تولد دوباره غزل و رد نظریه پستمدرنهای جوان در مسیر شعر انقلاب
خبرگزاری تسنیم: محمدرضا سنگری در جدیدترین اثری که از وی منتشر و روانه بازار کتاب شده است به وجوه مختلف شعر انقلاب پرداخته است. از جمله این موارد، غزل در بستر ادبیات انقلاب اسلامی است که تولد و جانی دوباره میگیرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «از نتایج سحر» نخستین جلد از پژوهشنامه محمدرضا سنگری در حوزه شعر انقلاب از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شو روانه بازار کتاب شد.
نویسنده در این اثر به وجوه مختلف شعر انقلاب پرداخته و آن زا از منظرهای مختلف شامل تعریف، چیستی، نمونههای ناب، تغییر و تحول غزل در سالهای انقلاب و... مورد بررسی قرار داده است. یکی از بخشهای خواندنی این اثر به تحول غزل در سالهای پس از انقلاب و تأثیر انقلاب بر این گونه شعرش اختصاص دارد. نویسنده در این بخش تحول غزل به شکلهای مختلف را مورد بررسی قرار داده و به تعریف و ارائه نمونههایی از موارد مختلف پرداخته است. متن ذیل به مناسبت این ایام انتخاب و منتشر میشود:
هرچند در مباحث گذشته چند بار به نوآوری در غزل مانند داستان در غزل، غزلمثنوی، و نوآوریهای فُرمی و وزنی اشاره شد، به سبب آنکه غزل بیش از هر قالب دیگری دستخوش و تکیهگاه نوآوری و نواندیشی است، مناسب است به شکلی مستقل به حوزههای نوآوری در این قالب جذاب و دلپذیر اشاره شود.
دیدگاهها و گرایشها به غزل را در عصر انقلاب به چند دسته میتوان تقسیم کرد:
1. دیدگاه غزلگریز!
کسانی بودند و هستند که معتقدند عصر غزل به پایان رسیده یا غزل ظرفیتی مناسب برای زبان و بیان امروز نیست یا معتقدند بالاترین ظرفیت غزل همان بوده که شاعرانی چون حافظ و مولانا استخراج و بهرهگیری کردهاند. اینان هرچند مضامین غزلی ـ محتوای غزل نه شکل شناختهشده کلاسیک ـ را به کار میگیرند، با این همه هیچگونه علاقه و باور و در نتیجه خلق اثر غزلی ندارند. طرفداران این تفکر در بین جوانان شاعر موسوم به پُستمدرن بیشتر دیده میشوند. رگههای این تفکر را در برخی شاعران متعلق به موجهای شعری دهههای 40 و 50 نیز میتوان یافت.
تجربههای دهه شصت و هفتاد و هشتاد نشان داد که هرگز این دیدگاه مورد اقبال و استقبال عامة شاعران جوان قرار نگرفت و گاه فقط ناتوانان در خلق غزل در فرم کلاسیک با مضمون و درونمایة نو به این دیدگاه پناه آوردند.
2. گونه کلیشهای و تکراری بیهیچ نوآوری
وفاداریِ بی چون و چرا به سنتهای گذشته، حتی به سنتهای شعری نو نیمایی ـ بدون هیچ تغییر و صیقل دادن ـ همیشه بوده و هست. برخی هنوز غزلهایی به همان شیوه و سبک عطار و مولانا و سعدی و حافظ میگویند یا قصایدی به شیوة خاقانی و قاآنی و حداکثر، عصر بازگشت و قاجار؛ در حوزة مراثی و سرودههای منقبتی و ستایشگرانه نیز چنین است. دهها دفتر و دیوان شعر در همین دهههای 70 و 80 به چاپ رسیده است که شاعران ـ عمدتاً پیر و سالخورده و گاه جوان! ـ غزلها و قصایدی دارند و به چاپ رساندهاند که اگر به جای نام شاعر، نام برخی شاعران قرون هفتم و هشتم تا سیزدهم ـ با ارفاق! ـ را زیر آنها قرار دهیم، کسی دچار تشکیک و تردید نخواهد شد.
