاده بصره – خرمشهر که جاده اصلی و پشتیبانی عراقیها بود، قطع شده است. گردانی که از ما روی این جاده عمل کرد فرماندهاش حاج کریم شایق بود. من از شدت خوشحالی نزد محسن رضایی رفتم و گفتم ما به رودخانه رسیدیم و کاخ شیخ خزعل که دست عراقیها بود را گرفتیم. همان زمان آقای رضایی دستور داد با بیت امام تماس گرفته شود تا خبر بدهد که نیروها در حال ورود به خرمشهر هستند. در بیسیم نیز شنیدم که احمد کاظمی میگفت ما در حال ورود به شهر هستیم. با ورود رزمندگان ایرانی به خرمشهر، بیست هزار عراقی به اسارت درآمدند. با آزادی خرمشهر من نیز به سوی مسجد جامع رفتم.
عملیات بیت المقدس نقطه عطفی در تاریخ ایران است. البته دشمن پس از آن بیکار ننشست. از یک سو صهیونیستها به جنوب لبنان حمله کردند و از سوی دیگر آمریکا، شوروی، کشورهای غربی و عربی به پشتیبانی بیشتر از عراق پرداختند.
تسنیم: ممنون و متشکرم
انتهای پیام/