میزگرد شفافیت مالی صداوسیما| پورمحمدی: نظام سرمایهداری بر برنامههای تلویزیون حاکم شده است/ عنقا: متأسفانه برای مدیران تلویزیون پول تصمیم میگیرد/ شریعتپناهی: برخی از برنامهها بودجهشان بالاتر از یک شبکه تلویزیونی است
پخش بیرویه آگهیهای بازرگانی، برنامههایی که بیش از بودجه شبکه تلویزیونی هزینه دارند، شرکتهای وابسته به صداوسیما که وضع مالی خوبی ندارند، رابطه دولت که با تلویزیون خوب نمیشود و درباره نفوذی که پای آن به تلویزیون باز شده، بحث شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تلویزیون در روزگار ساخت سریالها و برنامهها با نداشتنِ بودجه و مشکلات با دولتمردان مواجه بوده اما به این معنا نیست که اجازه دهد سیاستها و امیالِ اسپانسرها و حامیان مالی روی آنتنِ تلویزیون نمایان شود. ماجرای دستمزدهای خاص و اتفاقات حاشیهای دیگر را بهوجود آورد، یا آنقدر عجلهای و شتابزده سریالها و برنامهها به آنتن برسند که از دلِ آن گافهایی بیرون آید برای سازمان صداوسیما نابخشودنی و مردم را نیز دچار تشویش ذهنی کند. این اتفاق برای سریال "پایتخت" نوروزی افتاد و همه ذهنها خصوصاً دیدگاه رئیس سازمان صداوسیما را بهسمتی برد که نامهای به معاون سیما نوشت و در آن از کلیدواژه "ستون پنجم فرهنگی دشمن" یاد کرد. در قسمت آخر میزگرد شفافیت مالی صداوسیما در تسنیم، به این موضوع و چند مسئله دیگر که به معضلی در تلویزیون تبدیل شدهاند همراه با راهکارهای برونرفت از این مشکلات پرداختهایم.
مشروح بخش آخر این میزگرد در ادامه از نظرتان میگذرد:
پول فقط برای آنتن تصمیم نمیگیرد
* برآوردهای مالی در حوزه سریالسازی و مجموعههای تلویزیونی هم بعضاً مباحثی را به میان آورده است. برخی از منتقدان و اهالی فرهنگ و هنر بر این باورند که حضور اسپانسرها کمرنگتر شده و در قالب اپلیکیشنها و صنایع و کالاها جلوهگری میکند، مثلاً ساخت کلیپهای تبلیغاتی قبل از پخش سریال "پایتخت"، بنابراین عملکرد مالی در این حوزه نیز غیرشفاف است. توضیح دهید قاعده و چارچوب هزینهکردهای مالی برای تولید یک سریال یا مجموعه تلویزیونی بر چه اساسی است (برنامهها و سریالهایی که اسپانسری تولید میشوند و بخشی دیگر که از بودجه صداوسیما برای تولید آنها هزینه میشود).
حامد عنقا: بگذارید قبل از پاسخ به این سؤال، نکتهای درباره صحبتهای قبلی آقای پورمحمدی و شریعتپناهی بگویم که نکته اسفناکی است؛ مخصوصاً درباره شوراها که ما بهسادگی از آن عبور میکنیم و وارد موضوعی دیگر میشویم. لطفاً دامن شوراها را رها نکنید! شوراها بهوجود آمدند برای اینکه فکر ایجاد شود. برای این فکر ایجاد شدنها نیاز به پول بود، گفتند چهکار کنیم رفتند بهسمت مجموعههایی مثل "توسکا" و بازرگانی. در حال حاضر با وجود شوراهای اندیشهورز، فکری، راهبردی و چندین شورای دیگر با اسمهای متفاوت، همچنان پول تصمیم میگیرد نهفقط برای آنتن، بلکه برای مدیرانمان هم پول تصمیم میگیرد.
نظام سرمایهداری بر تلویزیون حاکم شده است
علی اصغر پورمحمدی: کاملاً درست است. متأسفانه نظام سرمایهداری بر تلویزیون حاکم شده است.