طبیعی است اینگونه سرودهها، که تکرار و بازگویی و تقلید در آنها فراوان است، به پای نمونههای اعلای گذشته نمیرسند. در نتیجه، با بودن نمونههای درخشان پیشین، اقبال به این دواوین و دفاتر شعری بسیار کم است و گاه خود شاعر به توزیع و هدیه دادن اثر خویش میپردازد. این گونههای تکراری اگر پیش از مرگ شاعر نمیرند، حتماً پس از مرگ وی قالب تهی میکنند و فقط در گوشة برخی کتابخانهها میتوان آنها را یافت.
در محافل شعری نیز، هرچندگاه به حرمت پیری و پیشکسوتی و عناوینی از این دست، فرصت شعرخوانی به این دسته شاعران داده میشود، اما تأثیر و طنین اثر آنان بسیار کم و زودگذر و گاه منفی است. به نظر میرسد این وفاداریِ بیتپش و جزمی همچنان که در گذشته و حال بوده و هست، بعدها نیز ادامه یابد. . گونة نوآورانه وفادار به سنت
این گونه بارورترین و پربسامدترین گونة شعر انقلاب است؛ شاعران در عین بهرهوری از گذشته و سیرابی از سرچشمههای زلال شعر درخشان بیش از هزارساله، میکوشند به فضاها و قلمروهای تازه دست بیابند. شاعران نوآورِ سنتاندیش در این راه چند شاخصه در آثار خود دارند.
ـ بهرهگیری هنرمندانه از گذشته؛ در سرودههای این شاعران بهروشنی تأثیر گذشته را میتوان رصد کرد. گاه مضمونِ یافتة گذشته را بازسازی و بازآفرینی میکنند و گاه عیناً در بافت جدید به کار میگیرند. تأثیر حافظ، مولانا، سعدی، صائب، و بیدل و شاعران نزدیک به روزگار ما مانند سپهری، شاملو، فروغ، اخوان، و شفیعی کدکنی در سرودهها بیشتر و چشمگیرتر است.
ـ بهرهگیری از دنیای مدرن و نوآوریهای ادبی دیگر کشورها و شاعران جهانی؛ نهتنها شاعران غرب، که شاعران امریکای لاتین و به طور بارز و شاخص عرب مانند نزارقبانی، جواد جمیل، احمد مطر، محمود درویش، سمیع القاسم، و فدوی طوغان مورد توجه شاعراناند و تأثیر آنها را در شعر این دسته شاعران میتوان یافت.
ـ تکاپوی نوآوری در فرم، مضمون و درونمایه؛ تلاش نوآوری فقط در حوزة زبان و محتوا نیست، که در حوزة قالب و شکل نیز تلاش برای نوآوری و ساختن دنیای تازه هست. این تکاپو حوزة موسیقی شعر را نیز شامل میشود.
ـ تلاش در ظرفیتبخشی تازه به شعر با بهرهگیری از دیگر هنرها بهویژه سینما، تئاتر، داستان، و نقاشی؛ این تلاش دو هیئت و صورت دارد: یکی بهرهگیری از صورتها و فرم این هنرهاست مانند شکل چینش شعر و بهکارگیری اصطلاحات این هنرها در شعر و دیگر دمیدن روح این هنرها در کالبد شعر است و نزدیک کردن دو یا چند شاخة هنر به همدیگر در فضای شعر مانند این نمونه که داستانغزل است:
باد در کوچه سخت میبردت، تودهای ابر سایبان میشد
ذرهذره بریدی و رفتی، مادرت داشت نصفهجان میشد
چادرت رفت تا فراموشی، قد کشیدند کفشهایت بعد
خوشههای بکارت بدنت، آستینآستین عیان میشد
مادرت بعد رفتنت هر روز، پشت قالی بهار میبارید
پدرت توی خوابهای خودش، بیشتر با تو مهربان میشد...
آسمان برفبرف میبارید، روسری باد را تکان میداد
شب سرد و گرفتة تهران، با تو آغاز داستان میشد...
تأثیر ساختار و عناصر داستانی را در شکل و بافت روایت شعر کاملاً احساس میکنیم. حتی پایانبندی شعر ـ داستان، متأثر از ساختار داستانهای امروز است. شعر ـ داستان از پدیدههای نو شعری است که شاعران جوان ـ بهویژه در دهه هشتاد ـ به آن اقبال نشان دادهاند. حوزه شعر ـ داستان به موضوعات گوناگون اجتماعی، سیاسی، تغزلی، دفاع مقدس، و... تعلق داشته است و در قلمرو خاصی محدود نشده است. ...
انتهای پیام/