تصمیمگیرنده پول و سرمایه است
حامد عنقا:از آن طرف شورا ایجاد کنیم و اینطرف تصمیمگیرنده پول و سرمایه است. من نمیدانم این نسبتِ پول و شورا قرار است چه اتفاقی را رقم بزند. از این طرف هم باید نکتهای را درنظر بگیریم که اولاً من فکر میکنم همه این بحثها درباره دستمزد مجری و یا مثلاً میزان برآورد برنامه، شفافیت و عدم شفافیت است. البته به سه چهار برنامه هم مربوط میشود که درباره آن صحبت میکنیم. میدانید که در تلویزیون بیش از سههزار عنوان برنامه از صبح تا شب پخش میشود، مجری و برآوردهای خودش را دارد؛ من دورهای هم مجری و هم تولیدکننده برنامه بودهام. همه میدانیم گاهی اوقات بهشدت این برآوردها محقرانه است. هنوز دستمزد نویسنده برنامه 15، 20 یا 50 هزار تومان است! به مجری برنامه هم 600 هزار تومان و یک میلیون تومان پرداخت میشود. حتماً شما تأیید میکنید که همچنین دستمزدهای روتینی در خیلی از برنامههای حال حاضرِ تلویزیون وجود دارد؛ برنامههایی که بهاصطلاح زندهاند.
بنابراین، بحثها حولِ چند برنامه خاص است؛ برنامههایی که بهقولِ معروف، اسپانسر و حامی مالیاش سلبریتی و سوپراستار از بیرون میآورد، برنامهای 80 میلیون و حتی بالاتر هم دستمزد میگیرند. همچنین دو سه مجری خاص که بهقولِ معروف، برند شدهاند، مخصوصاً که در این چند روزه، موضوع دستمزد "رضا رشیدپور" بیشتر مطرح است. به همین خاطر، حواسمان باشد چه آقای شریعتپناهی در دفاع از شفافیت و مسائل برآوردی حرف میزنند صددرصد حرفشان درست است اما از آن طرف به پای همه مجریان و برنامهها هم نوشته نشود. مشکل از آنجا شروع نمیشود مثلاً رضا رشیدپور حتماً دستمزدش با فلان مجری شبکهای که بهقول آقای پورمحمدی مخاطبش دیوار و کنده درخت و اقوام نزدیک خودش است باید تفاوتی بکند. یا احسان علیخانی که برای تلویزیون مشتری میآورند و برنامههایشان پرمخاطباند؛ اینها حتماً نباید دستمزدهایشان یکی باشد. چهکسی گفته که احسان علیخانی یا رضا رشیدپور باید همان دستمزدی را بگیرند که فلان مجری برنامهای که هیچ مخاطبی هم ندارد همان دستمزد را بگیرد، حتماً هیچکس این را نمیگوید.
چرا دستمزدها را شفاف نمیکنیم؟
مشکل در تفاوت دستمزدها نیست؛ این تفاوت دستمزدها در حوزه فیلم و سریال هم وجود دارد. فکر کنید داوود میرباقری فیلمنامه "مختارنامه" مینویسد، من هم فیلمنامه "مختارنامه" مینویسم؛ واقعاً من باید اندازه داوود میرباقری دستمزد بگیرم؟ اصلاً نباید اینطور باشد. مشکل از آنجایی پیش میآید که اینها را شفاف نمیکنیم. در برنامههای خارجی حتی دستمزدها گاهی اوقات تیتر همه روزنامهها و سایتهای خبری میشود و هیچ اتفاقی هم نمیافتد. اینجا تا با فلان شخص مصاحبه میکنیم که شما واقعاً برای فلان برنامه آنقدر دستمزد گرفتهاید، میگویند چه کسی گفته من 80 میلیون گرفتم؟
مشکل از جایی شروع میشود این دستمزدها را تکذیب میکنیم
مشکل از عدم شفافیت پیش میآید. مگرنه همه میدانند اگر محمدرضا گلزار را برای برنامهای میخواهید نمیتوانید با دستمزد مجری عادی او را به برنامه بیاورید. هم او میداند و هم شخصیتهای دیگری همچون مهران مدیری و رامبد جوان و... البته که تهیهکنندگان آنها هم میدانند. وقتی گروه اجتماعی و تولیدکننده برنامه نمیتواند چنین پولی بدهد به سراغ راهها و روابط دیگری میرود که آقای شریعتپناهی در بخش دستمزدهای نجومی مجریان و روابطی که گاهی با اسپانسرها دارند، توضیح دادند. پس واقعاً این موضوع شفاف است. مشکل از جایی پیش میآید که فکر میکنیم باید این موضوع و مسائل را تکذیب کنیم لزومی ندارد اینها را تکذیب کنیم. بپذیریم که این دستمزد به خاطر سابقه، مشتری و آگهی بازرگانی اتفاق میافتد. معلوم است که برخی از اپلیکیشنها آگهی بازرگانیشان را به سریال "پایتخت" و عواملش با آن رقم نجومی که گفته شده، میدهند. بالأخره این سریال با تمام مشکلاتش، 90 درصد بیننده داشته و توانسته مخاطب را پای تلویزیون بیاورد.
در مقابل، سریالی هم همزمان در شبکه دیگری پخش میشد که فکر میکنم اعضای خود همان سریال هم ننشستهاند آن سریال را ببینند یعنی خود تولیدکنندهها هم ننشستهاند این سریال را ببینند. معلوم است که نباید اینها برابر باشند؛ نه این نگاه سرمایهداری که پول بیاید برای محتوا تصمیم بگیرد و نه این نگاه شبه سوسیالیستی و کمونیستی که همه باید با هم برابر باشند، خطکش بگذاریم و همه باید در یک اندازه باشند. معلوم است آن زمان رقیب، جذبش میکند؛ یعنی مجری که میتواند برند شبکه تلویزیونی بشود اما به دلیل اینکه پول به او ندادند به فلان VOD میپیوندد و برای آنها آیتم میسازد. کما اینکه آقای شریعتپناهی میداند الان در دو سه جا این اتفاق افتاده است. نه آن غلبه سرمایه به شوراهای اندیشهورزی که ما متوجه نشدیم که به چه دردی میخورند و چه کاربردی دارند و نه بالعکس که قرار باشد همه را با یک خطکش اندازه بگیریم. هر دوی آنها فکر اشتباهی است. حداقل نظر من این است.
باید دستمزدها، حد و مرز و چارچوب داشته باشند
* آقای پورمحمدی شما درباره این نکته نظرتان را بفرمایید.
الان زمان فرق کرده، عقیدهای که دارم نظام سرمایهداری بیرحم بر برنامههای تلویزیون حاکم شده است. رقابتهای ناسالم، منفی و مخربی میان شبکهها بوجود آمده برای تلویزیون، سمّ مهلکی است. به همدیگر نگاه میکنند، من واقعاً الان از نرخها خبر ندارم اما آنچه شنیدهام نرخها خیلی بالا رفته است. هرکس هم الان بخواهد این نرخها را تعدیل کند و یا جلوی پیشرویاش را بگیرد نمیتواند. به نظرمن از جایی بیرویه نرخها را بالا بردند؛ درست است که مثلاً آقای عنقا گفتند برخی از مجریان که دستمزدهای بالایی میگیرند، حقشان است چون مخاطب برای تلویزیون میآورند. اما بعضی از این چهرهها الان بیشتر میگیرند و باید حد و مرز و چارچوب و اندازهای باشد.
دعوای بین دو شبکه؛ کدام نرخ را بالا بردند؟
من اینجا دوباره تکرار میکنم که وقتی کار به بیرون از سازمان صداوسیما میرود، پولش را بازرگانی و حامی مالی، فلان شرکت، توسکا یا اپلیکیشنی خاص میدهد نرخها به هم میریزد. بازرگانی میگوید من آنقدر آگهی درمیآورم و اینقدر پول میدهم؛ اینجا نه کار درست پیش میرود و نه ارزیابیهای خوبی خواهیم داشت. جالب است که به این نکته اشاره کنم چندی پیش با مدیر شبکه سه (علی فروغی) جلسه داشتم، هنوز کرونا جدی نشده بود ایشان گلایه کردند که نرخهای شبکه نسیم ناعادلانه است و بالا رفته و باعث شده نرخها به هم بخورد. هفته بعد با مدیر شبکه نسیم (محمد احسانی) صحبت کردم از شبکه سه گلایه میکرد که نرخها را به هم زدند. هر دو شاکی بودند که نرخها به هم خورده است. به قولِ حامد عنقا معلوم است که موضوع بر سر چهار، پنج برنامه است.
سود رقابتِ منفی شبکهها در جیب آقای منتقد!
من شنیدهام یک منتقد در برنامهای که پیش از این 800 هزار تومان تا یک میلیون تومان دستمزد میگرفت الان چند میلیون میگیرد که نقد کند. این نرخ واقعی نیست! چرا به او چنین پولی دادند؟ چون میگویند اگر این پول را ندهیم او به شبکه رقیب میرود. الان از ترسی که برود ما چه میشویم این اتفاقات میافتد. اتفاقاً آن برنامهای که در این دوره روی آنتن رفته خیلی اقبال نداشته و شاهکار نکرده است. بالاخره بهشت و جهنم و قیامتی هم وجود دارد باید این کارها برای رضای خدا باشد و در کارهایمان خلوص نیت داشته باشیم. آقای شریعتپناهی میدانند در طول دوران فعالیتهایمان، چندین نفر مدیران تأمین من بودهاند.
دنبال زمین زدن همدیگرند
متأسفانه یکی از اهدافشان این بود که ما پوزِ فلان شبکه را بزنیم؛ یعنی در واقع میگفتند طوری در جدول پخش چیدمان برنامه کنیم که در پخش آن شبکه رقیب زمین بخورد. من به آنها میگفتم: آقای عزیز، خودتان به زمین میخورید. به جای این رفتارها بگویید خدایا به من کمک کن که خودم مورد اقبال مردم قرار بگیرم. البته که باید نیمنگاهی به رقیب داشته باشیم که چه برنامهها و سریالهایی پخش میکند و یا چه ایدههایی دارد اما نیت زمین زدن، کار فرهنگی و رسانهای نیست.
با بالا بردن بیش از حد نرخها به مجریان دیگر ظلم نشود
همهچیز پول نیست؛ به هر حال باید اینها راضی و اغنا بشوند و البته تفاوتی هم بین چهرههای مشهور و ابر چهرهها با افراد عادی وجود دارد. اما به هر حال یک حد و مرزی باید رعایت شود. یعنی واقعاً نباید با بالا بردن بیش از حد نرخها به بقیه تلاشگران این عرصه ظلم کنیم. مجریان زیادی داریم که در شبکههای مختلف عاشقانه و خالصانه با اخلاق و رفتار خوب و وفادار به انقلاب و کشور، کار میکنند و هویت ملی خودشان را هم حفظ کردهاند؛ این نکته مهمی است. آنهایی که مؤمن و مسلماناند و هویتملی دارند باید آنها را در شاخصها و نرخگذاریهایمان در نظر بگیریم.
دچار سوء تفاهم نشویم که ستارهمربعها جمع شد!
* اگر خاطرتان باشد بعد از هشدار برخی مراجع و فرمایشات مقام معظم رهبری مبنی بر جلوگیری از ترویج بختآزمایی و پرداخت بیحساب جوایز میلیاردی و میلیونی در مسابقات تلویزیونی، رئیس صداوسیما به بازرگانی صداوسیما دستور دادند درباره حضور اسپانسرها و برنامههایی که با حمایت اسپانسرها ساخته میشوند، تجدیدنظر شود. اما تنها اتفاقی که در تلویزیون افتاد مدتی پخش این مسابقات لغو و ستاره مربعها نیز محدود شدند. اما آن حضور اسپانسرها، پولهای هنگفت مهمانان و دستمزدهای عجیب و غریب مجریان مدیریت و کنترل نشده و به اشکال مختلفی پرداخت میشود. به نظرشما باید بر چه مبنا و معیارهایی حضور اسپانسرها و تلویزیون (سریالها و برنامهها) قاعدهمند شوند؟
حامد عنقا:حتی بعد از ماجرای ستاره مربعها و بعد از این که دفاتر مراجع و حضرت آقا هم سخنرانی شان مطرح کردند اتفاق ماهیتی نیفتاد و فقط یک برنامه تعطیل شد. دچار سوء تفاهم نشویم که ستارهمربعها جمع شد! هنوز این ستارهمربعها به شکل دیگری وجود دارند. چون سیستم برنامه ارزشافزوده از طرف وزارت ارتباطات هم پیگیری شد و به اصطلاح ماجراهایی اتفاق افتاد تقریباً مقداری دست و بال بسته است. حالا آن برنامه خاص شبههای ایجاد کرد وگرنه بقیه اسپانسرها کارشان را میکنند و هیچ فرقی هم نکرده است.
ماجرای جلسه رهبر انقلاب با تلویزیونیها
احساسم این است که حتی وقتی بالاترین مقام مملکتی، که به آن نگاه اعتقادی یا قانونی دارید نکتهای درباره رسانهملی میفرمایند، اکثر اوقات ما صورت مسئله را عوض میکنیم. شاید آقای پورمحمدی و شریعتپناهی یادشان باشد که درباره حقوق مجریها مسائلی پیش آمد که رهبر معظم انقلاب بحث ذائقهسازی را مطرح کردند. هر دو بزرگوار خاطرشان است من به چه جلسهای اشاره میکنم. باز هم اتفاقات دیگری در سازمان صداوسیما افتاد. باز آن نکتهای که از طرف عالیترین مقام کشور مطرح شد در سازمان صداوسیما اجرایی نشد، در حالیکه صورت مسئله عوض شد. درباره سلبریتیها و خیلی از مسائل مالی که الان ما دربارهاش صحبت میکنیم از سه سال پیش، صحبت میشود. چندین گزارش نوشته شده و چندین بار از دفتر رهبری به سازمان صداوسیما تذکر رفته است. بخشی از آن مشکل سازمان با بودجه و چه و چه بوده اما واقعیت این است که اکثر اوقات صورت مسئله را پاک کردهایم مگرنه مسئله همان بوده و هیچ فرقی هم نکرده است.
جایزههای میلیونی و شبهه قمار
فضلالله شریعتپناهی: اینکه شما اشاره کردید دو بخش دارد؛ یکی بحث قمار؛ در آن مسابقه و بحث قمار، افرادی که شرکت میکردند پول میدادند و این پول جمع میشد و به برنده اهداء میکردند. این قمار بود و به لحاظ شرعی هم مشکل دارد. بخشی هم که گفتید که مقام معظم رهبری راجع به جوایز نکتهای داشتند. من یادم است آن زمان مقام معظم رهبری بحثشان این بود شرکتکننده مسابقهای سوالی جواب ندهد که مثلاً نیمسکه یا ربع سکه به او بدهند.
علیاصغر پورمحمدی: درست است ایشان فرمودند یک سوال خیلی راحت میپرسند و جایزه خیلی بزرگ میدهند.
فضلالله شریعتپناهی: کاملاً درست است. میدانید که در دنیا، بخشی از جذابی مسابقات، به جوایزش است، اما ما باید طوری طراحی کنیم که با این اوضاع و احوال که شاید یک کارگر ساده، با حقوق یک میلیون و پانصد هزار تومان زندگی میکند، به یک باره، شرکتکننده مسابقهای در چند دقیقه صاحب چندین میلیون شود. این درست نیست! من میگویم مسابقه باید طوری طراحی شود که هم جذابیتش حفظ شود و هم این پولها مثل پولهای بادآورده نشود که شرکتکنندهای با 10 سوال بخشی راحت و بخشی سخت، صدها میلیون برنده شود. به نظرمن باید به این نکته هم توجه کرد که میان جذابیت و جوایز مسابقه با مسابقه شبههانگیز، تفاوت است. همانطور که آقای عنقا هم اشاره کردند بعد از این قضیه، فقط یک مسابقه تعطیل شد. من اعتقاد دارم باید از قبل راهکاری بیندیشیم که از این اتفاقات نیفتد و از طرفی هم به جای اینکه ماجرا را درست کنیم میآییم کل مسابقه را تعطیل میکنیم.
شبکهها دنبال کارهای مشارکتی نیستند
*این افسارگسیختگی در حضور اسپانسرها و به قولی در مقام تصمیمگیرندگی و تصمیمسازی، به بودجهای برمیگردد که همیشه از کمتوجهی و گروکشیهای دولتیها نشأت میگیرد. تلویزیون چطور میتواند به آن اصالت اولیهاش برگردد؟ آیا فقط مشکل بودجه مطرح است که برخی در تلویزیون بهانهاش را میگیرند یا عدم توجه به استعدادها و پرورششان، وابستگی زیاد از حد به سلبریتیها، ناآشنا بودن برخی از مدیران با حوزه برنامهسازی و سریالسازی و حضور تهیهکنندگان کارنابلد، دلایل دیگر این معضل در تلویزیون چیست؟
فضلالله شریعتپناهی: الان اتفاق خیلی خوبی که افتاده این است که شبکهها کمتر دنبال کارهای مشارکتیاند چون پولی که طرف مشارکت به حساب خزانه میریزد به سازمان برمیگردد و به هیچ عنوان به شبکهها پرداخت نمیشود. زمانی ما 20 میلیارد در سال مشارکت کسب میکردیم، 20 میلیارد وارد شبکه میشد. سالهای قبل این طور بود درآمد ماهیانه ما از اسپانسرها به شبکه میآمد. الان نگاه کنید تا آنجایی که میدانم شبکه سه و حتی شبکه ما چند برنامه داریم که در حال پایان است گفتند به هیچ عنوان دنبال کارهای اسپانسری نیستیم. هم حاشیه ایجاد میکند و هم اعتراض دارد و هم اینکه به چندین جا باید پاسخ داد. از طرفی دیگر این برنامهها اصلاً مخاطب ندارد. برنامههایی که حالت رپرتاژ آگهی دارد و فقط آنتن را پُر میکند. الان خدا را شاکرم آرام آرام اینها پایین میآیند. الان البته یک بند (چ) هم اضافه شده؛ بودجهای است که سازمانها و نهادهای دولتی در اختیار سازمان صداوسیما قرار میدهند، تا جائیکه میدانم شبکهها اصلاً استقبال نکردند. چون برنامه فرمایشی درباره عملکرد آن نهاد باید بسازند و اصلاً مخاطب ندارد.
برخی از برنامهها بودجهشان بالاتر از یک شبکه تلویزیونی است
بحث توسکا و شرکتهای اینطوری هم هزینه برخی از برنامهها را که از عهده سازمان صداوسیما خارج است، متقبل میشود شفافیتش هیچ مشکلی ندارد. سازمان صداوسیما برآورد کند و بگوید این برآورد شما و باید این پول را پرداخت کنید، چون ما کم داریم و یا اصلاً از این پولها نداریم ایرادی ندارد. شما میدانید برخی از برنامههایی که در شبکهها ساخته و تولید میشوند نمیگویم مساوی اما چه بسا بالاتر از بودجه یک شبکه تلویزیونی در سال، هزینه دارد. مسلماً شبکه نمیتواند این هزینه را تقبل کند. اینکه برنامههای برند سازمان صداوسیما بتوانند با هماهنگی سازمان و با برآورد تلویزیون بتواند جلو برود خیلی خوب است. چون تهیهکنندههای ما هم از لحاظ پرداختی خیلی راحتاند.
زمان ضرغامی و پول ارزی که برنامههای تلویزیون را نجات داد
* صداوسیما همیشه مشکل بیپولی را در دوران مختلف داشته الان چطور میتواند با مدیریت درست بر مشکلاتش فائق بیاید؟ ضمن اینکه وقتی حضور اسپانسرها گستردهتر میشود و از طرفی بر چگونگی دعوت و حضور مهمانان و مجریان، برنامهسازان و سریالسازان نظارت نمیشود و حتی عواملی در برنامه حضور پیدا میکنند یا فیلمنامههایی تبدیل به سریال میشوند، رفتارهایی از مهمانان و مجریان و سکانسهایی هم به تصویر کشیده میشود که درپی گسترش انتقادات از سریال "پایتخت"، رئیس صدا و سیما در نامهای خطاب به معاونت سیما از احتمال وجود ستون پنجم فرهنگی دشمن در صدا و سیما ابراز نگرانی کرده است. نظر شما درباره احتمال هرگونه نفوذ در رسانه ملی چیست؟
علیاصغر پورمحمدی:این سوال اول که تلویزیون باید چکار کند تا بتواند بر مشکلاتش فائق بیاید و به رشد و نمو برسد؟ متأسفانه شنیدهام خیلی از شرکتهای وابسته به سازمان صداوسیما وضعیت مالی خوبی ندارند؛ من اعتقاد دارم یا باید شرکت نداشته باشیم و یا باید اقتصادی باشیم. از طرفی دیگر رابطه دولت با تلویزیون هنوز خوب نیست و ما در دورانهای مختلف مشکلات اقتصادی و مالی زیادی داشتیم و کماکان هم ادامه دارد؛ البته الان بیشتر هم شده است. باید هزینههای تلویزیون به صورت واقعی دیده شود. در دورههایی هم پول هنگفتی دادند، پول ارزی بود در زمان آقای ضرغامی به این واسطه خیلی از برنامههای تلویزیون نجات پیدا کرد.
نباید به پخش بیرویه آگهیهای بازرگانی متکی باشیم
از طرف دیگر هم نباید متکی باشیم تا ببینیم چقدر آگهی پخش میکنیم تا پول کارمندان و بازنشستگان و بقیه هزینههایمان را سامان بخشیم. الان حجم آگهیها بالا رفته است و نسبت به سال گذشته دو برابر شده است. ما نباید آنقدر به پخش بیرویه آگهیهای بازرگانی وابسته باشیم. یادمان میآید در دوره آقای سرافراز، گفتند شبکههایی که مخاطب ندارند یا هزینههایش زیاد است؛ فرض کنید فلان شبکه اتاقهای خالی و نفرات کمی دارد ادغام شوند. مثلاً شبکه آموزش به شبکه چهار برود تا آن ساختمان خالی شود. به ما گفتند همین خرده ریزها در مجموع به چند میلیارد صرفهجویی در سال میانجامد.
فضلالله شریعت پناهی:یا ایشان گفتند برنامههایی که زیر 6 درصد مخاطب دارند، حذف شود.
علیاصغر پورمحمدی: بله برنامههای زیر 5 درصد باید حذف بشود. یا شبکههایی که مخاطب ندارد چرا کار میکنند و باید منحل شوند. این برنامهها برای صرفهجویی و کاهش هزینهها بود. بنده هم به ذهنم رسید نکته مهمی را به معاون سیما گفتم اما هیچوقت عملی نشد. گفتم هر روز با حضور رئیس سازمان صداوسیما، دستاندرکاران شبکه و سازمان گردهم آیند و فقط درباره دو موضوع صحبت کنند چه کار کنیم بینندهمان بالاتر برود و چه کار کنیم هزینههایمان کمتر شود. مدیر موفق مدیری است که با هزینه کم، کار موثر کرد جایزه بگیرد.
همزمانی پخش سکانس آخر "پایتخت" با فیلم سینمایی شبکه معاند
در مورد سوالی که گفتید ستون پنجم فرهنگی دشمن! چون من شنیدم همزمان با پخش آن سکانس آخر سریال "پایتخت" یکی از شبکههای بهایی، یهودی و خارجی هم همزمان آن فیلم سینمایی را پخش کرده بود و اینجا هم این سکانس پخش شد گفتند این وجود داشته است. این همزمانی ذهن رئیس سازمان و مرکز صیانت سازمان صداوسیما و دستگاههای امنیتی را به آن سمت برد که رابطهای بین بعضی آدمها و آن شبکه معاند بوده است؛ مگرنه از کجا فهمیدند میخواهد این سکانس پخش شود و شاید به قولی هم شانسی بوده، اما چون این همزمانی بوده میگویند شاید کار ستون پنجم بوده، این اتفاق بیفتد.
نباید چشممان را به همهچیز ببندیم
حامد عنقا:من فکر میکنم آقای پورمحمدی توضیحات کاملی دادند. من فقط به این نکته اشاره کنم که آن نگاه سوءظنی به هنرمندانی که سالها در تلویزیون کار کردهاند، مخاطب را پای تلویزیون آوردهاند شاید به آن جذب حداکثری که دربارهاش صحبت کردیم نینجامد. از طرف دیگر به این معنا هم نیست که کاملاً چشممان را به همهچیز و هر اتفاقی که میافتد ببندیم.
اشتباهی نابخشودنی و مشکوک!
فضلالله شریعتپناهی: به نظرم یک مقدار هم در حق این سریال اجحاف شد؛ با توجه به اشکالاتی که این سریال داشت اما توانست در این ایام کرونایی مخاطب را جذب کند و مردم هر روز و هر شب این سریال را میدیدند. به نظر میرسد شبکههای اجتماعی و فضای مجازی خیلی روی این قضیه مانور دادند اما مشکلی در سکانس پایانی بود اصلاً بخشودنی نیست. با توجه به اینکه سریال اول شدند و مردم هم دیدند و پسندیدند واقعاً خستگی به تنشان ماند. اما نگاه کنید من مطمئنم که خودشان قطعاً نمیخواستند و عمداً هم نبوده، اما همزمان آن با پخش در شبکههای معاند، به نظرمن یک مقدار مشکوک است. در عین حال همه هنرمندانی که در این سریال کار کردند آدمهای خوب و مهمیاند اما ایرادات حتماً درست و باید اصلاح شود.
انتهای پیام/